انتشار: ۱۰:۰۶ - ۱۹ بهمن ۱۳۹۴
شیرخدا: توی ده- پانزده تا فيلم ضرب زده ام اما هيچ كدام قيصر نمي شود. اين ضرب را وقتي ناصر مي آيد روي حركتش جفت كردم و زدم و براي همين است كه به دل مي نشيند. يك جا هم فردين توي گود زورخانه چرخ مي زند كه من روي آن هم چنين ضربي زدم. قيصر يك چيز ديگر است و بين المللي شد. فقط من از عهده قیصر بر آمدم.

خبرنگار موسیقی تابناک فرهنگی- مقدمه: مصاحبه با عباس شيرخدا به چند دليل مصاحبه وي‍ژه اي است؛ اول اينكه جايگاه و نقش شخص عباس شيرخدا در موسيقي زورخانه اي ما ويژه و انكار ناشدني است. دوم به لحاظ نوع تعامل مصاحبه كننده و مصاحبه شونده در طول گفتگو، اين مصاحبه با مصاحبه هاي معمول تفاوت هايي دارد؛ براي مثال استاد شيرخدا در برخي از بخش هاي مصاحبه پاسخي كاملا بي ربط به سئوال مطرح شده مي دادند كه نگارنده ضمن حفظ امانت داري، تمام آنچه را كه قابليت انتشار داشته آورده است. به هر حال عباس شيرخدا از نسلي است كه اگر دلش نخواهد درباره چيزي سخن بگويد با هيچ ترفندي سخن نخواهد گفت.
 سوم اينكه چند مرتبه در طول مصاحبه به دليل«طرح يك مسئله مهم تاريخي از موسيقي زورخانه اي» كه استاد تمايلي به طرح آنها نداشت، دلخوري براي طرفين به وجود آمد و در يك مورد نيز به قطع کامل مصاحبه انجاميد اما در نهايت با انجام توافقي«براي نپرداختن به آن موضوع بخصوص»، پس از وقفه اي كوتاه مصاحبه دوباره ادامه پيدا كرد(كه البته اين مسئله باعث تغيير روند مصاحبه شد). چهارم اينكه شهرت عباس شيرخدا، از اجراهايش در تلويزيون و راديو نشات گرفته و نه از اجرا در زورخانه ها؛ در واقع مشهورترين فرد در عرصه موسيقي زورخانه اي ايران كسي است كه در بيرون زورخانه شهرت پيدا كرده است و اين موضوع مي تواند قابل تامل باشد. و پنجم اينكه عباس شيرخدا در بسياري از بخش هاي مصاحبه، مطالبش را با اجراي زنده ضرب و آواز زورخانه اي تكميل مي كرد كه در نوع خود جالب توجه و كم نظير است.
اين مصاحبه یک روز سرد زمستانی در منزل استاد عباس شيرخدا در شهرك اكباتان و با هماهنگی محمد کاموس انجام شد؛ ذكر تمامي اين نكات در اين مقدمه نسبتا طولاني از آن جهت داراي اهميت است كه تا حدودي فضايي روشن تر را از اين مصاحبه به مخاطب ارائه مي كند.
مسائلي چون«ضرب به ياد ماندني فيلم قيصر»، «بازي تاريخي استقلال و پرسپوليس و شش تايي هاي معروف» و «آقا تختي» از جمله موضوعات مطرح شده در طول اين مصاحبه است؛ كه در ادامه مي آيد: 



 
-يكي از نکاتی كه در مورد فعالیت های هنری شما مغفول مانده،‌ اجراي ضرب شما در موسيقي فيلم هاي مختلف است. شايد بارزترين آن در فيلم «قيصر» باشد كه خاطرات اين فيلم براي مردم با شنيدن ضرب شما تداعي مي شود. درباره شكل ورود خودتان به اين فيلم و همكاري در توليد موسيقي آن،‌ بگوييد. آشنايي با صحبت كنيد.
 
افراد بسياري را دعوت كرده بودند اما نتوانسته بودند آهنگ قيصر را بزنند. هم ضرب رزمي برده بودند و هم ضربي بزمي كه هيچ كدام از عهده كار بر نيامده بودند. اسفنديار منفرد زاده به من گفت بروم و كار را انجام بدهم كه رفتم و كار من را پسنديدند. يک بار آهنگ فيلم قيصر را گذاشتند و من آن را شنيدم و هماهنگي كردم و زدم. هنوز فيلم را كامل نساخته بودند، فقط آهنگ را گذاشتند و من روي همان زدم. يكدفعه هم بيشتر نزدم.
 
