انتشار: ۱۴:۱۳ - ۲۴ تير ۱۳۹۷
انسان برخی آرزوهایش را در«هنر» می جوید؛ ازپیدایش زمین تا امروز؛ اما این آرزو که در شکل یک حرکت هنری نظیر انیمیشن، آوازه‌اش مرزهای ایران را در می نوردد، ماجرایی طولانی دارد پویانمایی هنری است که به گواه بسیاری متعلق به هنرمندان ایرانی است که روی سفال مکشوفه در شهر سوخته عصر برنز نقش بسته است.
همان که هزاران سال قبل در هنر ایران پا کوبیده، جست‌ و خیز کرده و شادی‌ اش باعث برکت و مورد توجه جهانیان بوده است، شاید اولین رقصنده ایران نباشد ولی بی تردید باعث فخر ایرانیان است که بدانند «اولین هنرپیشه دنیا، ایرانی است».
نامش «پازَن» است؛ یک گونه از بُزِ کوهی ایرانی که در میان یافته های باستان شناسان در وسعت 151 هکتاری «شهر سوخته» - بقایای دولت ‌شهری باستانی در استان سیستان و بلوچستان که قدمت آن به هزارۀ سوم پیش از میلاد بر می گردد - مهمترین نقش را دارد.
دلیل این اهمیت به آنجا بر می گردد که هنر پویانمایی «انیمیشن» با تجربیات پراکنده ای در اواخر قرن 18 میلادی و به طور رسمی با کوشش دو فیلمساز فرانسوی به نام های «جورج ملیس» و «امیل کول» در اوایل قرن 19 آغاز شد، اما به گواه همگان اولین پویانمایی جهان متعلق به هنرمندان ایرانی است که روی سفال پیدا شده در شهر سوخته در هزاران سال پیش یعنی عصر برنز ترسیم شده است.
هنرمند نقاشی که جام سفالین را بوم نقاشی خود قرار داده، توانسته‌ است در 5 حرکت، بزی را طراحی کند که به سمت درخت حرکت و از برگ آن تغذیه می کند.
در بسیاری از ظروف، اشکالی را می بینیم که تنها تکرار شده اند اما حرکتی در آنها دیده نمی شود. این نقش، قدیمی ترین ایده هنرمندان باستان برای ارائه تصاویر متحرک و به تعبیر امروزی انیمیشن است.
عده ای اعتقاد دارند که نقوش این ظرف سفالینه بیان‌گر یک داستان زیبای باستانی ایرانی با نام «درخت آسوریک» است.

**قصه درخت آسوریک و رقصنده
پای‌کوبی روی سفالینه ها و صراحی ها، همگی از خصلت های پازن ایرانی اند. پازن بُز بومی ایران، اولین حیوانی است که ایرانیان 9 هزار سال پیش اهلی اش کردند و از کوه و صخره به خانه و کاشانه آوردند. بز کوهی نماد چالاکی، آفرینندگی و سرشت مردانه بوده و هزاران سال در هنر و ادب ایران پا کوبیده،
در داستان درخت آسوریک - درخت سرزمین سورستان - درخت دارد به بز فخر می فروشد که من از تو برترم؛ از میوه های من، شاهان و از سایه ام شهریاران و از شاخه هایم پرندگان می برند و چنین و چنانم. بز چالاک هم تا حرفهای درخت تمام نشده، آن طور که بر روی سفال شهر سوخته و در 5 فریم نشان داده شده، می پَرَد و برگ های درخت را می خورد. هنرمندان شهر سوخته با نقاشی متحرک منظومه درخت آسوریک، ایرانیان را مالک اولین پویانمایی دنیا کردند.
این که چرا تقربیاً 90 درصد نقوش سنگ نگاره های ایران بز کوهی است. قسمت اصلی آن به اسطوره ها، فرهنگ، دین و اعتقادات مردم باستان ایران زمین مربوط می شود.
این حیوان در سمبل های صنایع دستی و تزیینی ایرانی، نشان و پیام آن «آب، باران، فراوانی نعمت، نگهبانی ماه، نگهبان و ناجی مشی و مشیانه» است.
این هنرآفرینی ها در گذشته اکثر ملل دنیا وجود داشته است. برای مثال ما نقوش بز کوهی را در اقلیم های گوناگون می توانیم مشاهده کنیم. ایران، پاکستان، قزاقستان، ارمنستان، قرقیزستان، افغانستان، جمهوری آذربایجان، ترکیه، یمن، مصر، عربستان، حتی کالیفرنیا، آریزونا و کلرادو در آمریکا. تنها سَبک طراحی آنها با هم تفاوت دارد.

