انتشار: ۱۴:۳۱ - ۰۸ دی ۱۳۹۴
گروه هم آویان به سرپرستی و آهنگسازی حسین علیزاده و خوانندگی محمد معتمدی شب گذشته با رونمایی از عاشقانه بحر طویل به روی صحنه رفت.
کنسرت حسین علیزاده و عاشقانه بحر طویل

به گزارش خبرنگار موسیقی تابناک فرهنگی ، در بخش نخست حسین علیزاده به تکنوازی تار پرداخت و در ادامه آن محمد معتمدی تصنیف سرود گل را در دستگاه راست پنجگاه خواند. تصنیف "سرود گل" با شعری به این مضمون « با همین دیدگان اشک آلود/از همین روزن گشوده به دود/ به پرستو به سبزه به گل درود .....» یکی از ساخته های جدید حسین علیزاده بر روی شعر فریدون مشیری است.

در ادامه و پس از بداهه نوازی کوتاهی، یک چهار مضراب به همراه بداهه خوانی معتمدی بر شعر هوشنگ ابتهاج ( سایه) با این مضمون«چند این شب و خاموشی؟ وقت است که برخیزم/ وین آتش خندان را با صبح برانگیزم/ گر سوختنم باید افروختنم باید / ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم/ صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد/ تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم/ چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان/ صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم/ برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش/ وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم... »در دستگاه راست پنجگاه اجرا شد.


کنسرت حسین علیزاده و عاشقانه بحر طویل
بداهه نوازی علی بوستان با ساز شور انگیز و حسین علیزاده با ساز تار در ادامه این کنسرت اجرا شد و پس از آن تصنیف «جان من» با شعری از سلمان ساوجی در راست پنجگاه اجرا شد. جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمدست/ می‌جهد چشمم همانا وقت دیدار آمد ست/ جان بیمارم به استقبال آمد، تا به لب/ قوتی از نو مگر، در جان بیمار آمد ست/ می‌رود اشکم که بوسد، خاک راهش را به چشم/ بر لبم، جان نیز پنداری بدین کار آمد ست و .... مضمون شعری بود که علیزاده بروی آن موسیقی ساخته بود.

تصنیف بعدی این گروه نیز با استفاده از این شعر حافظ شیرزای«سینه از آتشِ دل در غمِ جانانه بسوخت /آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت/ تنم از واسطه‌ی دوریِ دلبر بگداخت /جانم از آتشِ مِهرِ رُخِ جانانه بسوخت ....» که «می نوش» نام داشت یکی دیگر از قطعات این کنسرت بود که آخرین قطعه بخش نخست کنسرت حسین علیزاده به همراه گروه هم آوایان بود.

کنسرت حسین علیزاده و عاشقانه بحر طویل

پس از یک تنفس کوتاه بخش دوم کنسرت با قطعه معروف استاد حسن کسایی با عنوان «سلام» توسط گروه اجرا شد. «سلام» یکی از قطعات زیبایی محسوب می شود که استاد حسن کسایی آن را در سال 1328خلق کرد. این قطعه بعدها به یکی از قطعات معروف و جاودانه موسیقی ایرانی تبدیل شد. حسین علیزاده چند دهه بعد این قطعه را تنظیم و با گروه ساز های ملی اجرا کرد. این قطعه در مجموعه صبحگاهی منتشر شد. قطعه سلام در دستگاه چهارگاه ساخته شده است.

پس از این قطعه یک بداهه نوازی کوتاه در دستگاه چهارگاه اجرا شد که در ادامه آن محمد معتمدی با همراهی گروه قطعه ای آوازی با بهره گیری از شعر شفیع کدکنی خواند. شعری که شفیع کدکنی طی آن می گوید« در آن بهار بلند آن سپیده ی بیدار/مرا به گونه ی باران/مرا به گونه  گل/به موجواره  آن شط روشنی بسپار/در آن بهار کبود آن دو دشت رستاخیز/در آن سکوت پذیرنده و گریزنده/ مرا به سان سرودی/دوباره کن تکرار». حسین علیزاده این قطعه را نیز  در دستگاه چهار گاه ساخته بود.

کنسرت حسین علیزاده و عاشقانه بحر طویل

شعر « نفسم گرفت از این شب، درِ این حصار بشکن/در این حصار جادویی روزگار بشکن/  تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه / لب زخم‌دیده بگشا، صف انتظار بشکن/  سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی ؟/تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن...» عنوان قطعه آوازی بعدی بود که معتمدی آن را با همراهی تکنوازی کمانچه در دستگاه چهار گاه خواند.

در ادامه تصنیف «سوار می رسد» با شعری  از سیمین بهبهانی  و یک قطعه آوازی دیگر بر روی شعر مولانا اجرا شد.

پایان بخش این کنسرت نیز به اجرای قطعه «بحر طویل» با شعری از سیروس جمالی اختصاص داشت که به اذعان بسیاری از حاضران در سالن همین قطعه رنگ و جلوه ای دیگر به کل کنسرت بخشید.

کنسرت حسین علیزاده و عاشقانه بحر طویل

ساسان فاطمی درباره بحر طویل در بروشور کنسرت اینگونه نوشته بود: بحر طویل نوعی شعر تقریبا فراموش شده سنت ادبی ایران است که ظاهرا از دوره صفوی به خصوص در فرهنگ های عامیانه یا مردمی،چه مذهبی و چه غیر مذهبی رواج پیدا کرد.این نوع شعر به مصرع ها یا ابیات متقارن قابل تقطیع نیست و وزن آن از تسلل یک رکن عروضی،غالبا فعلاتن، شکل می گیرد.غالبا بحر طویل را در فرهنگ مردمی می توان در حوزه موسیقی مذهبی نیز مثل نوحه و تعزیه،یافت اما این نوع شعر بیشتر با مضامین فکاهی و طنز شناخته می شود.نوع فکاهی آن ظاهرا در قدیم ،در میان مطرب خانه های تهرانی رواج داشته و گونه ای آواز ضربی به حساب می آمده که احتمالا از نظر ملودیک به ضربی خوانی ها یا پاضربی خوانی های همان مطرب ها نبوده است.متاسفانه بازماندگان دسته های بزرگ روحوضی قدیم هم امروزه این آواز را فراموش کرده اند و آن را اجرا نمی کنند.

بخشی از این شعر به شرح زیر است که با استقبال مخاطبان همراه شد و بیز گروه هم بخشی از بحر طویل بود :
«منم آن عاشق ناگفته ناخفته که از درد ننالیده و از جور نرنجیده و بار غم هجران تو بر دوش کشیده/  به سر انگشت غزل ریز نواخیز، در این قله دیرینه دوری،همه نقش پر سیمرغ ب خاکستر خاموش کشیده / مخور ای مهر خردخوی فریب مه امشب که اگر صبح نتابی و دمی دیده گشایی به رخش، گوش ببندی ز جهانی/ که به رندی فلک از شعبده این گونه بسی پرده نایده نو بافته پرداخته،وز چشم بر انداخته، برگوش کشیده ..»

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: