تابناک فرهنگی :
عبدالرضا اکبری بازیگر سینما و تلویزیون درباره پرونده کاری خود در سینما اظهار کرد: از سال 60 وارد دنیای بازیگری شدم، البته در ابتدا کار تئاتر میکردم که به صورت دانشجویی انجام میشد. به واسطه یکی از همین کارها، نیز برای حضور در فیلم «زندان دوله تو» انتخاب شدم. این کار اولین تجربه من در سینما بود که به شدت مرا تحت تاثیر خود قرار داد، چون با عظمتی روبهرو شدم که تا به آن روز، مشابه آن را در تئاتر ندیده بود. این فیلم اولین تجربه سینمایی من تنها نبود، بلکه بزرگانی چون جمال شورجه، احمدرضا درویش، احمدمیرعلایی و... به واسطه این کار در سینما حضور پیدا کردند.
وی افزود: بعد از این کار بود که بازی در فیلم «جدال در تاسوکی» به کارگردانی فرامرز قریبیان به من پیشنهاد شد. این کار را بسیار دوست داشتم، چون فرامرز قریبیان نامی بود که افتخار کار کردن با وی برای من که در آن دوران بازیگری جوانی بودم بسیار اهمیت داشت. در همان سال فیلمی دیگر بازی کردم که بسیار در گیشه موفق بود. «بی پناه» نام این فیلم ملودرام بود که داستانی عاشقانه و اجتماعی در آن روایت میشد. این کار که ساخته علیرضا داودنژاد بود در زمان اکران فروشی خیره کننده داشت و توانست نام و جایگاه مرا در سینما محکم کند.
این بازیگر ادامه داد: بعد از این فیلم سینمایی، شرایطی پیش آمد تا من در فیلم «کانی مانگا» حضور داشته باشم. این کار هنوز جز پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. جالب است بدانید این فیلم را پیشتر قرار بود اجمدرضا درویش کار کند، اما به دلایلی این اتفاق رخ نداد و ما با مرحوم سیفالله داد این کار را جلوی دوربین بردیم. درباره «کانی مانگا» همین اندازه بگویم که من تمرینات بسیار سختی را زیر نظر تکاوران ارتش پشت سر گذاشتیم تا بتوانم به آمادگی خوبی در این فیلم دست پیدا کنیم.
اکبری ااضافه کرد: زمان فیلمبرداری «کانی مانگا» بیش از چهار ماه طول کشید که دو ماه اول در طالقان جلوی دوربین رفت، اما در ادامه به علت بارش برف سنگین ادامه کار در ارتفاعات اصفهان فیلمبرداری شد. در ادامه حضورم در سینما شانس این را پیدا کردم تا با یکی از کارگردانان خوشنام سینمای جنگ کار کنم. آنهم فرد هم، رسول ملاقلی پور بود که با وی فیلم «پناهنده» را کار کردم. این فیلم درباره آدمهای جنگ بود که پس از جنگ هر یک در جایی مشغول به کار شدند. به خوبی به یاد دارم این فیلم در زمان اکران با حاشیههای فراوان مواجه شد، اما امروز جایگاه و اهمیت این فیلم به خوبی درک شده و در سینما محفوظ مانده است.
اکبری درباره اولین همکاری خود با بهروز افخمی نیز اینگونه توضیح داد: فیلم «روز شیطان» اولین تجربه همکاری من با بهروز افخمی در سینما بود، اما جالب است بدانید که پیش از این فیلم، برای بازی در فیلم عروس به من پیشنهاد کار شده بود که این امر بنا به دلایل کاری رخ نداد. «روز شیطان» یک اثر بسیار خوش ساخت پلیسی جاسوسی است که نمونه آن را کمتر در سینمای کشورمان دیدهایم. بعد از فیلم افخمی بازی در کاری دیگر که آنهم فیلم پلیسی بود حضور داشتم. آن فیلم «قانون» دومین ساخته فرامرز قریبیان نام داشت.
وی در ادامه درباره حضورش در فیلم «فرزند صبح» نیز چنین توضیح داد: درباره فیلم «فرزند صبح» هم باید بگویم که در ابتدا بهروز افخمی کارگردان فیلم نقش پدر امام را به من پیشنهاد دادند که در ادامه این نقش تغییر کرد و قرار شد و من نقش امام (ره) را ایفا کنم. از روزی که این تصمیم گرفته شد من مطالعات فراوان درباره امام راحل داشتم و فیلمهای بسیاری از وی دیدم. در این میان حضور حاج حسن خمینی به سر فیلمبرداری این کار به ما انگیزه فراوان داد، البته وی درباره امام (ره) راهنماییهای فراوانی برایمان داشتند.
این بازیگر درباره فیلم «اخراجیها» نیز گفت: مسعود دهنمکی فیلم را ساخت که به نظر موجی جدید در سینمای جنگ به وجود آورد چون برای اولین بار میدیدم در آن شوخیها مطرح میشود که مشابه آن را در هیچ فیلم جنگی ندیده بودیم. این اتفاق نیز از آنجا نشئت میگرفت که کارگردان خود جنگ را از نزدیک لمس کرده بود. در این فیلم دو نقش به من پیشنهاد شد که من بازی در نقش سرهنگ را پذیرفتم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: من جدا از تلویزیون کارهای بسیار پرمخاطبی نیز در تلویزیون ایفا کردم. که «آنام» آخرین نمونه آن است. برای همین با گذشت بیش از سه دهه نقشهای بسیار متعددی را بازی کردم، پس افسوسی برایم باقی نمیماند، البته بازیگر همیشه نقطه اوجی برای خود در نظر میگیرد که در پی رسیدن آن است، اما به شخصه فکر میکنم تمام نقش هایی که دوست داشتم را بازی کردم.
وی در انتها تاکید کرد: به عنوان بازیگر یک گله دارم که امیدوارم شنیده شود، آنهم اینکه بعد از گذشت سالها هنوز مناسبات حاکم بر سینما آنگونه که باید اصلاح نشده است برای همین هم مشکلات مالی فراوانی در سینما وجود دارد که امیدوارم روزی به پایان رسد.
گفتگو از داود کنش لو