انتشار: ۱۴:۴۵ - ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
همزمان با شب میلاد کریم اهل‌‌بیت حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، جمعی از اهالی فرهنگ، استادان شعر و ادب فارسی و شاعران جوان و پیشکسوت کشور طبق سنت هرساله با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
به گزارش تابناک فرهنگی از فارس نفیسه اسماعیلی افطاری شعرا با رهبر انقلاب را این گونه روایتکرده است:

ساعت حدود 18:30 بود که از حوزه هنری به سمت حسینیه‌ امام خمینی (ره) حرکت کردیم، هرچند کارتی به دست نداشتم اما با کاروان شاعران راهی شدم.

هوای خاکستری رنگ این روزهای بهار غوغایی در این میانه سوار و پیاده شدن به اتوبوس‌ها ایجاد کرده بود، باران تند می‌بارید، وزش باد ایستادن مدام را سخت کرده بود، نهایتا سه اتوبوس راهی شدند. در ابتدای اتوبوس شاعران مرد و در انتها خانم‌ها نشسته بودند.

تا رسیدن به خیابان فلسطین و همان حوالی شعر اولی‌ها و یا به تعبیری آنها که برای نخستین بار در این دیدار شرکت می‌کنند 70درصد جمع را تشکیل می‌دادند و تقریبا ذوق بیشتری داشتند. حدود بیست دقیقه بیشتر طول نکشید تا به مقصد رسیدیم و پشت در منتظر و در صف تا هماهنگی و کارت‌ها چک شود.

این دیدار یکی از صمیمانه ترین‌ دیدارهای رهبر انقلاب در طول سال است که با این تعداد برگزار می‌شود_ البته محدودیت افراد منظور این حرف بود_ نهایتا طولی نمی‌کشد ابتدا بانوان شاعر و سپس دیگران وارد می‌شوند و به دلیل احتمال بارش باران در اتاقی که در نظر گرفته شده بود شاعران مستقر می‌شوند تا باران اذیت کننده نباشد.

در این حین و بین عده‌ای می‌گفتند باران اقامه نماز در حیاط را منتفی خواهد کرد و عده دیگری از برپایی آن در این اتاق‌ها سخن می‌گفتند، ولی این گمانه زنی‌ها تنها بیست دقیقه به طول انجامید و برای جماعت شاعر کافی بود تا با اشاره قزوه آقایان در اتاق کناری شروع به شعر خواندن کنند.

یکی یکی به نوبت برای گذران زمان اشتیاق شعر می‌خواندن تا اینکه صدا کم، کم و کمتر شد و در نهایت همه رفتند برای ورود به حیاط، اما بانوان پس از آنها با ورود آخرین شاعر آقا وارد سالن تشریفات شدند.

اینجا دیگری مجالی برای تامل نبود و حیاط آن سو‌ تر دیده می‌شد و شاعرانی که در آن حضور داشتند(همه آقا البته)، فرصتی شد تا ابتدا سیمین‌دخت وحیدی وارد شود و کمی بعد ما پشت سر او وارد حیاط شدیم، اما چند خانم بودیم که به حیاط آمدم و بلافاصله رهبر انقلاب از در کناری مشرف شدند.

صدای صلوات غوغا می‌کرد، غافلگیر شده بودیم، به نحوی ایستاده و نظاره‌گر ورود بودیم و از سوی ذوق دیدار، اما آقایان همه در مقابلمان بودند. به سمت محل اقامه نماز بانوان رفتیم کمی آنطرف‌تر.

 

اما حلقه شاعران گرد حضرت ماه، ما را از دیدارش برای دقایقی منع کرد، هیچ نمیدیدم ولی این موجب شد برخی از بانوان درخواست کنند آقایان بنشینند و نشسته با رهبر انقلاب صحبت کنند، اما انگار فاصله صدها کیلومتری بین حضور ما و آنها بود که صدایی شنیده نمی‌شد...

اذان صدایش پیچید، صلوات‌ها با فاصله کمتر تکرار می‌شد، تا اینکه در نهایت حلقه دور رهبر انقلاب به عقب و به سمت صفوف نماز آمد. همه داشتند آماده نماز می‌شدند و این اندک زمان موجب شد آقا را راحت‌تر ببینیم. ایشان هم بلافاصله پس از برخاستن به صفوف آقایان و بانوان توجه کردند...

 

نماز که تمام شد فرصتی برای بانوان در سر سفره ایجاد شد تا راحت‌تر رهبر انقلاب را ببینند، اینجا هم شور افزونی بلند شد، اشتیاقی برای عرض ادب، برای گفت‌وگوی خصوصی و صمیمانه اما فرصت اندک...

آماده برگزاری رسمی جلسه در بیت شدیم، شماره‌ها روی صندلی‌ها نشاندهنده محل استقرار هر شاعر بود و من در ردیف آخر، اما به دلیل حضور اندک بانوان شاعر نسبت به آقایان، استقرار و جای‌گیری زیاد انقدرها مهم محسوب نمی‌شد، اشراف دقیق بود و زاویه دید شاعرانه.

ردیف اول عیلرضا قزوه، مرتضی امیری اسفندقه، محسن مومنی شریف، فاضل نظری، ناصر فیض و عباس براتی‌پور و آن سو ترحوزیر ارشاد، غلامعلی حداد عادل، حجت‌الاسلام محمدزمانی و... دیگرانی نشسته بودند اما در سوی آنها قاری و برخی از شاعران خارجی و ابتدای‌شان افشین علا نشسته بود.

رهبر انقلاب ورود می‌کنند و دور سالن برای سلامی مجدد می‌چرخند و باز هم آغاز یک گفت‌وگو را رقم می‌زنند با برخی سلام مجدد و با عده‌ای از نو احوال‌پرسی می‌کنند. هیجان زمانی زیاد می‌شود که ایشان به سمت صندلی بانوان و محل استقرارشان می‌روند، باز هم هر کسی به نحوی عرض ارادت می‌کند اما اشتیاق حرف اول و آخر را می‌زند.

آقا کمی به آن طرف‌تر با براتی‌پور سخن می‌گوید و او کتابش را اهدا می‌کند و پیرامون نام کتاب کمی بیشتر صحبت می‌کنند، اما بعد آقا در راس جلسه می‌نشینند و این یعنی مراسم رسمی شده است و همه در انتظار بیت و غزل و شعر هستند.

اجرای مشترک قزوه و اسفندقه

آقا بلافاصله به آقای قزوه فرمودند کمی نزدیک‌تر بیا، از نکات جالب جلسه شب گذشته اجرای مشترک علیرضا قزوه و مرتضی امیری اسفندقه بود، در زمان‌هایی هریک به نوبت شعرا را معرفی می‌کردند و این مسئله را قزوه در توضیح ابتدایی خود پس از رمضانیه‌اش اعلام کرد.

سلام بر رمضان و طلوع ماه تمامش/ هزار بار درود و هزار بار سلامش

قزوه همینطور شعر را ادامه می‌دهند و تحسین‌های رهبر از همین‌جا آغاز می‌شود، حضار به همراه آقا  ردیف و قافیه‌ها را همراهی می‌کنند. ایشان بارک‌الله می‌گویند و قزوه سلام می‌دهد.

می‌گوید: از اینکه فرصتی شد تا دور امین شعر انقلاب حلقه بزنیم خرسندیم و بلافاصله ادای تکلیف می‌کند و نام برخی شاعران درگذشته را می‌برد از مهرداد اوستا تا حمید سبزواری، طاهره صفارزاده، مشفق کاشانی، محمود شاهرخی، احمد زارعی، تیمور ترنج، محمدعلی مردانی، بهجتی شفق، احمد عزیزی و... ادامه می‌دهد: ما هر زمان نام برخی از این استاتید را فراموش می‌کینم رهبر انقلاب یادآوری می‌کنند.