** رقص قلم و نقوش جریان‌ساز در تاریخ ایران
نقوشی که بر ظروف و سنگ ها دیده می شود؛ برای زیست شناسان، تاریخ دانان، جامعه شناسان، مردم شناسان، باستان شناسان، نماد شناسان، دوستداران اسطوره ها، تاریخ فرهنگ، تاریخ زبان و هنرهای تاریخی و تزیینی، از اهمیت خاصی برخوردار است.
نیاکان ما باورها، ایده ها و تقدس های خود را در زیستگاه ها و گاهی روی ظروف و لوازم زندگی خود (سفال ها، سنگ نگاره ها، سنجاق های سینه) تصویر و حک می کرده اند.
آثار جذاب و عجیبی از این هنرها در سراسر ایران از جمله بیرجند (لاخ مزار)، خراسان (نهبندان)، یزد (ارنان)، سیستان و بلوچستان (نیک شهر و سراوان)، اصفهان (غرقاب و کوچری گلپایگان و ویست خوانسار)، لرستان (همیان کوهدشت، خمه الیگودرز، میهد بروجرد)، اراک (ابراهیم آباد، یساول کمیجان، احمدآباد خنداب و خمین)، همدان (دره شهرستانه الوند، دره گنجنامه، مهرآباد و خوشیجان ملایر)، کرمان (میمند و شاه فیروز)، آذربایجان شرقی (ارسباران)، کردستان (دهگلان و سارال)، تهران (روستای دولت آباد شهریار، کوه کفترلو) قم (کهک) تاکنون شناسایی شده است.

** چه بر سر این نقش ها برآمده؟
کارشناس هنری و طراح سفال و سرامیک در گفت و گو با ایرنا می گوید: آغاز نقاشی در ایران به هزاره های پیش از میلاد و زندگی در غارهایی مانند میرملاس، همیان و دوشه نسبت داده می شود و در این ادوار انسان ها به علت ضعف ارتباط کلامی روی دیواره ها یک سری نقش ها را می کشیدند.
«محبوبه کمالی نژاد» می افزاید: پس از ترک غارها در دوره نوسنگی است که کم کم در دهکده ها تصویرسازی بر دیوار کلبه ها و بدنه سفالینه رایج شد و نقاشی نه تنها باور آئینی بود بلکه با کاربرد تزئینی نیز مورد توجه انسان پیش تاریخی فلات ایران قرار گرفت.
«ویل دورانت» هم جایی گفته که شروع نقش اندازی روی سفال، آغاز نقاشی است.
و اینگونه است که با پیدایش چرخ سفالگری، سفالینه های منقوش نقش نخستین کتابهای مصور را بازی می کنند.
هنر تصویری در دوره هخامنشییان روی کاشی هایی پیدا شده که لعاب های رنگین داشته اند. نقش برجسته ها و آجرهای لعاب دار آثار زرین و مفرغی، حاشیه شیران، تیراندازان که از شهر باستانی شوش و کاخ آپادانا به دست آمده، امروز در موزه لوور پاریس قرار دارد.
در این دوره تیپ سازی رایج بوده و تناسبات بدن، اندازه چشم ها، لب ها و بینی طبق الگوی معینی کار می شده چهره ها به شکل نیمرخ کشیده می شده است.
این نقوش حیوانی روی جام های زرین و سیمین به عنوان ساغر رسم می شده، ساغرهایی که طبق باورهای اساطیری مردم، وقتی مایعات را در آن ریخته و می نوشیدند از نوشیدن این جام ها قدرت می گرفتند.
البته تاریخ می گوید این جام ها و نوشیدنی ها کمتر در اختیار مردم و بیشتر در خدمت درباریان بوده است.
در دوره پارت ها الگوی بیشتر نقاشی ها به دلیل ایجاد جاده ابریشم از چین می آید و در دوره ساسانی طرح ها گرایش بیشتری به تقارن پیدا کردند؛ نقش زوجیِ حیوانات رو در رو و یا پشت به پشت که همراه با درخت زندگی کشیده می شده، سهم خیال پردازی های هنرمندان و مردم روی ظروف صنایع دستی و کاربردی زندگی مردم را به خود اختصاص داده است.

**نقوش پس از اسلام روی ظروف و اشیا و خانه های ایرانی
پس از ورود اسلام شاهد هستیم به دلیل حرام اعلام شدن جام های زرین و سیمین و نوشیدنی های آن، در مکتب بغداد یا عباسی هنر ما نقش های اناری و بالهای فرشتگان بیشتر شده هرچند هنوز این هنرها تحت تاثیر دوره ساسانی قرار دارد.
در مکتب سلجوقی هم نقش های گیاهی، به شیوه نگارگری ایرانی به نقوش انسانی و حیوانی اضافه می شود و هاله هایی بر دور پیکره های باستانی قرار می گیرد.
مکتب تبریز هنرش را از چین، ایران و بیزانس می گیرد؛ مکتب شیراز که از آن به عنوان ام المکاتب هم یاد می شود با ویژگی های پیکره های انسانی درشت و چهره های سرخ کشیده می شود؛ در مکتب جلایری نقوش انسان های بلندقامت می بینیم و در مکتب تیموری اوج فعالیت نقاشی در این دوره هاست، پیکره های انسان و حیوان بیش از چشم اندازهای طبیعی رخ می نمایاند.
در مکتب صفوی نقش های اسلیمی و ختایی توسط استادکاران روی ظروف حک می شود و گل و ریحان انتزاعی بر روی ظروف و کاشی ها به وفور یافت می شود.
در مکتب اصفهان بیشتر نقوش و خط اهمیت پیدا می کند و گل‌ومرغ که امروزه هم همه جا مقابل دیدگان ماست از یادگاران مکتب زند است.
نقاشی‌های درباری برگرفته از نقاشی‌های کلاسیک اروپا و گل‌های فرنگی و لعاب‌های هفت‌رنگ که کپی‌کاری از نقاشان دوره رنسانس است کار چه کسانی می تواند باشد جز دردانه های قاجار.
و بالاخره در دوره معاصر ما در ایران و به شکل پژوهشی که روی همه نقوش همه دوره ها کار می کنیم اما رنگ‌مایه‌های حماسی، مذهبی دوره معاصرو نقش های گرافیکی و آزاد از خصایص این دوره است.
اگر بخواهیم به اختصار و به طور خاص نقش های روی ظروف سفالی صنایع دستی را در شرایط کنونی شرح دهیم باید گفت: شاخصه سفال و سرامیک «لاله جین همدان» نقوش گلهای ختایی و خطوط اسلیمی بصورت لعاب هفت رنگ است؛ «میبد یزد» نقوش گیاهی و حیوانی بر روی ظروف سفالی که اغلب با خاک سفید و نقش های آبی لاجوردی یا فیروزه ای است.
«کاشان» صاحب لعاب زرین فام و تلالو طلایی روی نقوش است و «نیشابور» خط و نقوش حیوانی لعاب های ساده را یدک می کشد.

** فرهنگسازی در حوزه صنایع دستی از دوران کودکی آغاز شود
«مهران هوشیار» دکترای پژوهش هنر با گرایش صنایع دستی و هنرهای اسلامی درباره ضرورت آگاهی رسانی و آموزش این نقش ها و داشته های صنایع دستی و هنر کشورمان به عموم مردم ایران در این برهه حساس تاریخی به ایرنا می گوید: فرهنگ‌سازی جزء همان عوامل پیشگیرانه از آسیب هایی است که در ادامه ممکن است گریبان صنایع دستی را بگیرد.
وی تاکید دارد: تا زمانی که من نوعی مفهوم هویت فرهنگی و تاریخی خود را به عنوان یک فرد در جامعه درک نکنم، نمی توانم این فرهنگ و هویت را حفظ کنم؛ نمی توانم به آن ارزش دهم، برای آن اهمیت قائل باشم و آن را معرفی و ترویج یا حفظ و احیا کنم.
هوشیار می گوید: من به سهم خود یک نفر هستم که به عنوان مثال به فرزندم آموزش می دهم؛ سپس او به دوست خود آموزش می دهد و همه به یکدیگر کمک می کنند تا آگاه شویم از اینکه چه ارزشی را در اختیار داریم؛ ارزشی که در جلوی چشمان ماست اما آن را نمی بینیم؛ همچون یک قالی که روی آن راه می رویم و به آن توجهی نداریم اما زمانی که به تک تک موتیف ها و نقش مایه های آن نگاه می کنیم، می بینیم که هر یک برای خود دنیایی از معنا و مفهوم و زیبایی دارند.
او تصریح می کند که ما همواره داشته های خود را کمرنگ می بینیم یا حتی آنها را فراموش می کنیم، فرهنگسازی در حوزه صنایع دستی باید از دوران کودکی و از درون مهد کودک ها و دبستان ها آغاز شود؛ در این صورت شاید بتوان گفت در آینده ای دور و مثلاً پس از گذشت 50 سال این فرهنگ‌سازی توانسته است به جایی برسد که از اضمحلال مفهوم هنرهای سنتی و صنایع دستی ما پیشگیری کند.

** هنر- صنعت بومی امروز پشتوانه زندگی فردا
هرچه از نقش این نقش ها که از خیال هنرمندان و صنعتگران همین سرزمین بر دست توانمندشان جاری می شود سخن برانیم کم گفته ایم؛ همین جرعه از «فریدون مشیری» عزیز ما را بس:
دست، گنجینه مهر و هنر است
خواه بر پرده ساز،
خواه در گردن دوست،
خواه بر چهره نقش،
خواه بر دنده چرخ،
خواه بر دسته داس،
خواه در یاری نابینایی
خواه در ساختن فردایی!
گزارش: علی اسدی/ایرنا
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: