انتشار: ۱۳:۱۴ - ۲۱ دی ۱۳۹۴
ظاهراً امر به آقایانِ پشتِ میزنشینِ خانۀ موسیقی – این مدیرانِ همیشه در صحنه – مشتبه شده که چون اسمِ آنجا، «خانۀ موسیقی» است، گمان کرده‌اند خانۀ خودشان است و می‌توانند در خانۀ خویش هرگونه می‌خواهند بگردند و هرچه می‌خواهند، بگویند و هرکاری دلشان می‌خواهد، بکنند. قانون و اساسنامه و ... هم که برایِ شوخی است و اینکه بگویند ما هم اساسنامه‌ای داریم!

خدا رو شکر که ما در روابطمان با خانۀ موسیقی، اصلاً دچارِ خمودگی و یکنواختی نمی‌شویم و حوصله‌مان سرنمی‌رود، تا     می‌خواهیم از اعتراض به یک قانون شکنی و تخلّفِ اساسنامه‌ایِ این آقایان فارغ شویم، تخلّفی دیگر رو می‌کنند. تا می‌خواهیم ماجرایِ فلان حرفِ غیرِ قانونیِ حمید رضا نوربخش را برّرسی کنیم و به آن بپردازیم، حرفی جدید می‌زنند و .... جالب اینجاست که کسی که عنوانِ مدیرعاملی این خانه را یدک می کشد و آنکه رئیسِ هیأت مدیره اش می خوانند، هردو حقوق خوانده اند و قاعدتاً باید قانونمدارترین باشند در آن مجموعه. خلاصه با این حضرات مشغولیم و دستِ ما منتقدینِ – به قولِ آقایِ عاطفیِ خانۀ موسیقی –  نق نقو را خالی نمی گذارند. بالاخره ما هنرجویانِ جویایِ نام ( باز هم حقِّ کپی رایت را رعایت نکردم و از اصطلاحاتِ ویژۀ آقایِ عاطفی استفاده کردم) باید دستاویزی داشته باشیم که گیری بدهیم و ...

مردی برایِ تمامِ فصول!
چند وقتی بود که سکون و سکوتی فی مابینِ ما منتقدین و کسانی که – برخلافِ اساسنامه – خود را مدیرانِ این خانه می خوانند، برقرار بود و مانده بودیم چه کنیم که باز دوستانِ خانه نشین، لطف کردند و بهانه‌ای دستمان دادند! دوّمِ دی ماه بود که رفتم بانک و حقِّ عضویّتم را به حسابِ خانۀ موسیقی واریز کردم و با فیشِ مربوطه و کارتِ عضویّتم به ساختمانِ شمارۀ دو خانه مراجعه کردم که اعتبارِ کارتم را تمدید کنم و – مثلِ تمامیِ سالهایِ پیشین -  کارمندِ مربوطه مهرِ اعتباری دیگر بر کارتم بزند و ... که با کمالِ تعجّب دیدم آقاییی که باید این کار را انجام دهد، به من گفتند که ما نمی توانیم، اعتبارِ کارتِ شما را تمدید کنیم و باید به شخصِ شخیصِ حمید رضا نوربخش مراجعه کنید و ایشان باید این کار را انجام دهد. گفتم یعنی دیگر ایشان کارهایِ تمدیدِ عضویّتِ اعضا را انجام می دهند؟ یعنی راستش تصوّر کردم ایشان در کنارِ هنرمند بودن و مدیرعاملیِ خانۀ موسیقی و مدیریّتِ جشنوارۀ  فجر و حضور در خانۀ هنرمندان و وزارتِ ارشاد و عضویّت در هیأت مدیرۀ تعاونی مسکنِ خانۀ موسیقی و .... با حفظِ سمت، این کار را هم انجام می دهند و کارمندِ مروبوطه را از کار بی کار کرده اند! که آقایی که طرفِ صحبتِ من بودند من را از این خیال بیرون آوردند و گفتند که پروندۀ من ، به شکلِ ویژه ای رفته «بالا»و تکلیفِ ادامۀ عضویّتِ مرا ، حمید رضا نوربخش باید مشخّص کند . سریعاً به ساختمانِ شمارۀ یکِ خانۀ موسیقی مراجعه کردم. همان ساختمانی آقایِ نوربخش گفته بودند آنجا را هفت، هشت میلیارد تومان فروخته اند و همگان را در بهت فرو بردند که چگونه کسی که باید پایِ این معامله باشد و اسمش مدیرعامل است و این نقل و انتقالِ پول، بدونِ آگاهی و امضایِ او انجام نشده، نمی داند ساختمان را به چه قیمتی فروخته و میزانِ تلورانس و تخمینِ رقم ها در نظرِ این مدیرِ هنرمند تا چه اندازه عجیب و میلیاردی ست! و عجیب اینکه آقایان هنوز در همان ساختمان هستند و اون طفلکی که هفت، هشت میلیارد تومان پولِ بی زبانش را به این دوستان داده، ظاهراً دلِ بزرگی دارد و قصدِ استفاده از ساختمانش را ندارد!    بگذریم ... در مرحلۀ نخست، آقایِ نوربخش منکرِ این شدند که پروندۀ من رفته زیرِ دستشان و از این ماجرا اظهارِ بی اطّلاعی کردند و در گامِ بعدی، به من گفتند که مشکلی نیست و فقط باید یک گزارش از عملکردِ یکسالِ گذشتۀ خودت به ما بدهی و نشان بدهی که در یکسالِ گذشته فعّال بودی و .... طبیعتاً از ایشان پرسیدم که این درخواست را بر اساسِ کدام بخش از اساسنامه و کدام قانون است که ایشان – مثلِ همیشه – با قانون کاری نداشتند و فقط گفتند در همۀ ارگان ها، اعضا باید گزارشِ عملکردشان را به آن نهاد اراده کنند.

باز هم  دو مشکل که بارها با آن مواجه بوده ایم: عدمِ آشناییِ کسانی که پشتِ میزهایِ مدیریّتِ خانۀ موسیقی نشسته اند با مفاهیم و اصولِ کارِ صنفی و قواعدِ بازی و عدمِ پایبندی به قانون و اساسنامه. وقتی هرکدام از ما، می خواستیم عضوِ خانۀ موسیقی شویم، طبعاً برایِ عضویّت به اساسنامۀ این نهاد مراجعه کردیم و در هیچ جایِ این اساسنامه ، نوشته نشده بود که اعضا، الزاماً باید فعّال باشند و گزارشِ عملکرد و فعّالیّتشان را به مدیرانِ خانه تقدیم کنند. ضمنِ آنکه در اساسنامۀ خانه، سه بند برایِ لغوِ عضویّتِ اعضا آمده که هیچ کدام، عدمِ فعّالیت و یا عدمِ ارائۀ گزارشِ فعّالیت به مدیرانِ خانه، نیست.

از نظرِ عقلی و عرفی و منطقی هم هیچ صنفی، نمی تواند اعضایش را ملزم کند به فعّال بودن؛ بویژه صنفی که با هنرمندان سر و کار دارد. مگر می توان هنرمندی را مجبور کنیم که سازی به دست بگیرد و کنسرت برگزار کند و یا اجباراً یک اثرِ هنری بیافریند؟ ظاهراً برخی از این حضرات ، آنقدر سالهاست پشتِ میز نشسته اند و از فضایِ هنر دور مانده اند، که این موضوعِ بدیهی را یادشان رفته.

آموزشِ امورِ صنفی و قوانین و اساسنامۀ خانۀ موسیقی
آقایان ! وقتی شما چند سالِ پیش، کسی را هنرمند شناختید و آنرا عضوِ یک نهادِ صنفی کردید (البتّه هنرمند بودن یا نبودنِ کسی، منوط به تأیید یا تکذیبِ شما نیست و منظورِ من این است که با معیارهایی که برایِ عضویّت در خانۀ موسیقی داشتید، همخوانی و مطابقت داشت)، دیگر چند سالِ بعد با هیچ بخشنامه و قانونِ من درآوردی و توپ و تشری نمی شود هنرمند بودن را از آن شخص بگیرید و وی را عضوِ صنفِ موسیقی ندانید . ظاهراً شما واقعاً معنایِ صنف و کارِ صنفی و حقوقِ صنفی را نمی دانید! می شود چند سال بعد، عضوی را ارتقا داد و مثلاً از وابستۀ درجه یک ، به پیوسته و .... ولی سلبِ عنوانِ هنرمند بودن و یا عضوی از صنف بودن و یا حتّا تقلیلِ رتبه ، نه قانونی ست و نه منطقی و عقلانی. 

شما را به همان میزهایتان قسم می دهم که یکبار هم که شده به آن اساسنامۀ خانۀ موسیقی نگاهی بکنید. بخدا آن اساسنامه فقط برایِ این نیست که گه گاه بازش کنید و مدّتِ مدیریّتِ خودتان را افزایش دهید! شما موظّفید که فقط مطابقِ این قانون کار کنید . هرچند اصولاً باید برایِ شما از افعالِ ماضی استفاده کنم . چون مدّت هاست که حضورِ شما در آن جایگاه غیرِ قانونی ست و مطابقِ همین اساسنامه ، شما غاصبِ آن پست ها هستید.

