انتشار: ۱۵:۴۸ - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴
فريدون مشيري هر جا مي‌رفت، همه به او مي‌گفتند «كوچه» را بخوان و او مي‌گفت من شعرهاي بهتر از كوچه هم دارم.
هوشنگ مرادي كرماني با حضور در ششمين فرهنگسراي كتاب، هنگام خواندن داستان «هنرمند» گفت: اين داستان مرا به ياد «كوچه» مي‌اندازد. فريدون مشيري هر جا مي‌رفت، همه به او مي‌گفتند «كوچه» را بخوان و او مي‌گفت من شعرهاي بهتر از كوچه هم دارم. مشيري از كوچه متنفر بود. ولي من مثل مشيري از داستان «هنرمند» متنفر نيستم.
 
به گزارش ایبنا به نقل ار ستاد خبري ششمين فرهنگسراي كتاب در بيست و هشتمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران، هوشنگ مرادي كرماني با حضور در فرهنگسراي كتاب، در برنامه «كتابخواني هنرمندان» شركت كرد.
 
نويسنده «قصه‌هاي مجيد» در ابتداي اين نشست، ضمن عرض تسليت به مناسبت وفات مرحوم محمدعلي سپانلو و گرامي‌داشت ياد او، گفت: من به ادبيات عامه روستايي علاقه زيادي دارم. ضرب المثل‌ها و قصه‌هاي خيالي روستايي هميشه زمينه كار من بوده است.
 
او ضمن خواندن متني از «تنور»، داستان «هنرمند» را خواند و درباره آن گفت: وقتي در همايش چهره‌هاي ماندگار سال 1384 شركت كرده بودم، اين داستان را نوشتم. افراد زيادي اين داستان را دوست دارند و از من مي‌خواهند برايشان بخوانم و اين نكته يادآور شعر «كوچه» مرحوم فريدون مشيري است. مشيري هر جا مي‌رفت، همه به او مي‌گفتند «كوچه» را بخوان و او مي‌گفت من شعرهاي بهتر از كوچه هم دارم. مشيري از كوچه متنفر بود ولي من مثل مشيري از داستان «هنرمند» متنفر نيستم زيرا هنرمند را در آن تعريف كرده‌ام. «هنرمند» از معدود داستان‌هايي است كه بر اساس تفكر خاصي آن را نوشته‌ام.
 
مرادي كرماني سپس به خوانش داستان «بهار» پرداخت كه به زبان انگليسي نيز ترجمه شده است. پس از آن داستاني از آخرين كتاب خود با نام «ته خيار» خواند كه ظرف سه ماه به چاپ پنجم رسيده است.
 
اين نويسنده كودك و نوجوان افزود: بعد از انتشار هر يك از مجموعه داستان‌هايم از كساني كه كتاب را خوانده‌اند، مي پرسم كه از كدام داستان بيشتر از همه خوشتان آمد. هر كس بر اساس سليقه خود يك داستان را انتخاب مي‌كند. در مجموعه داستان «ته خيار» خوانندگان، بيش از همه داستان «كار و بار عروسك‌ها» را دوست داشتند. اين داستان را پس از چاپ كتاب، براي اولين بار، در فرهنگسراي كتاب مي‌خوانم.
 
سپس هوشنگ كرماني درباره اولين كتابي كه خوانده است، گفت: اولين كتابي كه براي من خوانده‌اند، اميرارسلان نامدار بود. عموي من كتابخانه كوچكي داشت كه چند كتاب از جمله قرآن، حافظ، اميرارسلان نامدار و... در آن بود. اما من بيش از كتاب، افسانه‌هاي روستا را شنيده بودم كه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها برايم تعريف مي‌كردند. آنها گاهي ميان قصه گويي به خواب مي‌رفتند و ذهن قصه پرداز من مابقي قصه را تا صبح در خيالات خود مي‌پرورد.

وي افزود: وقتي به كرمان آمدم، با «كيهان بچه‌ها» آشنا شدم. بعد از آن نيز داستان‌هاي عامه پسند زيادي خواندم كه محتواي آنها عشق و بي‌وفايي و... بود. پس از آن هم مشغول خواندن كتاب‌هاي سنگين‌تري از نويسندگاني مانند حسينعلي مستعان و صادق هدايت و ديگران شدم.
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: