در تمام سالهای سپریشده از انقلاب و با وجود محدودیتهایی که برای موسیقی و موسیقیدان ایرانی شکل گرفت، شاید هیچ زمانی نبوده که بانوان موسیقیدان تا این حد در تنگنا باشند. جالب آنکه در تمام این سالها فشارها نسبت به صدای بانوان -آنهم به صورت تکخوانی- اعمال شده و نه نوازندگی بانوان روی صحنهها. بگذریم که بسیاری از موارد بوده که زنان آشکارا تکخوانی کردهاند و هیچ مشکلی هم به وجود نیامده است. نمونه میخواهید؟ تیتراژ سریال «مختارنامه» که در آن لالاییخوانی بانوی بوشهری به صورت تکخوانی شنیده میشد و پخش چندماهه آن از صدا و سیما مشکلی هم مسألهساز نشد.
به گزارش تابناک فرهنگی، اما اینکه اغلب این موارد در زمان دولتهای نهم و دهم رخ داده که دیگر نهادها همسویی بیشتری با آن داشتهاند و از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم این فشارها چندین برابر شده و حتی به حضور نوازندگان زن روی صحنهها هم کشیده شده، نشان میدهد که بازی بهکل خارج از زمین هنر پیگیری میشود.
این موضوع به یکی از مهمترین دغدغههای عرصه موسیقی در این روزها تبدیل شده و همین «موسیقی ما» را بر آن داشت تا میزگردی با محوریت حضور بانوان در موسیقی ایران برگزار کند. در این نشست «مانی جعفرزاده» (آهنگساز و پژوهشگر حوزه موسیقی)، «آتنا اشتیاقی» (نوازنده ویلنسل و کنترباس)، «مونا برزویی» (ترانهسرا) و «سحر محمدی» (خواننده) حضور داشتند و از مشکلات و موانع فعالیت بانوان هنرمند در موسیقی ایران سخن گفتند.
***
* همانطور که اطلاع دارید، در این میزگرد قرار است دربارهی حضور بانوان در موسیقی ایران و فراز و نشیبهای آن طی تاریخ و به ویژه در سالهای اخیر صحبت کنیم. برای شروع بحث، آقای جعفرزاده، شما دربارهی حضور تاریخی زنان در موسیقی ایران اطلاعاتی دارید؟
مانی جعفرزاده: قطعاً از دوران ساسانیان، زنان موسیقیدان فعالیت میکردهاند و چیزی که در نقشنوشتهها و سفالها وجود دارد، نشان میدهد که چیزی با نام تفکیک سکسیستی و جنسیتی در تاریخ موسیقی ایران وجود نداشته است. منظورم تاریخ مکتوب موسیقی ایران از دورهی ساسانیان است. در این دوران، همهجا اگر نوازندهی مردی وجود دارد، حتماً نوازندهی زن هم هست و هیچجا فقط خواننده یا نوازندهی مرد نمیبینیم. بنابراین، طبق اسناد مکتوب، حالا دو هزار سال است که زنان در ایران نوازندگی و خوانندگی میکنند.
* اما منع از کجا آغاز شده است؟
جعفرزاده: منع هم از زنان شروع نشده، بلکه به صورت کلی شکل گرفته است؛ یعنی اولین ممنوعیت تاریخی اجرای موسیقی و این موضوع که موسیقی با حکم حکومتی لغو شود، مربوط به سال 963 هجری قمری است. به این ترتیب که شاهتهماسب صفوی حکم میدهد که اجرای موسیقی ممنوع است و این هم تنها مختص زنان نیست، بلکه دربارهی کلیت موسیقی است. احتمالاً ما چنین ممنوعیتی را تنها در چند دههی گذشته داشتهایم و هیچجا ممنوعیت سکسیتی -به این معنا که مردان باشند و زنان نباشند- در تاریخ موسیقی ایران وجود ندارد.
* در همان دورههایی که میگویید، حضور زنان برابر با مردان بوده است؟
جعفرزاده: بله بدونشک همان اندازه که مردان در موسیقی فعال بودهاند، زنان هم فعالیت داشتهاند. لااقل در اجرای موسیقی؛ چون گویا این یک مسألهی علمی ثابت شده است که زنان در اجرای موسیقی موفقتر هستند و مردان در خلق آن. به همین خاطر است که تعداد نوازندگان شایستهی زن بیشتر و تعداد آهنگسازان مرد بیشتر است. اما به نظر میرسد چون تاریخ موسیقی ما مکتوب نبوده و کمپوزیسیون به شیوهی غربی وجود نداشته است، زنها بیشتر کار کردهاند و این را میتوان در نقش سفالها مشاهده کرد. البته این به آن معنا نیست که ما در آن زمان نوازندههای مرد نداشتهایم؛ چون بههرحال افرادی چون باربد و نکیسا در تاریخ موسیقی ما وجود دارند.
* و از چه زمانی این ممنوعیت فعلی شکل میگیرد؟
در این سالها ممنوعیت بیشتر متوجه خواندن زنان -یعنی صدای زن- است و جز این دو سه سال اخیر با نوازندگی زنان مشکلی وجود نداشته است. ما در حال حاضر خوانندهی زن به معنای رسمی و تکخوان نداریم.
آتنا اشتیاقی: یعنی داریم؛ اما برنامههای آنها تنها مختص خانمها است. واقعیت این است که من از خانمها تعجب میکنم که چرا خودشان این تفکیک را انجام میدهند و حاضر میشوند کنسرتهایی برای بانوان بگذارند! این عجیب است. چون از نظر شنیداری تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد. به نظر من خود خانمهایی که به این شیوه تن میدهند، مقصر هستند. وقتی «کنسرت برای بانوان» میگذارند، یعنی خودشان این تفکیک از دیگران را پذیرفتهاند.
جعفرزاده: به نظرت راه دیگری دارند؟
اشتیاقی: نمیدانم.
جعفرزاده: یا تو باید یک سلوک مبارزه را در پیش بگیری و بگویی من خودم را از جامعه سانسور میکنم تا این خلأ احساس شود یا اینکه اگر به دنبال مجالی برای بروز و ظهور هستی، راه دوم را انتخاب میکنی.
اشتیاقی: منظورم این است که وقتی خانمها تنها برای بانوان کنسرت میگذارند، یعنی اینکه این محدودیت هست و مهر تأییدی به آن میزنند. در حالی که باید تلاش کرد و راههای دیگری را انتخاب کرد که بتوان غیرمنطقی بودن این تصمیم را نشان داد.
جعفرزاده: راههای دیگر چیست؟
اشتیاقی: همین اتفاقاتی که در این دو سه سال اخیر پررنگتر شده است.
جعفرزاده: منظورت اتفاقاتی است که در برخی از اپراها به شکلهایی رخ داده است؟ البته در این نمایشها، تعدادی به این مسأله اشاره دارند که این یک اتفاق نمایشی است و چون ربطی به برگزاری کنسرت ندارد، با دیدی بازتر به آن نگاه میکنند.
برزویی: چند سال پیش به همراه گروهی در یک جشنواره کوچک موسیقی پاپ بانوان جوان در داخل ایران حضور داشتم. فقط یکی دو گروه از جمله گروه ما عضوی به عنوان خواننده به همراه داشتند. باقی گروهها فقط موسیقی بدونکلام ارائه میکردند. وقتی نوبت به اجرای گروه ما رسید، گفتند امکان اجرای بانوان نیست! با اینکه هیئت ژوری، تماشاگران، دستاندرکاران و کلیه حضار، همه و همه فقط خانمها بودند و از قبل هم این محدودیت را اعلام نکرده بودند. ولی خوانندهی گروه ما رفت و با کلی اصرار اجازه گرفت بدون میکروفون بخواند! عملاً اجرایش خراب شد اما به نظرم این اقدام جسورانه و قابل ستایش بود. شاید برای پرواز باید قدم به قدم پیش رفت و تمرین کرد. من هم قبول دارم که اجرا با تفکیک جنسیتی ایدهآل نیست؛ اما شاید قدم اول باشد.
اشتیاقی: بههرحال کنسرت برای بانوان برای من همیشه بیمعنا است و اذیتام میکند.
* اگر به عنوان یک خواننده فعالیت میکردید هم این نظر را داشتید؟
اشتیاقی: هیچکس مثل خود خوانندگان خانم نمیتواند برای حضورشان برنامهریزی و تلاش کند و به راههایی بیندیشد برای اینکه اتفاقهایی که باید، روزگاری رخ دهد. نمیشود منتظر ماند.
جعفرزاده: ما در جهان مقولهای به نام «فعال مدنی» داریم که اتفاقاً در تمامی کشورها زنان در آن نقش اصلی را میکنند. فعالیتهای اجتماعی معمولاً اینطور است که کسانی از عرف اجتماعی عبور میکنند تا جامعه بتواند جلو بیفتد. این مسأله در تاریخ ایران هم وجود دارد؛ اما ما در اینجا با مسأله ای دیگر مواجهایم؛ یعنی این منع تنها منع اجتماعی نیست و رنگ و بویی از سیاست هم به خود گرفته است. در تاریخ همیشه سیاستمدار و هنرمند رقیب همدیگر هستند؛ چون کسی که کار هنری انجام میدهد، معمولاً طرفدار دارد. شما وقتی از 400 سال پیش به تاریخ ایران مراجعه میکنید، متوجه میشوید که هیچ سیاستمداری دوست نداشته تا هنرمندان به فعالیتهای خود ادامه دهند و به همین خاطر، همیشه به شکلهای گوناگون هنر را محدود کردهاند.
* من هم با شما موافقم که بسیاری از این محدودیتها -در همخوانی و همنوازی زنان- بیشتر یک بازی سیاسی است. اما از سوی دیگر گاهی اشتباهاتی از طرف خود موزیسینها –بهخصوص موزیسینهای خانم- انجام میگیرد که ماجرا را پیچیدهتر میکند. بههرحال در این سالها خانمها به شکلهایی به فعالیتهایشان ادامه میدادهاند و از جملهی آن میتوان به آلبمهایی که خانم «شیدا» به همراه همسرشان مسعود جاهد منتشر کردند، اشاره کرد...
جعفرزاده: این اتفاقات در دورهای از تاریخ اصلاحات رخ داد که به نظر میرسد دیگر تکرارشدنی نیست.
* ولی آلبوم دوم «شیدا» در زمان دولت نهم منتشر شد.
سحر محمدی: اما هیچوقت به این آثار توجه کافی نشد. هرچند نمیتوان این مسأله را نادیده گرفت که در آن زمان اوضاع به مراتب بهتر بود.
* میخواهم بگویم اتفاقا گاهی تبلیغات و مانورهایی روی تعدادی از فعالیتهای انجام گرفته توسط خانمها داده میشود که شاید یک استراتژی اشتباه باشد.
جعفرزاده: اما نمیشود گفت که شما کار هنری انجام دهید و روی آن مانور تبلیغاتی نکنید. این مسأله با ذات اثر هنری در تنافر است.
* میشود روی خود کار تبلیغ کرد، اما نباید برای جلب توجه به یک اثر یا یک حرکت، اقداماتی انجام داد که فعالیتهای دیگران تحت تأثیر قرار گیرد. نمونهی این اتفاق را در یکی دو سال اخیر زیاد دیدهایم.
محمدی: اتفاقاً این تبلیغات روی اثری انجام شد که اصلاً صدای زن در آن پررنگ نبود. صدای مرد آنقدر بالاتر از صدای زن بود که هیچ رنگی از صدای خوانندهی زن شنیده نمیشد و به همین خاطر، حتی به سختی میتوان به آن همخوانی گفت. من با حرف «آتنا»جان خیلی موافقام که کنسرت برای بانوان فایدهی چندانی ندارد؛ اما منِ نوعی، وقتی میبینم که این تنها راهی است که میتوانم صدای خودم را به گوش مخاطبان برسانم، به ناچار مجبور میشوم که برخلاف میل باطنیام وارد بحث تفکیک جنسیتی شوم. طبیعی است که من ذاتاً مخالف این جریان هستم؛ اما گاهی به اندازهای در تنگنا قرار میگیریم که دوست دارم حتی آن اتفاق کوچک و کمرنگ برای من بیفتد. البته که مجوز گرفتن برای کنسرت بانوان هم مشکلات بسیاری دارد و کار سختی است؛ اما محدودیتها به گونهای بوده و فشارها تا حدی زیاد بوده که حاضرم برای بانوان هم کنسرت بگذارم. فقط برای اینکه بخشی از احساسات خودم را ارضا کنم.
جعفرزاده: شاید حق با شما باشد؛ اما تصور من این است که باید کار حرفهای را از خواست شخصی جدا کنیم. اصلاً وظیفهی روشنفکر همین است و این میشود نقطهی تمایز او با آدمهای دیگر. یک هنرمند باید متوجه این مسأله باشد که به خاطر کسب خودش چیزی را که در درازمدت نقصان فرهنگی ایجاد کند، نپذیرد. من این اصالت را همیشه برای هنرمند متفکر قائل بودهام و سعی کردهام که خودم هم به آن پایبند باشم. شکلی از موسیقی -برای مردان و زنان- وجود دارد که پرفروش است و همهمان هم میدانیم که این شکل موسیقی معمولاً کمک خیلی عجیب و غریبی به سطح فرهنگی جامعه نمیکند. کسی که در این شیوه کار میکند، بیشتر «کاسب فرهنگی» است. از سوی دیگر کسانی هستند که فکر میکنند باید کار مهمتری انجام دهند. فکر میکنم دربارهی خانمها هم این مسأله باید وجود داشته باشد و این وظیفه را برای خود قائل باشند و فکر کنند شاید اگر خودشان را از جامعه حذف و سانسور کنند، کارکرد جامعوی بیشتری داشته باشد. در واقع، نباید به این مسأله تن دهند تا حرکت جدیتری شکل بگیرد و البته که با یک نفر و دو نفر هم چنین کاری ممکن نیست. اگر کنسرت بانوان برگزار نشود، شاید اتفاقات بهتری به دنبال داشته باشد.
محمدی: من صددرصد مخالف کنسرت بانوان هستم، چون احساسات درونی آدم مخاطب خاصی ندارد؛ اما همانطور که گفتم، راهی برای بانوان موزیسین وجود ندارد که هنر خودشان را لااقل برای جمعی از جامعه بروز دهند.
جعفرزاده: مسأله اینجا است که شما به عنوان یک هنرمند، یا یک حرف اجتماعی دارید که باید عدهای خاص آن را بشنوند یا اینکه حرفی دارید که تنها عدهای خاص میتوانند آن را بشنوند. در تاریخ هنر جهان چنین چیزی وجود ندارد.
* اصلاً چهقدر میشود انتظار روشنفکر بودن را از یک هنرمند داشت؟
جعفرزاده: منظور من هنرمندی است که نسبت به جامعهاش احساس وظیفه میکند. شاید این سلیقهی من است که برای یک هنرمند شأن روشنفکری قائل میشوم؛ اما صرفنظر از این موضوع، برای هر هنرمندی میتوان شأن جامعوی قائل شد. هنرمندی که این شأن را دارد، میتواند از خواستهی شخصی خودش فاصله بگیرد و به کارکرد اجتماعی هنر فکر کند.
* البته که تفکیک جنسیتی امر قابل پذیرشی نیست؛ اما وقتی به این ماجرا نگاه میکنیم که زنان آوازخوان در سال 77 بعد از 20 سال میتوانند محلی برای عرضه هنرشان داشته باشند، از نگاه امروز شاید اتفاق خوبی نباشد؛ اما در آن زمان یک روزنهی بزرگ بوده است.
جعفرزاده: میتوان به این فکر کرد که اصلاً چرا آن فضای باز به وجود آمد. کسانی این خلأ شدید را دیدند و احساس کردند که میتواند منجر به یک فشار اجتماعی شود و باید آن را رفع کرد. این تصمیم از نظر من سیاسی بوده است.
* در بعد هنری چطور میتوان به آن تصمیم نگاه کرد؟
جعفرزاده: ما در آن سالها غیر از موسیقی سنتی و یک ارکستر سمفونیکِ بهغایت ضعیف، هیچ گزینهای نداشتیم. در همان زمانی که موسیقی بانوان تا حدی آزاد شد، اتفاقات دیگری نیز در زمینهی موسیقی رخ داد. برای مثال لوریس چکناواریان به ایران آمد و ما توانستیم بعد از 20 سال در قالب موسیقی کلاسیک صدای زن را بشنویم.
* من با نظر خانم اشتیاقی در این باره که حذف کنسرتهای بانوان لزوماً اتفاق مثبتی است، چندان موافق نیستم. شاید به لحاظ تاریخی بتوان از این زاویه به ماجرا نگاه کرد که صد سال بعد در مورد این برهه از زمان، خواهند گفت که افرادی بودند که انفعال را نپذیرفتند و علیرغم تمام موانع، آنچه از دستشان برمیآمد کردند تا این آتش نخوابد.
جعفرزاده: موسیقیدان ایرانی در تمام این دوهزار سال، چراغ هنر را در پستوی خانهها زنده نگه داشته است.
اشتیاقی: این اتفاق، تصمیم بین بد و بدتر است؛ در حالی که یک هنرمند باید برای رقم زدن یک اتفاق خوب تلاش کند.
جعفرزاده: اتفاق خوب چی هست؟
اشتیاقی: اتفاق خوب یعنی ایمان داشتن به یک هدف که قطعاً رسیدن به آن کار دشواری است؛ اما در عین حال، به این ماجرا توجه کنید که هیچکس به غیر از خود خوانندگان زن نمیتوانند در این زمینه مثمر ثمر باشند.
محمدی: بله؛ اما برای رسیدن به این هدف، باید اتحاد وجود داشته باشد.
اشتیاقی: اتحاد از کجا شکل میگیرد؟ تفکر باید به وجود بیاید تا بعد از آن این اتفاق رخ دهد. به هر حال باید حرکت را از یک جایی شروع کرد.
جعفرزاده: این مشکل برای نوازندهها هم به تازگی به وجود آمده و تو در بسیاری از شهرها نمیتوانی به اجرای برنامه بپردازی.
اشتیاقی: در هشت سال گذشته در اصفهان هیچ نوازندهی خانمی نتوانسته بود نوازندگی کند؛ اما «همایون شجریان» و برادران «پورناظری» با نوازندههای خانم (تینا جامهگرمی و نگار نوراد) جرأت به خرج دادند و روی سن رفتند؛ هرچند که فشار زیادی روی آنها بود و گروه فشار حتی تا شکستن شیشهها هم پیش رفتند؛ اما در نهایت این ریسک نتیجه داد و خانمها هم روی صحنه رفتند؛ هیچکس به جز ما نمیتواند در این زمینه کاری کند. چون این اول دغدغهی ماست و بعد دغدغهی دیگران. بنابراین خود ما باید در این زمینه کاری انجام دهیم.
* این رادیکالیسم اما ممکن است ضررهای خودش را داشته باشد؛ همانطور که در دو سه سال اخیر اتفاقاتی رخ داد که در نهایت موانع مسیر را بیشتر کرد.
اشتیاقی: به نظر من اتفاقات کوچک باعث میشود که یکباره اتفاقی که باید، رخ دهد و از همینجا است که باید منتظر اتفاقات بزرگ بود. به نظر من هر چیزی را که میخواهی به دست بیاوری، چیزهایی را از دست میدهی.
جعفرزاده: شاید این طور باشد؛ اما فراموش نکنید که هر کنش اجتماعی بهایی دارد.
مونا برزویی: شاید عجیب باشد. مدتی است احساس میکنم به عنوان یک ترانهسرا و مهمتر از آن به عنوان یک زن، به نوعی مجرم هستم و نگاههای سنگین را روی خودم حس میکنم. با اینکه همیشه عاشقانه نوشتهام و به مسائل سیاسی ورود نکردهام، اما با من در کشور خودم مثل یک مجرم و خلافکار برخورد شده است. نامام تا چند ماه پیش، قریب هفت سال ممنوع بود و عکسم هم در اخبار تلویزیون شطرنجی شده. اگرچه در ایران ممنوعیت باعث افزایش محبوبیت مؤلفان میشود، اما واقعاً نمیدانم در ترانهسرایی و در زن بودن چه مفهومی است که باید محدود شود، خط بخورد و حذف شود. نمیدانم با این راندنها، در واقع من به چه چیز دعوت میشوم.
جعفرزاده: اصلاً کار هنرمند همین مبارزهی ذاتی است. قرار نیست شما کار خاصی انجام دهید. همین که به عنوان یک خواننده یا نوازنده حضور دارید، کافی است تا خلاف جریان آب شنا کرده باشید. ببینید، تاریخ یک علم است. تاریخ به ما میگوید که باید در جاهایی هنرمند کنشهایی انجام دهد که در نهایت، نتیجهی هنری داشته باشد. ما در 20 سال اول بعد از انقلاب، هیچ موسیقیای جز موسیقی سنتی نداشتیم و اتفاقاً این موسیقی کارکرد پاپ داشت؛ اما در نهایت این تصمیم گرفته میشود که فضا برای اهالی موسیقی و جامعه بازتر شود. این مسأله را میتوان هماکنون هم مشاهده کرد. از سوی دیگر من میخواهم به این نکته اشاره کنم که اتفاقاً گاهی حضور تزئینی زنان هم میتواند امری منفی باشد. اخیراً رئیسجمهورِ کشوری نیمی از وزیران کابینه را از زنان و نیمی را از مردان انتخاب کرده است. اما انتقادات شدیدی به این مسأله شد؛ آیا همهی این افراد لیاقت این پست را دارند؟ این یک نگاه تزئینی نیست؟ نمیتوان به صرف زن بودن، کسی که کفایت کافی ندارد را به امری واداشت.
* اصلاً این انتقادی است که بعضاً به فمینیستها هم وارد میشود که خودشان اولین کسانی هستند که به برابری زن و مرد اعتقاد ندارند. ضمن اینکه در این تفکر 50-50 تکلیف شایستهسالاری چه میشود؟
جعفرزاده: بله، میخواهم بگویم هر مبارزهی مدنی اولویتهایی دارد.
برزویی: همیشه فکر میکنم حالا در جایگاه کوچک و کمرنگ خودم چه کاری از من ساخته است. جامعهی ما دچار سقوط اخلاقی و فرهنگی عجیبی شده است. واقعاً روزی نمیشود که از خودم نپرسم آیا باید رفت یا باید ماند و شمع کوچکی روشن کرد. اصلاً آیا من در جایگاهی هستم که شمعی روشن کنم یا خودم هم بعد از مدتی به فضای سرد اضافه میشوم. گاهی -با تمام عشقم به این خاک- فکر میکنم دلیلی برای ماندن وجود ندارد.
جعفرزاده: مهاجرت برای یک هنرمند دردی را دوا نمیکند. مادامی که شما به زبان فارسی مینویسید، در این اقلیم هستید. خوب است که نامهی درخشان «ابراهیم گلستان» به «نادر ابراهیمی» را بخوانید که یکی از مهمترین اتفاقات روشنفکری تاریخ معاصر ایران است. او در بخشی از این نامه مینویسد که «من تا زمانی که فارسی مینویسم، یعنی در ایران هستم. روی همان فرهنگ کار میکنم. شما هرگز نمیتوانید از این جامعه فرار کنید. همیشه عضو آن هستید، حتی اگر در قارهای دیگر به حیاتتان ادامه دهید.» (نقل به مضمون) از سوی دیگر شما یا قائل به کار هنری به معنای کنش اجتماعی هستید یا نه. پاسخ دادن به این سؤال بسیاری از مسائل را لااقل برای خود شما حل میکند.
* در این میان میتوان به این نکته اشاره کرد که عملکرد خود اهالی موسیقی هم در وضعیت به وجود آمده برای زنان مؤثر بوده است. ممنوعیت فعالیت زنان همیشه با سکوت اهالی موسیقی همراه بوده است.
جعفرزاده: البته فعالیتهایی در این زمینه انجام شده است؛ هرچند که میتوان به این نکتهای که شما میگویید هم فکر کرد.
محمدی: در کنسرت «در شعله با تو رقصان» (اثر مهیار علیزاده) من تا آخرین جلسهی تمرین حضور داشتم و بعد از آن به من اجازهی حضور روی صحنه داده نشد و من خیلی آرام حتی بدون اینکه نوازندهها یا خوانندگان و آهنگسازان اعتراض کنند، کنار گذاشته شدم. یا مثلاً به تازگی در پروژهاي که قطعاً میتوانست در کارنامه کاری من اتفاق خوبی باشد، همكاري داشتم؛ اما به دلیل ممنوعالفعاليت بودن من، در این پروژه اسمی از من نيست. حال از چه کسی باید توقع داشته باشم که هرچند خیلی مختصر از من حمایتی کند؟ گلهای که از برخی همکارانام دارم این است که حتی در حد جملهای در اینستاگرام و فیسبوک نسبت به حذف همکارشان واکنشی نداشتند که حتی در همین حد هم میتوانست برای من دلگرمی بزرگی باشد.
* البته در موسیقی پاپ این شیوهی معمولی برای هنرمندان ممنوعالفعالیت است که از آهنگ و ترانهشان در آلبوم استفاده میشود ولی اسمشان نه. مثلاً خانم برزویی و دیگران مدتها است ترانههایشان را به نام دیگر اعضای خانوادهشان منتشر میکنند!
محمدی: اما اسم من انکار شد. حتی اسم مستعار و اعضای خانوادهام هم پذیرفته نشد!
جعفرزاده: آن گروه باید از شما حمایت میکرده است؛ یعنی زمانی که شما حذف شدید، باید به این کار اعتراض میکردید. چون اولویت فرهنگی از همهچیز مهمتر است.
اشتیاقی: من به عنوان یکی از نوازندگان آن کنسرت برای اولین بار است که این ماجرا را میشنوم. شما باید این را مطرح میکردید. من در گروهی فعالیت میکردم که گفتند در فلان شهرستانها نمیتوانم گروه را همراهی کنم. اتفاقاً کاری هم بود که خیلی دوستاش داشتم؛ ولی کلاً از حضور در آن گروه انصراف دادم و زیر بار این حرف نرفتم.
محمدی: این اتفاق بارها برای من افتاده و هیچکس هم توجهی به آن نکرده است. یعنی برای هیچکدام از اعضای گروه اهمیتی نداشته که از من حمایت کنند.
جعفرزاده: اما فراموش نکنید که ما -یعنی جامعهی موسیقی- مثل هر جامعهی دیگری احتیاج به نقد دارد. از سوی دیگر این نگاه وجود دارد که باید از هرگونه نقدی پرهیز شود و اینطور نشان دهیم که همهی ما با یکدیگر دوستی داریم.
* که این غیرممکن است.
جعفرزاده: نه، نیست. میتوان هر اثر فاقد ارزشی را تحسین کرد تا دوستی شکل بگیرد و شاید شما تعجب کنید؛ اما اتفاقاً این نظریه طرفدار دارد. در این میان، عدهای تنها تأیید میکنند تا تأیید بگیرند و کار زیربنایی انجام نمیدهند؛ در حالی که من فکر میکنم جامعهی موسیقی مثل خود جامعهی ایران به نقد احتیاج دارد و در حال حاضر، اولویت با نقد است. جامعهای بهشدت نیازمند نقد و تربیت که ما اکنون آن را نداریم و باید در این مسیر حرکت کنیم.
اشتیاقی: سواد هم در این میان بسیار مؤثر است.
جعفرزاده: سواد هنری البته در یک دههی اخیر رشد کرده، چون اقبال عمومی به هنر بیشتر شده است. من برای شاگردانام تعریف میکنم زمانی که ما میخواستیم آهنگساز شویم، تنها دو معلم آهنگسازی -احمد پژمان و علیرضا مشایخی- وجود داشت؛ ولی در حال حاضر حداقل 50 معلم آهنگسازی وجود دارد. آن زمان هر کسی که به سفر میرفت، برای ما پارتیتور سوغاتی میآورد! من دربارهی سال 1910 صحبت نمیکنم، من دربارهی 1375 صحبت میکنم. در حالی که امروزه تمام پارتیتورها به راحتی در اینترنت وجود دارد. به هر حال همهی اینها در سواد تأثیر دارد.
اشتیاقی: ما به عنوان کسانی که در رشتهی موسیقی فعالیت میکنیم، باید این سواد را در دیگر شاخههای هنری هم به دست بیاوریم. چون اینها به همه ربط دارند. چیزی که خلأ آن به شدت وجود دارد این است که نوازندگان ما دانش عمومی هنری کمتری دارند.
جعفرزاده: اکثر ما وقتی سازِمان را از دستمان بگیرند، نمیتوانیم حرف بزنیم و این ترسناک است. خیلیها هم با افتخار میگویند: «من ترجیح میدهم که با سازم حرف بزنم.» (خنده) این یعنی اینکه ما فقط میتوانیم ساز بزنیم. درحالی که این به هیچ وجه برای هنرمند تعالی به حساب نمیآید. این وضعیت در هنرمندان موسیقی به شدت وجود دارد، در حالی که هنرمندان تئاتر و اهالی ادبیات اینطور نیستند.
* مسأله اینجاست که اهالی موسیقی حتی آثار همدیگر را نمیشنوند و استدلالشان این است که در ناخودآگاه، روی ساز زدن یا آهنگسازی ما تأثیر میگذارد!
جعفرزاده: این توجیه درستی نیست. در آلبوم من «صدای مناظر مخدوش» تکهای هست که بعدها متوجه شدم ناخودآگاه از «راول» برداشتهام؛ اما هیچکس جز خود من این موضوع را نفهمید؛ چون اگر یک هنرمند کانسپت درستی داشته باشد، ملودیاش از هر کجای دیگر هم که بیاید، باز ترجمهی خودش است.
اشتیاقی: البته موسیقی سنتی خیلی بستهتر و به جملهها وابسته است و خیلی نمیشود آن را با موسیقی کلاسیک مقایسه کرد.
* اما موزیسینها هیچ چیزی گوش نمیکنند و این عجیب است.
جعفرزاده: بله، این یک فاجعه است. بهخصوص اینکه به هنرهای دیگر چون سینما هم بیتوجه هستند. کتاب که اصلاً نمیخوانند و بقیه هنرها را هم دنبال نمیکنند. مدتی من در صفحهی اینستاگرامام کتاب میخواندم؛ اما بعد ناامید شدم! (خنده)
منبع: موسیقی ما