من از طریقِ همین یادداشت ، اعلام می کنم که حاضرم چند جلسه کلاسِ رایگان در خانۀ موسیقی برگزار کنم برایِ تمامیِ اعضایِ خانۀ موسیقی در زمینۀ آموزشِ امورِ صنفی و چگونگیِ رفتارِ صنفی و قوانین و اساسنامۀ خانۀ موسیقی، به شرطی که همین کسانی که امروز خودشان را مدیرانِ خانه می نامند هم در این کلاس ها حضور داشته باشند و بلکه چیزی در این رابطه یاد بگیرند.

و سخنِ آخر
آقایِ نوربخش، آقایِ سریر و سایرِ حضراتی که خود را مدیرانِ خانۀ موسیقی می نامید، بگذارید گوشه ای از فعّالیّت هایِ خودم و بخشی از هنرمندانِ عضوِ آن خانه را برایتان بگویم که خیالتان راحت باشد ما فعّال بوده ایم. ما در سالی که گذشت ، بخشِ بسیار بزرگی از وقت و توانِ مادی و معنوی مان را هزینه کردیم که جلویِ قانون شکنی ها و قانون گریزی هایِ شما را بگیریم و صدایِ اعتراضمان را بگوشِ مسئولینِ مربوطه برسانیم . بخشی از وقت و توانمان را که می توانست صرفِ خلقِ آثارِ هنری و موسیقایی شود ، صرفِ دفاعِ از حقوقِ صنفیِ مان شد . دفاع از حقوقِ صنفیِ مان در برابرِ کسانی که از ما حقوق می گیرند و با اسم و اعتبارِ ما بودجه هایِ کلان می گیرند که از حقوقِ صنفیِ ما دفاع کنند!

و در پایان باید بگویم که اگر بینِ ما و گردانندگانِ خانۀ موسیقی، کسی قرار است گزارشِ کار و فعّالیتش را به دیگری بدهد، آن خانۀ موسیقی ست که  باید بگوید با حقِّ عضویّتی که از ما می گیرد و بودجه ای که با نام و اعتبارِ ما می گیرد، چه می کند و چه دستاوردِ مشخّصی داشته. بجایِ اینکه در شانزدهمین سالگردِ تأسیسِ این نهاد، برایِ فرار از اتّهامات و انتقاداتی که جامعۀ موسیقی به آنها وارد کرده، پشتِ سرِ فلان نوازنده و بهمان آهنگساز قایم شوند و با برخی از اعضایِ خانۀ موسیقی (که اغلب ، نقش هایِ اجرایی هم در خانۀ موسیقی داشته اند) مصاحبه کنند و از آنها تأییدیه بگیرند برایِ خودشان، بهتر است گزارشی از عملکردِ پانزده سالۀ خانۀ موسیقی، بویژه چند سالۀ اخیر ارائه کنند. هرچند که در همان مصاحبه ها هم موردهایِ بانمکی وجود داشت که خودش می تواند سوژه ای برایِ یادداشتی مستقل باشد ... 

*پی نوشت: در آخرین دقایقی که این یادداشت را تنظیم می کردم، خبر آمد که شاملِ لطفِ ملوکانه شده ام و «از بالا» دستور آمده که عضویّتِ من در خانه، تمدید شود، بی آنکه موظّف باشم گزارشی از شور و ماهور زدن هایم و مقام نوازی ام به آقایان تقدیم کنم و ثابت کنم که هنرمندم . خب ... رسمِ مرتبط با نمک و نمکدان و ... ایجاب می کرد که این یادداشت را نیمه کاره رها کنم و از انتشارش هم چشم پوشی کنم، ولی چون درجریان بودم که ظاهراً این لطف، فقط شاملِ من شده و باقیِ همکارانم، باید به این بدعتِ جدید تن دهند و من هم دغدغۀ شخصِ خودم را نداشتم و این مشکل، مشکلی صنفی بود ، این یادداشت از نظرِ من به قوّتِ خودش باقی ست. 

نویسنده: رامتین غفاری


سرویس موسیقی تابناک فرهنگی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
  • حسینعلی جعفری
  • Romania
  • ۰۸:۱۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
1
0
واله اگر این آدمهایی که درخانه موسیقی ایران شاغلند یک ذره اهمیت برای خودشان قایل بودند و از بعد ان نمیترسیدند الان استعفا را داده بودند حفظ شغل آنهم مجانی با انکه این همه هرروز بدو بیراه ازهر کس میشنوند چه خیری دارد البته معلوم است که میز و مقام و شغل به این بدنامیها نمی ارزد پس آدم میفهمد اینها فداکاری میکنند برای خاطر موسیقی سرزنش میشنوند ولی محکم درجایشان ایستادهاند درود برهمت اینها اینها افتخار مملکتند وهرگز رها نمیکنند انها که قر میزنند ازبرادران کامکار که بیشتر نمیفهمند