تابناک فرهنگی :ابن خلدون بر اين عقيده بود كه جامعهي انساني بر اثر اين عوامل دچار تغيير و تحول ميشود:
1ـ هر گاه محيط طبيعي و اجتماعي زمينههاي لازم را براي پيدايش و رشد تمدن و فرهنگ فراهم نياورد، آنگاه جامعه به تأثير از محيط تغيير ميپذيرد.
2ـ هر گاه روحيه، اخلاق، خواستهها و نيازهاي افراد در زندگي فردي و جمعي تغيير نمايد، جامعه نيز، متحول ميشود.
3ـ گاه نيز، باديهنشينان بر شهرنشينان پيروز ميشوند و به تأسيس دولت جديد ميپردازند. دولت جديد منشأ تحولات و ارزشهاي تازهاي است كه آن هم، بسيار است.
برخي از اين تحولات عبارتند از:
الف ـ عدهاي از شهرنشينان در اثر جنگ با باديهنشينان كشته ميشوند.
ب ـ تعدادي از شهرنشينان به دولتهاي همسايه پناه ميبرند.
ج ـ عدهي زيادي از شهرنشينان مشروعيت حاكمان جديد را ميپذيرند، حتي بعضيها به استخدام دولت جديد درميآيند. هر يك از اين تحولات سه گانه، موجب تحولاتي ديگر ميشوند. به اين معنا كه كشته شدن تعدادي از شهرنشينان، مخالفت فراريان و پناهندگان به كشورهاي همسايه را عليه نظام تازه برميانگيزاند و هم، ارزشها و آرمانهاي شهرنشينان تسليم شده، ساختار جامعه و دولت جديد را متأثر ميسازد.
به سخني ديگر، هر چند پيروزي باديهنشينان موجب تولد دولت تازه و تحول اجتماعي جديد ميشود، ولي اين تأثير به آن معنا نيست كه باديهنشينان از زندگي شهري تأثير نميپذيرند، بلكه بين باديهنشينان و شهرنشينان رابطهي متقابلي پديد ميآيد، به گونهاي كه باديهنشينان براي ارتقاي سطح كمي و كيفي توليد و در ساختن جامعهاي نو، ايجاد تمدني تازه و خلق فرهنگ نوين، به دانش، صنعت، توان مالي، ابزار اقتصادي، اختراعات و فنآوري صاحبان تمدن قبلي (شهرنشينان) نياز دارند.
شهرنشينان نيز، براي تهيه و گرد آوردن تجملاتي چون غذاهاي متنوع، انواع پوستها و مواد چرمي متعدد، محتاج باديهنشينان هستند. دولت و تمدن جديد هم، ممكن است همانند دولت و تمدن (باديهنشينان ديروز و شهرنشينان امروز) زوال يابد و رو به انحطاط رود. از نظر ابن خلدون، آنچه را موجب مرگ تمدن گذشته و تولد عمران (تمدن) بعدي ميشود، بايد در زندگي شهرنشيني، كه قرارگاه و مركز ثقل دولت و حكومت كنوني است، جستوجو كرد.
بنابراين، هر گاه در زندگي شهري، بيماريهاي واگير و مسري شايع شود، دستگاه دولتي فاسد و مختل ميگردد. جمعيت بيش از حد لازم افزايش يا كاهش يابد، فساد، تنبلي و كمكاري در اثر تلاش براي برآوردن اميال و هوسها پديد آيد، دولت از گرفتن ماليات اجتناب كند، روحيهي تجملپرستي اوج گيرد و همچنين، انحرافات جنسي، قيمت كالاها و روحيهي پستي و حقارت افزايش پيدا كند، دولت جديدي جايگزين دولت قبلي ميگردد؛ يعني دولت قبلي در پي بروز عوامل مذكور، فروميپاشد و جاي آن را دولتي جديد ميگيرد.