انتشار: ۱۲:۴۹ - ۲۱ خرداد ۱۳۹۷
دقت نظر در مضمون، بیانگر دغدغه‌های دینی و قرآنی استاد سبزواری است که برای من و همه کسانی که خود را شاعر آیینی می‌نامند، بسیار سازنده و راهگشاست.
حسین آقا ممتحنی مشهور به «حمید سبزواری» در سال 1304 در سبزوار متولد شد و در 22 خرداد 1395 در سن 91 سالگی در تهران دارفانی را وداع گفت.

اشعار انقلابی و فعالیت‌های او در شعر زبانزد خاص و عام بود. در آستانه سالروز درگذشت این شاعر رضا اسماعیلی از شاعران کشورمان مطلبی از آثار و دقت نظر حمید شعر انقلاب نقل کرده و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.

آنچه در پی می‌آید خاطره این شاعر از «حمیدآقا ممتحنی» است؛

برای گردآوری کلیات اشعار استاد سبزواری به اتفاق دوستان شاعرم حسین اسرافیلی و مصطفی محدثی خراسانی جلسه‌ای با خانواده مکرم استاد داشتیم. در این جلسه پسر استاد - محسن ممتحنی - با بزرگواری تمام مجموعه اشعار منتشر شده استاد را که متعلق به کتابخانه شخصی ایشان بود، جهت بررسی در اختیار ما گذاشت.
هنگام مطالعه اشعار به نکته ظریف و قابل تاملی برخوردم. استاد سبزواری هنگام بازخوانی اشعار، روی بعضی از ابیات که مضمون فاخری نداشتند خط کشیده و مصراع جدیدی را در حاشیه آن نوشته بود. از جمله این ابیات، بیتی از یک ترکیب بند فاطمی بود که با عنوان «سرای فاطمه» در کتاب «سرود درد» چاپ شده بود. بیت مورد نظر در کتاب به شکل زیر چاپ شده بود:
مهد حسین، گاهواره‌ی حسن است این
مولد زینب، خدای گونه زن است این

استاد بعد از بازخوانی بیت، روی مصرع «مولد زینب، خدای گونه زن است این» که نافی اصل«توحید» و در تقابل با اصل یکتاپرستی ست، خط کشیده و مصرع را به شکل زیر ویرایش و اصلاح کرده بود:
مهد حسین، گاهواره‌ی حسن است این
زادگه زینب، آن خجسته زن است این

این دقت نظر در مضمون، بیانگر دغدغه‌های دینی و قرآنی استاد سبزواری ست که برای من و همه کسانی که خود را شاعر آیینی می‌نامند، بسیار سازنده و راهگشاست. استاد با اصلاحیه‌ای که بر بیت فوق زده است، به همه ما یادآوری می‌کند که ساحت مقدس شعر آیینی «ادب و آدابی» دارد که اگر قصد ما از ورود به این حریم مقدس خدمت به خاندان رسالت است، باید به این ادب و آداب پایبند باشیم. توجه به این نکته کلیدی ضروری است که ساحت شعر آیینی، ساحت «هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو » نیست.

در این عرصه، مضمون یابی مثل عرصه «آزاد سروده‌ها» صرفا یک کار ذوقی و سلیقه‌ای نیست و شاعر نمی‌تواند تنها و تنها به مدد قدرت تخیل، تصویر پردازی و صنعتگری، به هر مضمون غریب یا خوشایندی چنگ اندازد و سیمای بزرگان دین را به هر گونه‌ای که دوست دارد بر بوم شعر به تصویر بکشد.

در این وادی، شاعر باید امین، صادق، متخلق به اخلاق اسلامی و آراسته به ادب قرآنی باشد و در دایره آموزه‌های مبتنی بر دین و برگرفته از قرآن حرکت کند. به تصویر کشیدن سیمای بزرگان دین در شعر آیینی باید دقیقا منطبق بر سیره عملی و سلوک ایمانی و قرآنی آن بزرگواران باشد.

فرایند خیال پردازی و پرواز ذهنی شاعر در این وادی، باید اندیشیده و رسالت مندانه باشد تا شاعر بتواند چهره‌ای واقعی، بی تحریف و پیراسته از خرافات را از ائمه هدی (علیهم السلام) به تماشا بگذارد، سیمایی روشن و زلال که قابلیت الگوبرداری از آن برای زندگی انسان معاصر وجود داشته باشد.
شاعر آیینی نمی‌تواند و «نباید» افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خیال وحشی بسپارد و همچون سایر عرصه‌ها بر طبل «خلاف آمد عادت» بکوبد و خواهان «سعادت» باشد، چرا که در این عرصه «خلاف آمد عادت» معنا ندارد. زیرا در این عرصه، شاعر بر مسند انبیاء و اولیاء الهی که رسالت شان اصلاح گری و تربیت نفوس است تکیه زده است. مقام شاعر در این وادی، مقام سخنگوی یک مکتب و آیین است و سخنگو در مقام سخنگویی نمی‌»تواند و نباید بیان کننده مواضع و دیدگاه‌های خویش برای پیروان و سالکان آن مکتب باشد.

اگر در عرصه‌های دیگر می‌توان بدون هیچ آداب و ترتیبی سخن گفت، اینجا اتفاقا باید «ادب و آداب» را به جا آورد و آن گونه ظاهر شد که «معشوق» می‌خواهد.
جان کلام آن که عرصه شعر آیینی، مقام خودبینی، خودرایی و خودخواهی نیست، مقام ذوب شدن در «معشوق» و «فنا فی الله» است. امید آن که ما نیز اینچنین باشیم .
در پایان با سلام و درود به روح پر فتوح پدر شعر انقلاب، و برای شادی روح آن عزیز سفر کرده، ابیاتی از ترکیب بند فاطمی مورد اشاره را تقدیم شما خوبان می‌کنم:

آنچه کرامت خدای فاطمه دارد
جمله مکان در سرای فاطمه دارد

جلوه‌ی توحید و نور عشق و فضیلت
کلبه‌ی مهر آشنای فاطمه دارد

گوهر عصمت به حکم آیه‌»ی تطهیر
عاصمه‌ی پر صفای فاطمه دارد

حجره گلین است و کوچک است و عجب آنک
هست جهانی، چو جای فاطمه دارد

فخر محمد (ص) بس است آن که به مشکوی
آینه‌ی حق نمای فاطمه دارد

*
خانه‌ی زهراست این و کعبه جان است
جان جهان اندرین سراچه نهان است

پایگه عصمت است و جایگه صدق
قبله دل‌های عارفان جهان است

رشحه ایمان تراود از در و بامش
خانه علم است و باب علم در آن است

رزم ازین خانه زاد و صلح از آن زاد
دشت قیام است این و شهر امان است

صبغه ذلت ازین سرای به دور است
شاهد قولم مُحرم و رمضان است

*
مهد حسین، گاهواره حسن است این
زادگه زینب، آن خجسته زن است این

بیشه شیران و صفدران و دلیران
کوی شهیدان لاله گون کفن است این

مدرسه طاعت است و مکتب توحید
مصدر نام آوران بت شکن است این

دایره حکمت است و محکمه عقل
مظهر محراب و دفتر و سخن است این

خاک درش توتیای اهل یقین است
کوی شرف، خانه امید من است این

منبع: فارس
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: