انتشار: ۱۳:۵۹ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۷
علیرضا محمودی ایرانمهر می‌گوید: اگر ادبیات متعهد و روشنفکری دارای زیرساخت اجتماعی، فکری و فلسفی باشند از تضارب‌شان پویایی اتفاق می‌افتد، اما زمانی که گرایش سیاسی داشته باشند در حد درگیری سیاسی بی‌اهمیت باقی می‌مانند.

این داستان نویس در گفت‌وگو با ایسنا، درباره ادبیات متعهد و ادبیات روشنفکری اظهار کرد: باید به جنبه تاریخی این موضوع نگاه کرد. زمانی که می‌گوییم ادبیات متعهد یعنی معنای تاریخی مشخصی دارد. معمولا به آثاری متعهد گفته می‌شود که در درون‌شان نسبت به وضع موجود جنبه اعتراضی داشته باشند. آن‌ها تا حد زیادی به دریافت‌ها و اندیشه‌های سوسیالیستی و کمونیستی وابسته هستند که در آغاز قرن ۲۰ شکل گرفته و اهمیت پیدا کرده‌اند.

او افزود: در قرن بیستم این مسئله به صورت جدی مطرح شد که ادبیات وظایف اجتماعی و اصلاحی مشخص و بزرگی دارد. پس ادبیات باید متعهد به یک اندیشه مشخص باشد که معمولا این اندیشه‌ها چپ، سوسیالیست و کمونیستی است. این مسئله بعد از جنگ جهان اول و دوم وارد ایران شد و ما با دوره‌ای از ادبیات جلو رفتیم که نویسنده ارزشمند، نویسنده‌ متعهد بود. متعهد در ظاهر به اجتماع و  مردم اما در اصل مسئله اعتراضی است که وجود دارد. در واقع چیزی که از ادبیات متعهد می‌شناسیم، جنبش‌های انقلابی و چپی است. بعد از انقلاب ۵۷ نیز خیلی از مفاهیم چپ و سوسیالیستی رنگ و بوی تازه‌ای به خود گرفت و وارد گفتمان سیاسی انقلاب شد. در ۴۰  سال  اخیر شکلی از ادبیات را داشتیم که به آن ادبیات متعهد می‌گویند؛ منظور از تعهد در این‌جا متعهد بودن به اندیشه‌هایی است که انقلاب ایران را شکل دادند. در واقع متعهد به آثاری گفته می‌شود که جنبه  علاقه‌مندی به انقلاب داشته باشند.

محمودی ایرانمهر خاطرنشان کرد: زمانی که گفته می‌شود این رمان متعهد است در  جنبه جهانی یعنی به جنش‌های انقلابی  و در شکل ایرانی به اندیشه‌هایی که انقلاب ۵۷ را شکل داده‌اند برمی‌گردد. این‌ها ویژگی ادبیات متعهد از نظر تاریخی است.

 او درباره نگاه فلسفی به تعهد نیز توضیح داد: به معنای کلی‌تر، باید ببینیم ادبیات به چه چیزی می‌خواهد متعهد باشد. آیا ادبیات به خود متعهد است؟ آیا ادبیات به تاریخ متعهد است؟ آیا ادبیات به قواعد ژانر متعهد است؟ این‌ها سوالاتی است که به راحتی نمی‌توان به آن‌ها پاسخ داد. اما شاید کامل‌ترین پاسخی که به این پرسش فلسفی می‌توان داد این است که تعهد ادبیات به آن‌ چیزی است که ادبیات را ادبیات می‌کند، یعنی تعهد به جوهر ادبیات. اگر تعریفی از جوهر و کارکرد کلی ادبیات داشته باشیم، می‌توانیم بگوییم ادبیات متعهد ادبیاتی است که به ماهیت و چیستی خود متعهد است.

نویسنده رمان «بارون‌ساز»  سپس بیان کرد: ادبیات  متعهد در مفهوم تاریخی ربطی به ادبیات ندارد، ادبیات متعهد گاهی یک جور شعار است و گاهی دشنام و گاهی هم  تأیید. شکل‌های مختلف آن  بستگی به این موضوع  دارد که  چه دیدگاه و گفتمانی داشته  باشیم. از نظر یک گفتمان ادبیات متعهد دشنام است و از یک منظر ادبیات متعهد ارزشمندترین چیز ممکن است. همه این‌ها صبغه تاریخی دارند و ربطی به جوهر و ماهیت ادبیات ندارند.

او درباره ادبیات روشنفکری نیز گفت:  ادبیات روشنفکری بیشتر جنبه تاریخی را دربر می‌گیرد. روشنفکر در مفهوم عمومی یک موجود و انسان معترض است. اگر  به تارخ نگاه کنیم در جریان چپ اروپا می‌بینیم روشنفکری در قرن گذشته بیشتر جنبه انقلابی داشته و  برآمده از اندیشه‌های سوسیالیستی است. البته ادبیات روشنفکری یا روشنگری به دوران پیش از انقلاب فرانسه برمی‌گردد که موضوع بحث ما نیست. ما درباره ادبیات قرن ۲۰ صحبت می‌کنیم و در  این قرن ادبیات روشنفکری مترادف با ادبیات متعهد است.

محمودی ایرانمهر درباره این‌که آیا تقابل ادبیات متعهد و ادبیات روشنفکر باعث پویایی ادبیات می‌شود یا خیر، گفت: این تضادها، تضاد ماهوی نیست و با این  تضارب افکار پویایی زاده نمی‌شود، زیرا نه ادبیات متعهد ریشه‌ای در واقعیت دارد و نه ادبیات روشنفکری. این‌ها همه تصوراتی است که از شرایط سیاسی برآمده است. این تضارب افکار ریشه در تاریخ ادبیات ندارد و تضادی نیست که زایا باشد.  این تضاد مانند درگیری دو دسته سیاسی است؛ این به آن فحش می‌دهد و این یکی به دیگری، این می‌خواهد آن را رسوا کند و آن می‌خواهد این را رسوا کند که در نهایت از تضارب آن‌ها به گفتمان سالم، آرامش و نظام معتدل مردم‌سالار نمی‌رسیم بلکه به آشفته‌بازار می‌رسیم. مفهوم تحزب در این شکل سیاسی که دو دسته بر حسب منافع شخصی می‌خواهند یکدیگر نابود کنند حاصل نمی‌شود بلکه زمانی اتفاق می‌افتد که گروه‌ها دارای فلسفه و زیرساخت مشخص و نماینده گروهی از جامعه باشند. آن‌ وقت اگر در تضارب ‌و تعامل قرار بگیرند از نظر سیاسی یک جامعه پویا خواهیم داشت. ادبیات هم این‌طور است. اگر  ادبیات متعهد و روشنفکری دارای زیرساخت اجتماعی،  فکری و فلسفی باشند از تضارب‌شان پویایی اتفاق می‌افتد اما زمانی که  گرایش سیاسی داشته باشند بدون زیرساخت فلسفی و بنیان‌های مشخص که برآمده از ساختار اجتماعی ایران باشند در حد درگیری سیاسی بی‌اهمیت باقی می‌مانند.

این داستان‌نویس با بیان این‌که  در دوران بعد از انقلاب اسلامی  ایران روشنفکری با تعهد دو معنای متفاوت پیدا می‌کنند اظهار کرد:  متعهد در گفتمان انقلابی بار مثبت دارد و روشنفکر بار منفی. این موضوع یک دلیل ساده دارد؛ این‌که گفتمان سوسیالیستی وارد گفتمان انقلاب شده و  ظاهرش کاملا تغییر کرده و هویت مستقلی پیدا می‌کند، بنابراین تعهد خیلی راحت جذب ادبیات انقلاب می‌شود اما روشنفکری به دلیل این‌که برآمده از دیگاه‌های سوسیالیستی و چپ اروپایی است در جای خود باقی می‌ماند و درگفتمان انقلاب مورد پذیرش  قرار نمی‌گیرد، پس ادبیات روشنفکری منفی و ادبیات متعهد مثبت تلقی می‌شود.

او در ادامه خاطرنشان کرد: اما از منظر دیگر، این موضوع (منفی بودن ادبیات روشنفکری و مثبت بودن ادبیات متعهد) کاملا برعکس می‌شود. امروزه زمانی که می‌گوییم ادبیات روشنفکری منظورمان ادبیات نخبه‌گرا است، یعنی ادبیاتی که در آن صناعت و تکنیک‌های پیچیده وجود دارد و همچنین دارای ویژگی فرمی و ظاهری است که آن را از  بدنه ادبیات جدا می‌کند، مخاطبان آن  نخبه و کسانی  هستند که به صورت جدی ادبیات می‌خوانند. ادبیات متعهد نیز ادبیات وابسته به شکلی از حاکمیت است. از این منظر ادبیات  روشنفکری مثبت و خوب است  و ادبیات متعهد  منفی و بد. البته همه  این‌ها واکنش‌های تاریخی نسبت به ادبیات است و ربطی به خود ادبیات ندارد. یعنی همه این‌ها واکنش‌های احساسی برآمده از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه نسبت به کلمه است بدون آن‌که معنای کلمه لحاظ شده باشد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: