لیام فِنِلی (Liam Fennelly) نوازنده بلژیکی ویولا داگامبا قرار است برای اولین بار در ایران به اجرای تکنوازی این ساز در آنسامبل کارگاه باروک تهران بپردازد.
به گزارش تابناک فرهنگی، نام این اجرا که «ویولا و زمستان» نام گرفته به دلیل حضور «لیام فِنِلی» نوازنده بلژیکی ویولن داگامبا و تکنوازی او برای اولین بار در ایران انتخاب شده است. فنلی فرزند آهنگساز آمریکایی برین فِنِلی (Brian Fennelly) است و در گروههای Cantus Cölln, Capilla Flamenca, Currende, Hathor Consort, Zefiro Torna فعالیت داشته است. فنلی ارتباط موزیسین ها و گفتوگوی آن ها در عالم موسیقی را برای تجربه کردن و پیشرفت ضروری می داند.او پرسشگری موزیسین نسبت به موسیقی و ساز را تنها راه پیشرفت موسیقی می داند.در ادامه گفتوگوی «قانون» با این نوازنده بلژیکی را بخوانید.
با توجه به این که ویولا داگامبا حداقل در ایران به شدت ناشناخته است کمی راجع به آن صحبت کنیم و بعد ویولا داگامبا چه جایگاهی در موسیقی باروک داشته و دارد؟
عمر داگامبا دویست و پنجاه سال پیش به پایان رسید.زمانی که موسیقی موتزارت و جریان موسیقی کلاسیک عمومی در اوج شکوه بود.داگامبا نتوانست جایی برای خودش درآن عصر پیدا کند چون صدای این ساز بسیار کمتر از سازهای مورد استفاده در موسیقی دوره کلاسیک بود و آرام آرام گروه های موسیقی در آلمان ، انگلیس ، اتریش و فرانسه داگامبا را کنار گذاشتند.داگامبا به شدت ساز ناشناخته ای است با این که ورودش به جریان موسیقی داستانی طولانی دارد.داگامبا در ابتدای امر از ایتالیا و بعد تر از اسپانیا آمد.داگامبا در زبان ایتالیایی به معنای پا است و این نام به دلیل نوع نواختن خاصی که دارد روی این ساز باقی مانده است.البته تولد این ساز ریشه در دوره رنسانس دارد ریشه ای که به طور غریبی نامعلوم است.داگامبا کم کم در موسیقی باروک و در ساختار موسیقی پلی فونیک یا چند صدایی جایگاه ویژه ای پیدا کرد و در هر کشوری صاحب یک استیل خاص شد.درآلمان و انگلیس خیلی تیپیک و خاص تر بود و البته در آلمان هم به یک استیل خاص رسید اما کم کم بنا بر سلیقه یا چیز دیگر به فراموشی سپرده شد.
همانطور که مثلا در ایران ساز سنتی چنگ که آمیخته است با شعر کلاسیک ایرانی فراموش شده است.الان چنگ کجاست؟ناپدید شده است.این که چرا ؟
نمی دانیم.تنها تفاوتی که بین داگامبا و چنگ وجود دارد این است که اطلاعات بیشتری نسبت به داگامبا وجود دارد که این اطلاعات در مورد چنگ نیست.
آقای فنلی به نظر شما چرا جنبش موسیقی باروک در دنیا فراگیر شده است؟ و چگونه می شود جنبش های دانشگاهی و حرکات آکادمیک را گسترش دهیم تا این موسیقی فراگیرتر شود و در محیط بین المللی جایگاه واقعی خودش را به دست بیاورد؟
خب همه چیز را باید در آینده جستوجو کرد.من خودم نیاز به وقت دارم که تجربه کنماما ارتباط بین موزیسین ها ضروری است و اتفاق هایی که ما به دنبالش هستیم باید در قالب گفتوگو و درعالم موسیقی بین موزیسین ها رخ بدهد.
یعنی حضور شما در ایران هم به همین منظور است؟شما در واقع با نواختن داگامبا در ایران به دنبال یک گفتوگو هستید؟
همین است.ببینید ما موسیقی کلاسیک لازم داریم همه می دانند و می دانیم که موسیقی کلاسیک چیست اما موسیقی باروک گنجینه ای است که در حال حاضر می شود با برگزاری رپرتوار های مختلف با آن آشنا شد.ماباید بدانیم موسیقی باروک آلمانی چیست یا این موسیقی را باید این گونه نواخت باید بدانیم که موسیقی باروک فرانسه استیل و ژستش چیز دیگری است و مثلا با باروک ایتالیا تفاوت دارد باید این ها را یاد گرفت و بعد سوال پرسید.باید سوال پرسید که چرا مثلا این ساز در موسیقی باروک این گونه نواخته می شود؟ آن چه در این کتاب و در آن کتاب راجع به موسیقی باروک نوشته شده معنایش چیست؟این اتفاق قبل از هرچیزی نوازنده را در محیط موسیقایی خودش با سوالهای جدید مواجه می کند و بعد از آن است که نوازنده در مقابل سازش به یک بازبینی و بازنگری وادار می شود.
این پرسشگری در ایران به نظر خیلی کم اتفاق می افتد یا شاید اتفاق نمی افتد.
من شنیدم بچه های اینجا نمی توانستند تصور کنند مثلا ساز ویولنسل را جور دیگری هم می توانند بنوازند.این شاید به دلیل ساختار غلط آموزش باشد اما پرسشگری موزیسین کاملا فردی است و غیر قابل آموزش. در موزیک سنتی ایرانی تا جایی که میدانم فضا برای نو آوری خیلی بسته است اما چرا بسته است؟ بسته بودن چیز بدی نیست اما چرا؟ شاید دوباره باز نگری کنیم و اتفاق بهتری بیفتد.شاید این موسیقی یک آینده دیگری هم دارد و خوب این بازنگری ها و تجربه کردن برای باز کردن فضای بسته است که زندگی نگه می دارد و خوب متاسفانه این کار پشت سر هم تکرار نمی شود.اجراهای باروک امروز با پنج سال پیش فرق می کند.نوازنده های سازهای قدیمی مثلا می دانند که متریال سازشان از روده بوده و تحقیق می کنند که باید چنین سازی با این ساختار را چگونه بنوازند اما وقتی فهمیدند باز روی ان کار کردند ، کار کردند چرا که هیچ چیزی از آن دوره معلوم نیست. شاید همین که نامعلوم نیست آن ها را در سوال پرسیدن دچار مشکل کرده است شاید من نمی توانم بگویم معنای این اتفاق در آن دوره چه بوده اما می توانم حدس بزنم چه بوده است. پس تنها کاری که می توانم انجام بدهم آن است که تجربه موسیقی خود را دوباره امتحان کنم در روح سنت موسیقی دوره باروک.
من شنیده ام شما شرق شناس هم هستید.آیا رابطه ای میان ویولا داگامبا و سازهای سنتی ایرانی وجود دارد؟ و خوب چه شد که شما داگامبا را برای نواختن انتخاب کردید؟
ممکن است رابطه ای میان داگامبا و سازهای سنتی ایرانی وجود داشته باشد اما نمی توانم بگویم من داگامبا را انتخاب کردم خودش من را انتخاب کرد. من در کودکی یک ویولنیست بودم بعد تر که با داگامبا آشنا شدم نمی دانستم یاد بگیرم بزنمش یا نه؟ سالها بعد از دانشگاه فهمیدم فرصت از دست نداده ام رفتم پیش یک استاد تا ببینیم چه می شود.اما بیشتر فکر کنم خودش من را انتخاب کرد. هر چند ناشناخته بود . نه فقط این ساز بلکه سازهای دیگری هم هست که وجود دارند و ناشناخته اند.اما باید عادت کنیم و بپرسیم چه می شود؟ باید بیشتر با ساز ها گفتوگو کنیم تا بتوانیم از پتانسیلشان استفاده کنیم. من خیلی خوشحال شدم که به ایران آمدم شاید چون هنوز کنسرت ندادیم گفتن این کلمه سخت است. امیدوارم دفعه آخر نباشد و دوباره بتوانم تجربه کنم و با ساز ها بهتر آشنا شویم و گفتوگو کنیم.
منبع روزنامه قانون