«ناامیدی» یک سلاح کُشتار جمعی است که تر و خشک را با هم میسوزاند: انگیزهء اصلاح در درون را میخشکاند٬ قدرت مقاومت در برابر جنگطلبان خارجی را محو مینماید٬ رغبت برای مبارزه با فساد و بیعدالتی را میسوزاند٬ حرکت در مسیر توسعه و سازندگی را متوقف میسازد٬ و عزم ملی برای رشد و شکوفایی را پژمرده میکند: همان چیزی که امروز ترامپها و بولتونها و نتانیاهوها و بنسلمانها و انشعابات فارسیزبانشان به دنبالش
چند سال پیش آلن گرینسپن (Alan Greenspan) - رئیس سابق
بانک مرکزی آمریکا - در گفتوگویی با شبکهء CNN گفت که سعی میکند تا
حتیالامکان از ظاهر شدن در برابر دوربینهای تلویزیون پرهیز کند و از
پذیرفتن مصاحبهها امتناع ورزد. خبرنگار دلیلش را از او پرسید. او پاسخ
داد که حساسیت شغلیاش به صورتی است که اگر روزی سرما خورده باشد و چهرهاش
کمی ژولیدهتر و رنگ و رویش کمی بیحالتر از معمول باشد و یا لبخندی بر
گوشهء لبش نباشد٬ برداشت افکار عمومی این خواهد بود که وضعیت اقتصادی کشور
رو به افول است و انگیزهء تجارت و سرمایهگذاری در جامعه کاهش مییابد و
بلافاصله چند درصد بر بازار سهام و شاخصهای بورس تاثیر منفی میگذارد.
آلن
گرینسپن مانند سایر سیاستمداران و اقتصاددانان خبره و کارکشتهء جهان به
خوبی میداند که «امیدواری» نه «محصول» یک اقتصاد پویا و با صلابت است که
خود از «عوامل» لازم و «علل» اصلی آن است. یا به عبارتی٬ امنیت روانی و
روحیهء مثبت و انگیزهء سازندگی و علاقمندی به کار و خلاقیت و حس امیدواری
در سطح جامعه است که پیشنیاز حل مشکلات اقتصادی و سیاسی و قدم برداشتن در
مسیر ییشرفت و توسعه است٬ نه برعکس.
حال
در شرایطی که در کشورهای غربی چنین اهمیتی برای «امنیت روانی» جوامع
خودشان قائلند و با چنان حساسیتی از روحیه «امیدواری»شان حفاظت
میکنند که حتی «لبخند» نزدن کارشناسان اقتصادی در برابر دوربینهای
تلویزیون را امری مضر و مُخرب میدانند٬ امروز بیشترین هجمههای رسانهای و
سیاسی جریانهای افراطیشان بر علیه همین «امنیت روانی» و روحیه
«امیدواری» در جامعه ایران است.
از
زمانی که دونالد ترامپ سکان دولت آمریکا را بدست گرفته٬ نه تحریم اقتصادی
قابل ملاحظهای بر ایران تحمیل کرده و نه ائتلاف بینالمللی علیه ایران
تشکیل داده و نه نهادهای بینالمللی و ساز و کارهای آنها را بر علیه ایران
فعال کرده و نه هیچ عملیات نظامی علیه منافع ایران انجام داده است. اما با
قرار دادن جامعهء ایران در یک فشار شدید روانی و احساس مدام ناامنی و
اضطراب و بیثباتی٬ چرخههای اقتصادی کشور را تا حد زیادی بیجان و بیرمق
نموده است.
تهدید به خروج
از برجام هر ۹۰ روز یک بار٬ وضع محدودیتهای سنگین ویزا و منع سفر برای
شهروندان ایرانی به آمریکا٬ انتصاب شخصیتهای جنگطلب و افراطی و ضدایرانی
در پستهای کلیدی امنیتی و نظامی٬ استفاده از زبانی حقیرآمیز و
حساسیتبرانگیز در مورد ایرانیان - مانند بکار بردن اصطلاح «ملت تروریست»
(Terrorist nation) یا «خلیج عربی» - از جمله سیاستهایی هستند که دولت
کنونی آمریکا برای تزریق ناامیدی و تضعیف روحیهء ملی و ایجاد حس ناامنی و
بیثباتی در جامعهء ایران در پیش گرفته است.
در
راستای همین جنگ روانی٬ روزی نیست که رهبران و فعالان سیاسی اپوزیسیون
برانداز خارج از کشور و «کارشناسان» اتاق فکرهای ضدایرانی (مانند
Washington institute و FDD) و «تحلیلگران» رسانهها و شبکههای اجتماعی
فارسی زبان٬ خبر از «سقوط» قریبالوقوع نظام سیاسی کشور و «فروپاشی»
ناگزیر ساختارهای اقتصادی و «انحطاط» فرهنگی و اخلاقی جامعهء ایران برنامه
تولید نکنند و ننویسند و سخن نرانند.
پیام
سیستماتیک آنها به مردم داخل کشور در تمام اخبار و مقالات و تحلیلهایشان
این است که «روی پُلی که در حال ویرانی است٬ خانه نمیسازند!».
امروز
همهء جناحها و جریانهای داخل کشور باید به این توافق برسند که «ناامیدی»
را از زرادخانهء سیاسی خود حذف کنند و با یکدیگر وارد یک گفتوگوی واقعی و
مذاکرهء سازنده بشوند و مشکلات کشور را با همکاری و همدلی و احترام به
نظرات و سلیقهها و مطالبات یکدیگر حل کنند.
«ناامیدی»
یک سلاح کُشتار جمعی است که تر و خشک را با هم میسوزاند: انگیزهء اصلاح
در درون را میخشکاند٬ قدرت مقاومت در برابر جنگطلبان خارجی را محو
مینماید٬ رغبت برای مبارزه با فساد و بیعدالتی را میسوزاند٬ حرکت در
مسیر توسعه و سازندگی را متوقف میسازد٬ و عزم ملی برای رشد و شکوفایی را
پژمرده میکند: همان چیزی که امروز ترامپها و بولتونها و نتانیاهوها و
بنسلمانها و انشعابات فارسیزبانشان به دنبالش
منبع: تحلیل اجتماعی/ علی نصری