-با اسفنديار منفرزاده از قبل آشنايي داشتيد؟
 
نه. من روي حساب ضرب رزمي ام كار مي كردم و به برخي برنامه ها وارد نمي شدم. اما روي حساب برنامه هاي راديويي ام من را مي شناختند. دعوتم كردند و اين كار در يادها ماند؛ حتي ايشان در مصاحبه هاي خود در برخي برنامه هايي كه در خارج داشتند درباره اين موضوع صحبت كرده اند. آن زمان در چند فيلم ديگر هم ضرب زدم كه يكي از آنها«كوچه مردا(کوچه مردها)» بود. ولي خودم هيچ وقت دوست نداشتم صورتم در اين فيلم ها ديده بشود. به هر حال هر كسي را بهر كاري ساختند؛ من فقط تكيه ام روي شاهنامه بود. 
شاهنامه خواندن هم يك راه و رسمي دارد. شاهنامه چون براي فردوسي است و براي جنگ و رزم و دلاوري است بايد پهلواني خوانده شود. ولي خب متاسفانه امروز عده اي هستند كه آهنگ باستاني را به كل عوض كرده اند. مثلا به جاي اينكه بگويند«به نام خداوند بخشنده مهربان/ خداوند بخشنده هر دو جهان»، يك ترانه اي را با ضرب مي خوانند و ورزشكار هم با آن ورزش مي كند. 
 
-وقتي قيصر ساخته شد آیا شما نظر مسعود كيميايي را درباره موسيقي و ضربي كه زده بوديد شنيديد؟ و ديگر اين كه نظر مردم و بازتاب ها درباره موسيقي فيلم چه بود؟

من چون شاهنامه خوان هستم تولد حضرت علي (ع) يا امام حسين(ع) يا قمر بني هاشم را آواز اصفهان مي خوانم(بخشي كوتاهي را به عنوان نمونه اجرا مي كند). ولي شهادتشان را سوزناك مي خوانم(يكبار ديگر ملودي كوتاهي را براي مثالي كه آورده اجرا مي كند). چون برنامه تولد با مصيبت متفاوت است. انسان بايد دقت كند كه كجا پهلواني بخواند و كجا سوگوار. من از آنجا كه به اين نوع موسيقي آگاهي دارم سعي مي كنم شنونده اي كه صداي من را مي شنود با توجه به موضوع برنامه، حالت صداي من را بشنود.
 وقتي مردم صبح راديو را مي گيرند مي شنوند كه مي گويم«بسم الله الرحمن الرحيم، يا الرحمان و يا الرحيم»(اين بخش را هم با همان صداي رسا و گرمش در تكميل گفته هايش اجرا مي كند). اين لحن 50 سال در گوش مردم است. حالا اگر كسي بيايد و اين را جوري غير از اين بخواند به دليل اينكه گوش مردم به آن لحن قبلي عادت كرده شايد خوششان نيايد. مثل اذان موذن زاده اردبيلي که همه آن را دوست دارند. 


-بعد از قيصر در چه فيلم هاي ديگري ضرب زديد؟

«كوچه مردا»، «اسماعيل در نيويورك»؛ در ده پانزده تا فيلم ضرب زده ام اما هيچ كدام قيصر نمي شود.(بخش كوتاهي از ضرب فيلم قيصر را با ضربي كه كنار دستش زير عكس زنده ياد تختي گذاشته اجرا مي كند).  اين ضرب را وقتي ناصر مي آيد روي حركتش جفت كردم و زدم و براي همين است كه به دل مي نشيند. 
يك جا هم فردين توي گود زورخانه چرخ مي زند كه من روي آن هم چنين ضربي زدم(باز هم اجراي ضرب). قيصر يك چيز ديگر است و بين المللي شد. فقط من از عهده قیصر بر آمدم.


-منفردزاده چي از شما خواست كه اين ضرب شكل گرفت؟

منفردزاده چيزي نگفت. فقط آهنگ را براي من گذاشت و گفت روي آن ضرب بزن و من هم زدم.

-در فيلم«مغربي» هم ضرب زده ايد؟


بله، اصلا در بخشي از فيلم«مغربي» نشانم مي دهند. من براي خيلي از فيلم ها ضرب زده ام. 

-دستگاه های موسيقي ايراني را مي شناسيد؟ دستگاه ها را از چه کسی ياد گرفتيد؟

مرشد خودش بايد ورزشكار باشد. اگر در گود نرفته باشد و ورزش نكرده باشد،‌ به او مرشد نمي گويند. مرشد باید ارشاد کننده هم باشد. كسي كه مي خواهد ضرب و خواندنش توی هم باشد و بايد پاك باشد و صداي جلي هم داشته باشد.
من خودم بچه بازچه سعادتم و در خونه سید می شستیم؛ از بچگي به مدرسه صبا و سعادت در خيابان مولوي مي رفتم‌. موقعی که مدرسه می رفتم سرکلاس زورخانه درست کرده بودم. آقای رسول میرمالک قهرمان کشتی دنیا که الان خارج از ایران زندگی می کند پیش من ورزش می کرد. 
قهرمان كشتي دنيا پيش من ورزش مي كردم. روح الله رحماني قهرمان دو و میدانی بود؛ قبل از اینکه آقای سجادی(حمید سجادی) باشد رحمانی و علي دهباشي قهرمان های دو و میدانی بودند. صبح ها توی مدرسه اینها با من ورزش مي كردند. 
من يك كلاس درست كرده بودم و صبح به صبح ورزش مي كردم. خودم هم كاپيتان واليبال بودم. ما هميشه مي برديم. ست واليبال را كه مي خواستم بزنم، مي خواندم « به نام خداي جهان آفرين» تيم مقابل به جاي اين كه توپش را بگيرد، حواسش پرت مي شد.

-نغمه ها را از چه کسی ياد گرفتيد؟

من مدرسه كه مي رفتم معلمي داشتم كه دستگاه ها را از او ياد گرفتم. كسي كه من را راديو برد يكي از معلم هایم بود. سال هاي 32 و 33در راديو زنده اجرا مي كردم.

-اشعار حماسي بيشتر در كدام دستگاه بود؟

در هر ورزش يه آهنگ مي زنيم كه با توجه به آن حركاتي كه انجام مي دهند، انتخاب مي شود. بيشتر كساني كه جبهه رفتند،‌ باستاني كار بودند.

-آقاي چكناواريان مي گفتند، من با صداي ضرب شير خدا عاشق موسيقي شدم. منظورشان شايد اخوي شما بوده است. ايشان تاثيري بر كار شما داشتند؟

ايشان در يك فضاي ديگري بودند و من يك فضاي ديگري.

من سال 32 ارگ بودم. 44 هم جاده قديم شميران... آن موقع كه مي رفتيم برنامه زنده داشتيم، حاج آقا راشد پنجشنبه ها صحبت مي كرد، حسين توصيفيان گويندگي مي كرد، محمود ... مجري بود. بعد، اجرا ورزش باستاني شروع مي شد. 

فقط من از عهده قیصر برآمدم/ من خودم توي استاديوم بودم وقتي استقلال شيش تايي شد
شرح عکس: از سمت راست به ترتیب سعید اداک، حاج احمد(از دوستان گرمابه و گلستان شیرخدا)، عباس شیرخدا، محمد کاموس(روزنامه نگار حوزه فرهنگ و هنر)

-پيشنهاد خوانندگي هم به شما می شد؟

بله. برخي مي گفتند كه برايشان بخوانم. مثلا پيشنهادي براي خوانندگي از سوي يك كارخانه داشتم كه دو بيت برايشان بخوانم، قبول نكردم. فكر ماديات نبودم.

-آهنگسازان سراغتان نيامدند؟

خیلی ها آمدند. حسين ياحقي، عمومي و پرويز ياحقي به من پيشنهاد دادند. گفتم چون من كه ضرب رزم مي زنم ضرب بزم نمي زنم. گفتند مناجات بخوان. هر كسي را بهر كاري ساختند.

-الان پشيمان نيستيد و نمی گوید اي كاش فعاليتي در موسيقي جدي مي كردم؟

اصلا پشيمان نيستم خوشحال هم هستم كه كار خودم را انجام دادم. ذكر بسم الله الرحمن الرحيم چي از اين بهتر داريم كه بخواهم بخوانم. شايد اگر در موسيقي مي رفتم اين برنامه ام حذف مي شد.
يك جا كه مي خوانم يكي كه بگويد حاجت دارد از حضرت ابوالفضل (ع) مي خواهم كه حاجتش را بدهد و دعا مي كنم.

-پدرتان هم زورخانه داشتند درست است؟

بله.

-قبل از انقلاب 57 پاتوق تان كجا بود؟

پاتوق من زورخانه پسر خسرو معصومي پهلوان ايران بود. دروازه غار زورخانه حسن نجفي. جاهاي بسياري مي رفتم. ولی به نام مرشد نمي رفتم.

-مرشد عباس شيرخدا تا به حال بالاي سردم نشسته است؟

به شكل ثابت هيچ گاه نمي شينم. علت دارد. در زورخانه آنهايي كه ورزش مي كنند، اگر صداي مرشد خوب باشد دوست دارند ورزش كنند. اين است كه من چرا در سردم بنشينم و 20 تا 30 نفر ورزش كنند؟ در راديو همه مي شنوند و ورزش مي كنند. در زورخانه ها هم مي خوانم گاهي. مي خواهم هميشگي باشد اين كار.

-اولين باری که احساس كرديد مي شود روي پنجه هايتان كار کنید، كي بود؟

در زمان دبستان ضرب مي گرفتم و شاهنامه مي خواندم و معلم ما محمدعلي رضواني به من نمره 20 مي داد و من لذت مي بردم. كسي هم كه من را راديو برد پرويز والي زاده برادر منوچهر والي زاده بود.

-اولين بار كه پايتان در زورخانه باز شد، كجا رفتيد؟

10 ساله بودم. زورخانه نزديك خانه مان مي رفتم. ....
آن زمان در مدرسه ضرب مي زدم و از آن جا در راهنمايي و دبيرستان و در جشن ها مي زدم.
هيچ وقت زورخانه به عنوان مرشد نمي رفتم. اصلا اين كار را نكردم چون احتياجي به اين كار نداشتم. در فكر درآمد نبودم. هر كسي عقيده اي دارد. من هم عقيده ام اين بود.

-اين همه سال ضرب گرفتيد، نغمه يا ريتمي به موسیقی زورخانه ای اضافه كرده ايد؟

ورزش هاي باستاني چند آهنگ دارد كه هميشه آن ها را مي خوانند. شعرهايش عوض مي شود اما آهنگ ها همان است. اصل شاهنامه و ورزش يكي است. يه چيزهايي اضافه كردم اما اصل همان است كه هميشه است.

-از مرشدان كدام را قبول داريد؟

همه خوب هستند. مرشد بد نداريم. بايد به اين اشاره كنيم كه به مرشدها توجه نمي كنند. مثلا مرشدي پير شده كسي سراغش نمي رود. كسي كه در ورزش باستاني كار مي كند،‌ بايد سراغ او برود كه نان دارد بخورد يا نه. تا چند سال بايد ورزشكاران در سردم پول بگذارند. بايد كسي به فكر مرشدان باشد. اين نگاه بايد از بالا درست شود.

-از ورزشكاران يا هنرمندان با كدام بيشتر رابطه داريد؟

پهلوان توپچي و سيد علي اكبر حيدري. از ورزشكاران نيز با بسياري شان در ارتباط هستم.

-با علي پروين چطور؟

پروين بچه محل و از دوستان ما بود. مصطفي طوسي هم همين طور.


-ظاهرا بازي های استقلال و پرسپوليس را هم از نزدیک می دیدید؟

2 سال پيش هم برای بازي استقلال و پرسپوليس دعوتم كردند. لنگي كه برده بودم قرمز بود. استقلالي ها مسخره كردند اما پرسپوليسي ها تشويق مي كردند. البته من معمولا طرفدار تيم ملي هستم.

-استقلالي ها مي گويند سندي وجود ندارد كه اثبات كند پرسپوليس در آن بازي تاريخي سال 1352  شش تا گل زده باشد؛ شما به خاطره سابقه ورزشی تان در این باره نظری ندارید؟

بله. من در ورزشگاه بودم و خودم از نزدیک شاهد آن بازی بودم.

همايون بهزادي از دوستان بسيار قديمي من بود. مجيدي را دوست دارم. كريمي را كه يك دنيا دوست دارم. دايي كه سرور من است. علي پروين كه سلطان است. من ورزش فوتبال را دوست دارم. توپ را مي بينم ياد بچگي هايم مي افتم.
هر هنرمندي به نوعي خود زحمت كشيده است و من به او احترام مي گذارم. از همه زحمتكش تر و آقا تر خبرنگاران هستند كه شب و روز زحمت مي كشند و پولشان از همه كمتر است اما زحمت مي كشند براي مردم.


-با تختي هم رفاقت داشتيد؟

رفت و آمد خانوادگي داشتيم و براي عروسي اش هم خواندم. دبيرستاني در خاني آباد بود من را دعوت كرده بودند كه بروم برايشان در جشن شان بخوانم. رفتم ديدم تختي هم آن جاست. من خواندنم تمام شد؛ داخل دفتر همه جمع شده بودند براي ديدن تختي. سرش را بالا نمي آورد در صورت خانم ها نگاه كند. آقا تختي سرش پايين بود و امضا مي داد.
يك بار هم يك روس آمد براي كشتي. انگشتش مشکل داشت؛ از اول تا آخر كشتي آقا تختی دستش را نگرفت. رفت در مملكت خودشان گفت بي خود نيست كه مي گويند‌ آقا تختي.

-در دوره اي كه شما وارد راديو شديد،‌ مرشد خواني مي گفتند خيلي باب نبوده است.

چرا. باب بوده است. كسي نمي توانست بخواند. تن صداي من را كسي نداشت. الان هم كسي ندارد. از خودم تعريف نمي كنم. حجم صدا مهم بود. از سوي ديگر انتخاب اشعار مهم است.
خواننده بايد شخصيت داشته باشد. من يا پول نمي گيرم و افتخاري مي خوانم يا اگر مي خوانم پول كم نمي گيرم. سعي مي كنم پول از آنهايي كه دارند،‌بگيرم بدهم به آنهايي كه ندارند.



مصاحبه از: سعید اداک


برچسب ها: عباس شیرخدا
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: