انتشار: ۱۲:۰۳ - ۰۲ خرداد ۱۳۹۴
او می گوید دروغ است که می گویند مردم کتاب نمی خوانند! از چیزهای دیگری نیز دلخور است و حالا از تصمیم جدیدش با ما می گوید. اینکه با این شرایط دیگر دفتر شعری منتشر نخواهد کرد.
ایسکا نیوز: می گویدشش هزار شعر در این سال ها سروده و منتشر کرده و او را از پرکارترین شاعران می دانند. با این حال با انتشار هر دفتری سیل مخاطبان به کتابفروشی ها سرازیر می شود و کتاب هایش نایاب! اما در پس تمام این هیاهوهای آقای شاعر این روزها حال خوشی ندارد. گلایه دارد از زمان و زمانه گرچه دم برنمی آورد و تنها به شعرهایش پناه می برد. گرچه گلایه صریحی نمی کند اما از بعضی ناشران دلخور است که کتاب هایش را چاپ می کنند و با وجود فروش بالا دم از فروش نرفتن کتاب ها می زنند. او می گوید: دروغ است که می گویند مردم کتاب نمی خوانند! از چیزهای دیگری نیز دلخور است. اینکه کسانی اشعارش را به نام خودشان منتشر می کنند و اینکه اشعار دیگران را به اسم او به خورد گروه های وایبری و تلگرامی می دهند و او هیچ نمی تواند بکند! حال از تصمیم جدیدش با ما می گوید. اینکه با این شرایط دیگر دفتر شعری منتشر نخواهد کرد.گفتگوی ما را با سید علی صالحی در ادامه بخوانید.

*آقای صالحی دباره کار تازه بگویید. ویژگی های دفتر شعر «پرده را کنار بزن»... که به تازگی از سوی انتشارات نگاه منتشر شده  و در نمایشگاه کتاب تهران نیز با استقبال ویژه روبرو شد، به نظر خودتان چیست؟


- همان ادامه طبیعی شعرهای من است طی این سالیان. مردم هم حمایت خود را از کلمات من دریغ نمی کنند. این دفتر و سه مجموعه دیگر از جانب موسسه نگاه منتشر شد و می شود. کارهای من طی دو سال 92 و 93 خورشیدی است، مثل همه این سالها کلمات من محل تلاقی خصوصی ترین حس های یک انسان است در تجربه زیستی جمعی. عشق و امید، تعهد و آرمان، و شعری که می کوشد از ناب ماندن ذاتی خود فاصله نگیرد.


*این مجموعه چه تمایزی با کتاب های پیشین شما دارد؟


هیچ، ادامه تنفس همان ترانگی هاست، فقط پر فروش تر است. شاید فروش خاص آن در وهله اول مربوط به نمایشگاه کتاب و ضیافت کلمه و این امور باشد،... من به خودم نگیرم! آن ها که می گویند مردم کتاب نمی خوانند، دروغ می گویند!

*نام «پرده را کنار بزن، در پایان عشق پیروز است». برگرفته از چیست؟

- معمولاً خروجی روح هر دفتری (در پی کنکاش شاعر) به آن لغت و تعبیر نهایی می رسد. وقتی کتاب را کامل خوانده و آن را می بندید، این اسم – حداقل در ذهن من – (در مقام مخاطب کار خودم) زنگ بیدار باشی دارد که می گوید: نشانی را درست آمده اید! تازه نمی گوید: «پرده را کنار بزن!»  می گوید: «لطفاً پرده را کنار بزن...»

*جریان و زبان گفتار در این کتاب چه جایگاهی دارد؟

-تکلم شخصی من زبانی جز گفتار نمی شناسد.

*نظرتان راجع به محمدعلی سپانلو چیست؟

- حافظه خارق العاده ای داشت، الان آن دنیا دارد شعرهای سانسور نشده ما را از حفظ برای شاملو و بهبهانی می خواند. چقدر خوب است آنجا، آنجا دیگر کسی برای یارانه دولتی، تحقیر نمی شود. شاعران هم بدون اضطراب هر چه دلشان می خواهد از پشت تلفن برای هم می خوانند. آنجا هم داعش دارد، اما همه سه تار می زنند، آواز می خوانند و از رفقای سهراب اند، تازه از امر و نهی فروغ هم می ترسند گاهی، آنجا هم یمن دارد، اما ملک سلمان و نتانیاهو ندارد.

سپانلو شاعر شادی ها بود. نگویید «شاعر تهران» این یعنی چه...!؟ او شاعر زبان پارسی بود، هر چند غرق واژه های سنگین عربی! سپانلو پسر شهرزاد هزار و یک شب ماست.

*آیا جز دفترهایی که انتشارات نگاه زیرچاپ دارد، کار تازه ای در راه دارید؟

- خیر...! دیروز هم دوستم علی باباچاهی پرسید: - کار تازه چه داری!؟ گفتم: - من تمام شده ام! گفت: «از چاپ کتاب فاصله می گیری، نه شعر. عرض کردم بله درست است.»

با این تصمیم (دور شدن از خودم) دارم به یاد می آورم که دارم به خودم نزدیک می شوم. و چقدر خوب است که آدمی از شدت امیدواری، خسته شود. از رسانه ها دور نمی شوم، اما کتاب...!؟ اما چاپ کتاب!؟

*چرا ! چه اتفاقی افتاده است؟

- فرض کرده ام کلمات را از یاد برده ام، فرض کرده ام «ته» کشیده ام. فرض کرده ام بریده ام، نومیدم مثلاً (که اصلاً معنی اش را نمی فهمم!) فرض کرده ام ناشر ندارم. فرض کرده ام اصلاً شاعر نیستم، فرض کرده ام به بن بست رسیده ام، به تکرار رسیده ام. فرض کرده ام از شدت عشق به زندگی... مرده ام. مثل سپانلو، شعر... سرنوشت من است، اما زورش به من نمی رسد. دو سال است در این مورد، درباره این تصمیم، با خودم حرف می زنم، فعلاً برای مدتی... از چاپ کتاب، یعنی چاپ آثار تازه ام، طفره خواهم رفت.

*اولین بار است که در مصاحبه با ما این تصمیم را اعلام می کنید؟

بله

*جلد اول مجموعه اشعارتان نایاب است چاپ ششم و هفتم آن کی در می آید و تعدادی از آثار تازه شما طی سال های اخیر به جلد چهارم و پنجم این سلسله تبدیل و منتشر شده چه خبر از اینها؟

- وقتی اثری منتشر می شود، پی آن نمی روم. من وظیفه ام «کار شعر» است، و نه جست و جوی سرنوشت آثارم. ناشر محترمی هست که از سال 1373 تا امروز، دو دفتر شعر کم حجم مرا هر سال تجدید چاپ می کند، اما می نویسد: چاپ اول 1373- همچنان! آیا باید اقدام قانونی کنم!؟ نه به من چه که زیاده خواهی انقدر زیاد شده است. اما در مورد انتشارات نگاه، یکی از محترم ترین هاست. قابل اعتماد است، مسئول است آقای رئیس دانایی، هر وقت تشخیص بدهند، کار خود را به انجام می رساند. یکبار هم پرسید: - دنبال نمی کنی ببینی کارهایت در چه مرحله ای است؟!

عرض کردم: گفت و گو با تاریخ، حوصله می خواهد.

همین خصائل انسانی را در مدیریت نشر مروارید، چشمه و ثالث دیده ام. این دوستان وکیل ما هستند و مورد اعتماد!


ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: