به انگیزه هفتاد و یکمین سالروز تولد «فرهاد مهراد»مدعیان زیادند و هیچ نیرویی نمیتواند آنها را سرجا بنشاند مگر زمان و گذشت زمان؛
فرهاد را گذر زمان داوری کرد و ثابت کرد که مدعیان با خوانندهای در افتادهاند که امتیازهای ویژهای دارد:
زنگ صدایش، صدای رسا اما زخم خورده اش و بالاتر از آن دل ریش ریش و غصه بیپایانش تقلید ناپذیر بود و هست و زمان یک بار دیگر ثابت کرد که بیخود و بیجهت غربالگری نمیکند و بیترس و واهمه بسیاری را از صافی خود میگذراند بیآنکه به عربدهها، به کنایهها و به تهمتها اعتنایی بکند.«فرهاد» را زمان برگزیده است و تردیدی نیست که زمان بینیاز از تعریفها و تعارفها به ساز و کار پایان ناپذیرش ادامه میدهد و اگر بخواهد بازهم به او میدان خواهد داد که از مرزهایش بگذرد.
آنها که صدای فرهاد را شنیدهاند و شاید هر روز میشنوند گفته هایم را باور خواهند کرد که، او با مدعیان و مقلدانش زمین تا آسمان فاصله دارد.فاصلهای که بخشی از آن ذاتی و مستقل از اراده هنرمند است و بخشی دیگر به وسواسها و تأملات و سختکوشیها و صداقتهای انتخاب شعر و موسیقی او بر میگردد و تردیدی نیست که در پدید آمدن فرهاد، فیلمساز و آهنگساز و دیگران نقش بسیار تعیین کنندهای داشتهاند اما این نقش بیوجود امتیازهای «فرهاد» بیاثر میماند.فرهاد تجسم واقعی این شعر حضرت سعدی است:
تو عاشقان مسلم ندیدهای سعدی/ که تیغ بر سر و سر بنده وار در پیشند
او عاشق مسلم بود.یادش گرامی باد.
بهروز غریب پور