انتشار: ۱۰:۲۳ - ۱۹ مهر ۱۳۹۴
کلام ترانه می‌تواند در قالب غزل و با بیانی معترض و انتقادی همراه شود اما تا به حنجره و تارهای صوتی خواننده و همنوایی سازها نرسیده؛ هنر نیست و جای آن در کتاب نیست.

به گزارش تابناک فرهنگی و به نقل از ایلنا، محمد آزرم (شاعر و منتقد ادبی) در رابطه با تفاوت‌های شعر و ترانه گفت: ترانه، ترکیب کلام، صدا و موسیقی است. حتی ممکن است صدای خواننده بدون هیچ سازی، ترانه‌ای را اجرا کند. اما امروزه، کلام ترانه، به اشتباه و از روی تسامح، ترانه نامیده می‌شود. ترانه هنری نوشتاری نیست، هنری آوایی/ موسیقایی است. کلام نوشته شده وقتی به صدا و آوا درآید، ترانه می‌شود. کلام ترانه می‌تواند شعر باشد یا نباشد. الزامی برای شعر نامیدن کلام ترانه نیست. همانطور که نویسنده‌ی آن کلام هم لزوماً شاعر نیست.

او با بیان اینکه ما ایرانیان دچار توهم شاعری شده‌ایم؛ افزود: یادمان باشد، این‌جا ایران است؛ جایی که اسم شعر، آدم‌ها را متوهم می‌کند. شاید تقصیر هیچ‌کس نباشد و توهم شاعری، میراث عصر نابخردی است که در آن شاعر، شأن والایی داشت و شعر کلاسیک چون موزون و مقفا بود به خاطر سپرده می‌شد و گاهی مصرعی یا بیتی زبانزد مردم می‌شد و همین نشانه مقبولیت شعر شاعر بود. الان هم گاهی سطری از کلام ترانه‌ای مدتی در یاد می‌ماند به ویژه کلامی که خواننده‌ی مشهوری خوانده باشد ولی این نشانه شعر بودن کلام نیست؛ بازتاب حس‌های روزمره زندگی است.

این شاعر ادامه داد: مسأله‌ی دیگر، تعریف‌ناپذیری شعر است، چراکه شعر در هر ژانری، هنر زبان یا هر نظام ارتباطی دیگر است که با خیال‌پردازی، به جهانی خودبسنده، فرم می‌دهد. کلامِ ترانه اگر واجد چنین ویژگی‌ای باشد شعر هم هست وگرنه موزن نوشتن کلام عامه‌پسند به خودی خود شعر نیست.

آزرم معتقد است: ترانه چون هنری آوایی/ موسیقایی است و رسانه آن هم مثل رادیو و تلویزیون یا اینترنت رسانه جمعی است، بیشتر سعی در ارتباط با عامه مردم دارد پس کلام و موسیقی آن باید پسند عامه باشد و موضوع روزمره را دنبال کند؛ اما شعر با همان تلقی مرسومش؛ مخاطب کتاب‌خوان را مدنظر دارد و هر موضوع و مساله‌ای که طرح می‌کند باید بخشی از آن جهان خودبسنده‌ای که با شکل گرفتن خود ساخته است، باشد. در هنر می‌توان تمایزها را محو کرد به شرطی که تمایز جدیدی با آنچه درگذشته بوده؛ پدید آورد. کلام ترانه می‌تواند در قالب غزل و با بیانی معترض و انتقادی همراه شود اما تا به حنجره و تارهای صوتی خواننده و همنوایی سازها نرسیده؛ هنر نیست و جای آن در کتاب نیست. هرچند شعریت شفاهی و شنیداری هم در اجرا موسیقی می‌تواند رخ دهد.

این شاعر و منتقد در پاسخ به این سوال که آیا ترانه را باید در قالب موسیقی ارزیابی کرد یا قالب ادبی؛ گفت: ترانه هنری آوایی/ موسیقایی است که اگر زمانی کلام آن از شعر و گذشته شعر، منتج می‌شده، حالا از زبان عامه اخذ می‌شود. تاثیرپذیری کلام ترانه از شعر ایران یا شعر جهان، نباید این تلقی را پدید آورد که ترانه، فرمی ادبی است؛ دوران بابا طاهر و فائز؛ زمانه‌ای دیگر بوده است، علاوه بر این همان دوبیتی‌ها را هم با همنوایی نی می‌خوانده‌اند. اگر شعر را هم هنرمندی با موسیقی بخواند؛ بازهم شعر به کلام ترانه تبدیل نمی‌شود مثل شعرهایی از نیما یوشیج؛ اخوان ثالث؛ شاملو و سپهری که در فرم‌های موسیقی سنتی و مدرن اجرا شده است یا شعرهای کلاسیک فارسی که در دستگاه‌های موسیقی سنتی خوانده می‌شود.

آزرم در پایان سخنان خود با اشاره به تفاوت موضوعات مطرح شده در شعر و ترانه اظهار داشت: کلام ترانه، معمولا عامه‌پسند و نزدیک به محاوره است اما شعری که در فرم‌های محاوره نوشته شود و به‌جای کتابت در آوا و شفاهیت ویژه شود، تاکیدی بر شنیداری بودن فرم خود دارد. «بارون می‌یاد جرجر» شاملو، کلام ترانه است و باید در صدا و آوا اجرا شود. انتقاد اجتماعی هم نه از ویژگی‌های شعر است و نه کلام ترانه و بیش از این‌ها در رمان و سینما شاهدش هستیم. در حال حاضر هم کلام «رپ» بیشترین اعتراض و انتقاد اجتماعی را عرضه می‌کند. هر هنری می‌‌تواند سویه‌های انتقادی و اعتراضی اتخاذ کند اما این امر وقتی ویژگی آن می‌شود که رفتاری فرمی داشته باشد و به گفتار خلاصه نشود.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: