جزء به جزء معماری از باور و اعتقادات معمار ناشی میشود، پس یک اثر معماری میتواند علاوه بر جاری و پویا بودن روح و روان، از آنجا که پایه و احساس آن برمبنای آداب و سنن هر قومی با توجه به موقعیت جغرافیایی است سبک زندگی را نیز تعیین کند.
به گزارش تابناک فرهنگی و به نقل از ایکنا، محمدرضا رحیمزاده؛ رئیس مرکز آموزش عالی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری عصر روز گذشته چهارشنبه 25 شهریور در قالب نشستی از سلسله نشستهای هنر و زیبایی که به همت موزه و کتابخانه ملی ملک برگزار میشود پیرامون معماری و ویژگیهای این هنر که از جمله مظاهر تمدن است به ایراد سخن پرداخت.
وی گفت: بیان هنری نیاز به ساختار و قالبی دارد که ما اصطلاحاً به آن معماری میگوییم، یعنی هنر معماری تنها به رشتهای خاص از رشتههای هنری که کار آن ساخت ابنیه و ساختمان است اطلاق نمیشود بلکه اصولاً معماری پایه و اساسی است که هر هنرمند فعال در تمام عرصههای هنری آن را به عنوان سبک هنری خود برمیگزیند.
معماری، صورت تکامل یافته هنر است
رحیمزاده ادامه داد: با این وجود هنر معماری به معنای مصطلح آن یعنی آنچه که به بناشدن یک ساختمان و یا ابنیه منتج میشود نیز به عنوان یکی از صور متکامل هنری مطرح است و اینگونه نیست که صرف یک بنا به عنوان ابزاری برای سکنی گزیدن و یا هر کاربرد دیگری توسط معمار خلق شود.
این هنرمند معمار تصریح کرد: در حقیقت معماری سند راستینی است که گواهی میدهد که ما قصد داریم چگونه زندگی کنیم و یا به قول «هایدگر» همه عالم در هنر معماری متجلی میشود چرا که اسلوبی که معمار برمیگزیند تا منجر به ساخت بنایی شود قطعاً از باطن او، عمق اعتقاداتش و باورهایی که به آن ایمان دارد نشأت میگیرد.
معماری خواست فردی معمار را به حداقل میرساند
رئیس مرکز آموزش عالی سازمان میراث فرهنگی گفت: آنچه که معمار دست به خلق آن میزند برخلاف دیگر مظاهر هنری که تجسم پیدا میکنند، خواست فردی معمار را به حداقل میرساند چرا که معمار باید پاسخگوی اقلیم و محدودیتهای طبیعی که در آن حیات دارد نیز باشد.
وی افزود: با ذکر مثالی به تقریب ذهن آنچه که عنوان شد کمک میکنم و آن اینکه یک معمار قطعاً نمیتواند جریان واحدی را در خلق اثر خود برگزیند و نسبت به پدیدههایی که در پیرامون او هستند بیتفاوت باشد به این معنی که مثلاً نمیتوانیم اسلوب معماری یک منطقه معتدل با آب و هوایی مطبوع را برای منطقه خشک و کمآب نیز تجویز کرد چیزی که متأسفانه در ایران وجود دارد و شاهد هستیم همان بافت شیشهای که مختص ساختمانهای اجرا شده در مناطق معتدل است در مناطق خشک با هورم گرما و تابش مستقیم خورشید نیز اجرا میشود.
معماری توجه به حجم و ابعاد واقعی زندگی انسان دارد
رحیمزاده ادامه داد: امر دیگر که شاید بتوان آن را مصداق این نکته دانست که معماری سند راستینی است که چگونگی و سبک زندگی جوامع بشری را تعیین میکند و در عین حال خواست فردی معمار را به حداقل میرساند توجه به این نکته است که معماری توجه به حجم و ابعاد واقعی زندگی انسانی دارد یعنی ممکن است در نقاشی و سایر طراحیها فرضاً در یک خانه را کوچکتر از اندازه واقعی آن کشید اما در معماری حتی با رعایت اصول مقیاس باید همه چیز در ابعاد و اندازه طبیعی آن مطرح شود.
این مدرس دانشگاه تأکید کرد: باید به این نکته توجه داشت که معماری تغذیه روح و روان مخاطب به معنای واقعی آن است، معماری تجلی متعالی جایگاه و مرتبه والای انسان به زبان هنر است که باید در جزء به جزء اجرای آن دقت داشت؛ بیتوجهی به معانی نابی که بافت یک معماری میتواند به ساکنان و مجاوران آن منتقل کند در حقیقت کشتن روح و ذهنیات جاری و پویای آنهاست و با چنین فرضی میتوان گفت که معماران قاتلان بزرگ تاریخند چرا که برای انسان پیش از جسم، روح و روان اوست که اهمیت دارد و به این ترتیب پیش از فنای جسم این روح آنهاست که توسط شیوه غلط اجرایی یک معمار، به زوال رفته است.
رحیمزاده گفت: متأسفانه مدتی است که به اصول معماری، اصولی که میتواند موجب نشاط و پویایی هرچه بیشتر مخاطبان شود توجهی نمیشود، مردم در بافتی فرتوت و مرده روزگار میگذرانند که نه اصالتی برپایه سنن، آدب و رسوم و باورهای آنها دارد و نه جنبهای از استاتیک و زیباییشناسی در اجرای آنها رعایت میشود، این در حالیست که ایران با سابقه تمدنی چندهزار ساله در هنر معماری پیشینهای بس درخشان در این زمینه داشته است.
معماری هیچگاه نمیتواند از معنا تهی باشد
وی تأکید کرد: باید به این نکته توجه کرد که یک اثر معماری در بدترین شکل طراحی و اجرای آن نیز نمیتواند از معنا تهی باشد، اساساً معماری همچون موسیقی است و همانگونه که یک موسیقیدان تنها با ابزار و ادوات موسیقی س و کار ندارد بلکه معنایی را از دل ارتعاش مثلاً تارهای یک ابزار موسیقایی خارج میسازد، معمار نیز معنا و مفهومی را از دل اثر معماری که آن را خلق کرده استخراج میکند، معنا و مفهومی که در صورت پرداخت درست به اصالت و باورهای او اشاره داردو چون مترادف با آنهاست به وی آرامش میبخشد.
رحیمزاده در پایان گفت: متأسفانه دانشکده های معماری ما با محدودیتها و چارچوبهایی که در شرح دروس خود دارند به رشته معماری یعنی آنچه که غایت هنر تجسم یافته سیال در ذهن و روح و باور یک هنرمند است جهت میدهند، آن را محصور در همین تجسمیافتگی میکنند که این بزرگترین آفت برای معماری است، معماری را با وجود همه جلال و شکوهی که داراست نمیتوان به شکل و وجهی عالی و قاعدهمند معرفی کرد بلکه باید با رعایت اصول کلی ذهن هنرمند معمار را برای خلق آنچه که باور اوست آزاد گذاشت.