آقا بلافاصله می‌فرمایند: برخی‌ها هم نمی‌آمدند که نام بردید. این سخن موجب خنده حاضران در همین بدو مراسم می‌شود و جو تغییر می‌کند.

قزوه جای شاعران تاجیک که سال‌های گذشته بودند و امسال نیستند را گرامی‌ می‌دارد و اشاره می‌کند جای افشین علا نشسته بودن.  رهبر انقلاب سریع فرمودند: بگوئید بلا نسبت.

بلانسبت آقا برای شاعر ردیف اول

این ذکاوت آقا مجدد خنده را بر لبان جمع خصوصا افشین علا بیش از سایرین می‌آورد، با دستمالی پیشانی تمیز می‌کند و قزوه می‌گوید: 70 درصد شاعران جوان هستندو 20 نفر جدید و برای اولین بار در این محفل حضور دارند.

مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری ادامه می‌دهد: ما در جمع‌مان از همسر و فرزند شهید دفاع مقدس و مدافع حرم داریم تا برادران اهل سنت و سایر استان‌ها، چهره‌هایی داریم از پاکستان، افغانستان، هندوستان و 4 نفر از حزب‌الله لبنان مهمانمان هستند.

وی می‌افزاید: مرتضی امیری اسفندقه کنار من است و بخش‌هایی در اجرا یاری‌ام می‌کند.

آقا سری تکان می‌دهند. و قزوه بلافاصله برای معرفی موسوی گرمارودی از وی به عنوان چهره برجسته شعر معاصر یاد می‌‌کنند. گرمارودی آماده شعر خوانی می‌شود.

سیدعلی موسوی گرمارودی از شاعران پیشکسوت در این دیدار مثنوی کوتاهی را تقدیم به جانبازان و آزادگان کشورمان کرد.

شهید زنده ای جانباز نستوه

صلابت در تنت پیچیده چون کوه

گل خورشید باغ انقلابی

معمای شکفتن را جوابی

شبی رفتی و بی پا آمدی روز

به ما هم رسم این رفتن بیاموز

به جانبازی سند از پیش دادی

به راه دوست دست خویش دادی

کدر آیینه ی چشمان شکستی

چو چشم دل گشادی دیده بستی

فرو پوشیده ای از این جهان چشم

ز دل بگشوده ای بر آسمان چشم

چراغ سر تو را گر یافت سرپوش

دل خورشیدی ات کی گشت خاموش

گر اقیانوس آرامی به اندام

دلت دریاست کی می گیرد آرام

اگر ساکن فتادی صخره آسا

زبونی را فلج کردی سراپا

نگاهت برج بی تاب رهایی ست

دلت طوفان بحر آشنایی ست

تویی سرچشمه، نتوانی نجوشی

تویی خور، کی توانی رخ بپوشی

تو سرو باغ جانی، سبز رو باش

زبان دل تویی، در گفتگو باش

بگو! بخروش! بشکف! راهبر شو

برآ! بفشان! بروی و با ثمر شو

پرند سیمگون بر روی شب کش

درافکن در دل افسرده آتش

جهان را سوی رادی رهنمون باش

چراغ افروز راه عشق و خون باش

رهبر انقلاب در میانه ابیات گرمارودی مدام از واژه «آفرین» استفاده می‌کردند و در پایان فرمودند: طیب‌الله انفاسکم آقای گرمارودی.

شاعری با زبان ترکی غوغایی کرد

پس از جناب گرمارودی قزوه از یک اعلان برای شعرخوانی خبر می‌دهد که پس از سال‌ها حادث شده، ادامه می‌دهد: از سرزمین آذربایجان امشب آقای کریمی مراغه‌ای در جمع ما حضور دارند، قدر این استاد را در جمهوری آذربایجان بسیار می دانند آنهم به عنوان یک استاد بزرگ، خوب شعر می‌خواند ومی‌داند. پرتیراژ ترین کتاب‌های را در خطه آذربایجان دارد.

این سخنان برای دعوت از استاد کرمی کافی بود. او اینطور آغاز می‌کند:

شب قدر برکاتش است امشب/ نوبهار  صلوات ست امشب

شب میلاد امام حسن (ع) است/ شیعه غرق حسنات است امشب

او برای پیامبر شعری ترکی‌ می‌خواند آنهم پس از بهار صلواتی که حضار اجابتشش می‌کنند.

آقا احسنتی می‌گوید و ماشاء‌اللهی. به ترکی می‌فرمایند: چوخ گوزل (خیلی زیبا).

ادامه ماجرا را امیری اسفندقه به دست می‌گیرد، اینگونه می‌خواند:

ای دست تو سازنده دلهای بزرگ

ای عشق نوازنده دلهای بزرگ

آقا هم آفرینی به او می‌گویند. امیری سلامی عرض می‌کند و می‌گویید: در محضر امین شعر انقلاب، فک و فرهنگ، پارسی و پارسا هستیم، با رباعی از سیدحسن حسینی از افشین اعلا دعوت میکنم شعر بخوانند او شاعر، صاحب آوازه در روزگار شعر است.

آقا فرمودند زنده باشید.

افشین علا از شاعرانی بود که دیشب در محضر رهبر انقلاب شعری در حوزه کودک و نوجوان خواند و رهبر انقلاب با تحسین وی فرمودند: خیلی خوب و روان و پر مغز و مفید بود زنده باشید.

علا در این مراسم شعر خواند اما پیش از آن در سخنانی کوتاه گفت: «برای انتخاب شعر که در محضر شما خوانده شود، کمی کارم سخت بود؛ اما بنده به جهت لطف مسئولان فرهنگی در این سالها خانه نشین هستم و بیشتر فرصت برای شعر سرودن دارم».

رهبر انقلاب در این مقطع در مقابل سخنان علا فرمودند: «دکتر، بگویید خانه نشینی را به دیگران هم بدهند». این سخن رهبر انقلاب خنده حاضران را در برداشت.

 علا در ادامه گفت: در این مراسم شعری در حوزه کودک و نوجوان تقدیم‌تان می‌کنم، جنابعالی در این حوزه صاحب نظر هستید و از خلاء‌ها مطلعید و آن را به خوبی می‌شناسید، البته ممکن است در برخی محافل خواندن شعر کودک و نوجوان بی ربط به نظر برسد، ولی در محضر شما اینگونه نیست.

یک روز پدر به خاطر قرض
با غصه و آه و اخم بسیار

صبحانه نخورده رفت کنجی
تا صبح نشسته بود بیدار

مادر که همیشه مهربان است
با خنده نشست پیش بابا

آرام ز دست خود در آورد
یک حلقه ی زرد رنگ زیبا

ای کاش پدر نمی پذیرفت
ای کاش نمی فروختش زود

یک سال تمام غصه خوردیم
آن حلقه نشان عشقشان بود

یک سال تمام ما دو خواهر
چیزی نه خریده و نه خوردیم

امروز تمام پولمان را
بردیم به گوشه ای شمردیم

دیدیم که مبلغ کمی نیست
رفتیم یواشکی به بازار

یک حلقه شبیه آن خریدیم
با زحمت و جست و جوی بسیار

خشکش زد و باورش نمی شد
تا چشم پدر به حلقه افتاد

وقتی که شنید ماجرا را
با شادی و شرم خنده سرداد

آن وقت گرفتمان در آغوش
در حلقه ی دست پر توانش

برگشت که اشک را نبینیم
در قاب دو چشم مهربانش

گفتیم نگو به مادر این را
ما طاقت دردسر نداریم

گفتیم بگو خودت خریدی
ما هم مثلاً خبر نداریم

گفتیم بگو که هیچ گنجی
نایاب تر از دل شما نیست

آن را به کسی نمی فروشم
این حلقه که قابل شما نیست

گفتیم پدر نرو دوباره
با حلقه ی مادرم به بازار

این کار شما شگون ندارد
لطفا نشود دوباره تکرار

آقا پس از شعرخوانی افشین علا فرمودند: «طیب‌الله انفاسکم، بیت اول و دوم را مجدد تکرار کنید». که شاعر دوباره آن را خواند:

یک روز پدر به خاطر قرض
با غصه و آه و اخم بسیار

صبحانه نخورده رفت کنجی
تا صبح نشسته بود بیدار

رهبر انقلاب پس از خوانده علا فرمودند: «تا صبح چرا؟ تا ظهر!»، آقا فرمودند: «اگر می‌گفتید شام نخورده درست بود، اما صبحانه نخورده معنا ندارد. خیلی خوب و روان و پر مغز و مفید بود، زنده باشید».

خصوصیت فرید اینطور است

قادر طهماسبی متخلص به فرید اما شاعر دیگر است، شاعری روشندل که اگر نامش هم در فهرست شعرخوانی‌ ها نباشد آقا دوست دارند از فرید شعر بشنوند.

وی در آغاز سخن اینگونه اظهار داشت: آقای قزوه ما را غافلگیر کرد. به من گفته بودند اواخر شعرخوانی نوبتم خواهد رسید. اما شاعر باید در هر زمان آماده باشد.

وی در ادامه افزود: من مدتی گرفتار بودم و درگیر. اما انشاء‌الله با دعای دوستان مشکلاتم برطرف شود. اما این عذری برای نگفتن شعر نیست.

فرید اینطور خواند:

پیمان شکست دشمن شیطان پرست ما

نابود باد خصم سیه روی پست شان

از مسند غرور هیاهوی غرب را

پائین کشید همت یزدان پرست ما

هرکس که گشت حاکم کاخ سپید مرد

در آرزوی دیدن روز شکست ما

رهبر انقلاب پس از این بیت فرمودند: آفرین. آفرین

ما وارث ولایت عشقیم کز ازل

با عشق اهل بیت گره خورده هست ما

ما هسته را به عشق لایت شکافتیم

تا دور شود از خطر هسته هست ما

***

فرید در ادامه شعری برای فلسطین خواند:

عاشقان را گر هزاران جان دهند

جمله را در صحبت جانان دهند

اهل دل را دادن جان مشکل است

اهل دل جان را ولی آسان دهند

ما زجان آسان و خندان بگذریم

هر زمان مولای ما فرمان دهد

وقت آن شد گوشمالی سهمگین

فارسان بر لشکر شیطان دهند

ایین گرازان گریزان تا به کی

در بهشت قوس ما جولان دهند

ای فلسطین استقامت پیشه کن

تا به آزادی تورا امکان دهند

صبح آن روز درخشان دیر نیست

تا تو را آزادی از حرمان دهند

آقا در پایان شعرخوانی فرید، فرمودند: خیلی خوب بود آقای طهماسبی. الحمدالله شما از حد بسیار خوب شعر برخوردارید و قراردارید. هم مضمون‌ها، هم لفظ مناسبت و خوب است. این بار اول هم نیست.

معظم له ادامه دادند: مکرر اتفاق افتاده شعر شما درست پاسخ به یک نیاز روز بوده است، این از خصوصیات آقای طهماسبی است.

در ادامه اسفندقه از استاد میرشکاک دعوت به شعرخواندن می‌کند او هم برای حضرت زهرا(س) شعری می‌خواند.

او در این مراسم اینگونه آغاز کرد: با سلام به حضرت آقا از ژرفای وجودم. در این مجال شعری را به حضرت زهرا(س) تقدیم می‌کنم.

جهانیان همه نقشند و نقش جان زهراست

جهان سراب فنا جان جاودان زهراست

نشان مجو ز مزار حقیقت ازلی

چرا که در دو جهان شان بی نشان زهراست

میرشکاک شعر را ادامه میداد و رهبر انقلاب مکرر در میانه آن او را تحسین می‌کردند.

تا اینکه شعر به این مطلع رسید که:

ظهور مطلق انسان کامل است علی

ولی به جان علی شاه لا مکان زهراست

مقام معظم رهبری پس از این بیت فرمودند: طیب‌الله انفاسکم. ماشاء‌الله به این قصیده سرایی بلند و زیبا و پرمغز و خوش لفظ؛ خیلی خوب بود.

برای اینکه جو کمی تغییر کند، مجددا قزوه اجرا را به دست می‌"یرد. از شاعری متعلق به سرزمین افغانستان دعوت به شعر خواندن می‌کند.

شاعر افغانستانی و یک خبر برای خانواده اش در کابل

در این دیدار هم «صفر علی احمدی» از افغانستان دعوت به شعر خوانی شد،‌اما علیرضا قزوه که اجرای این برنامه را با امیری اسفندقه مشترکا برعهده داشت،‌ابتدا توضیح داد که، احمدی شاعری از سرزمین افغانستان است، او یک کابلی دوست داشتنی است، او شعری برای حضرت فاطمه معصومه (س) دارد، اما پیش از آغاز شعر خوانی‌اش بگویم، که خبر ناگواری از کابل به او رسیده است، در واقع برادر زاده او در کابل در یک عملیات انتحاری و تروریستی مجروح شده است.

آقا بلافاصله پس از این خبر فرمودند: خدا عافیتشان دهد.

پس از این اعلام صفر علی احمدی شروع به شعرخوانی کرد.

دوای درد بی‌درمان اگر خواهی بیا اینجا

که یابی درد بی‌درمان عالم را دوا اینجا

گرت دردی بود در دل و گر باشد تو را مشکل

بیا دست دعا بردار سوی کبریا اینجا

بیا بر درگه اخت‌الرضا دست توسل زن

که یابی استجابت را پذیرای دعا اینجا

مکن از درد و رنج و ابتلا یادی در این وادی

که خندد مبتلا در هر نفس بر ابتلا اینجا

مشام جان اگر خواهی معطر گرددت باری

بیا تا یشنوی بوی بهشت جانفزا اینجا

گدای درگه معصومه ی پاکیزه گوهر شو

که از قید تعلق‌ها تو را سازد رها اینجا

بزن دست توسل را به درگاه عطای او

که باشد بحر جود و معدن لطف و عطا اینجا

گدای درگه او شو که گردد شامل حالت

هزاران گونه لطف و رحمت و جود و سخا اینجا

گدای درگه معصومه شو تا در شرف یابی

شهان را بر در لطف و عطایش جبهه‌سا انجا

بنازم بارگاه دختر موسی‌بن جعفر(ع) را

که خاکش می‌دهد آیینه ی جان را جلا اینجا

بود این وادی رحمت که هر ساعت ز هر جانب

به گوش آید صدای جانفزای ربنّا اینجا

در این بیت مقدس با ادب بنشین که اهل دل

زیارت کرده مهدی(عج) را نه یک ره، بارها اینجا

در این بیت مقدس چون شوی واصل مشو غافب

که باشد بارگاه بضعه ی خیر‌النساء اینجا

اگر از تربت گم گشته ی زهرا نشان جویی

گشا چشم بصیرت را که یابی برملا اینجا

بجز در این درگه رحمت کجا پویی؟ که را جویی؟

طبیب اینجا، حبیب اینجا، دوا اینجا، شفا اینجا

در این درگه که لطف حق بود بر جمله ارزانی

چرا بیرون نگردد ز آستین دعا اینجا؟

رهبر انقلاب میان این بیت فرمودند: بارک‌الله. آفرین

چرا بر خود نبالد احمدی کاو را عطا کرده

به لطف حضرت معصومه‌اش طبع رسا اینجا

یقین دارم که از احسان دخت موسی کاظم

قبول افتاده شعرش ز ابتدا تا انتها اینجا

پس از این ابیات رهبر انقلاب در جملاتی فرمودند: بیتی که حاوی لغت «بضعه» بود را مجدد بخوانید.

پس از خواندن مجدد شاعر معظم‌له فرمودند: خیلی خوب بود. زنده باشید. توسل بسیار شیرین و ممتازی بود. الفاظ و معانی هم خوب بود. الحمدالله.

سپس قزوه باز از شاعر دیگری از کشمیر می‌خواهد شعر بخواند دانشجوی دکترایی برجسته و موفق.

«علی اکبر شاه» از استادان دانشگاه دهلی بود.

قزوه در معرفی او اینطور گفت: او شاعر و استادی است که شعر فارسی را دگر بار در کشمیر و دهلی شکوفا کرد. در سفر نخست وزیر هند هم به ایران او یک مترجم تمام عیار بود که در تالار وحدت در هنگام ترجمه از واژه «مقام معظم رهبری» استفاده کرد.

این شاعر کشمیری در ادامه ابراز داشت: سلام گرم ملت هند بخصوص مردم کشمیر را خدمت حضرت آقا ابلاغ می‌کنم.

آقا هم متقابلا فرمودند: علیک و علیکم السلام.

علی اکبر شاه بیان داشت: مدتی است شعر فارسی ده دست فراموشی سپرده شده است، تا اینکه آقای قزوه به همراه دیگر دوستان از طریق بنیاد بیدل، نه تنها ادبیات انقلاب اسلامی بلکه شاعران خودمان را به ما معرفی کردند. این خدمات موجب شد شعر فارسی رو به احیا برود.

مقام معظم رهبری هم در این خصوص فرمودند: الحمدالله.

آقا فرموند: «بیدل» و هم «محمدطاهرغنی‌کشمیری» همشهری شما اینجا طالب دارند

این شاعر کشمیری افزود: شعری که تقدیم می‌:نم بیش از همه بیانگر جنبه اعتقادی و وضعیت مسلمانان و زبان فارسی است. ما البته ادعایی نداریم که شعر فارسی بگوئیم چون لهجه متفاوتی داریم. اما این شعر را تقدیم می‌کنم.

فتنه این بار هم از شام به راه افتاده‌ست

کفر در هیات اسلام به راه افتاده‌ست

علم آل سعود است به نام اسلام

فتنه عاد و ثمود است به نام اسلام

نهروان است و خوارج غم ایمان دارند

بر سر نیزه ببنید که قرآن دارند

بازهم فتح فتوحات به عزم حرم است

باز از چشمه تاریخ جنون می‌جوشد

شاعر همینطور شعر را ادامه می‌دهد تا به مصرعی می‌رسد که مضمون آن این است که بیدل در کشور او طالبی ندار.

رهبر انقلاب بلافاصله در واکنش به این بیت شاعر می‌فرمایند: اینجا طالب دارند. «بیدل» و هم «محمدطاهرغنی‌کشمیری» همشهری شما اینجا طالب دارند.

معظم له در ادامه فرمودند: اقبال در اصل کشمیری است. اما بعدا به لاهور رفت.

ایشان در ابیات مختلف این شاعر را تحسین کردند و در نهایت فرمودند: طیب‌الله انفاسکم. خیلی خیلی خوب بود. شما با اینکه زبان مادر‌ی‌تان نبود، مثل کسی شعر می‌گوئید که زبان مادری‌اش است.

قزوه هم تکمله‌ای میزند به این تحسین و می‌‌گوید: ایشان بهترین دانشجوی دکترا بودند.

آقا هم تحسین را ادامه داده و عنوان می‌کنند که هم مضمون و هم الفاظ خوب بود.

عسکر شاهی از اردبیل در اواسط این شب شعر نامش برای شعرخوانی اعلام شد، قزوه در ابتدا و پیش از نام او او را اینگونه معرفی کرد: هر زمان که می‌خواهم بگویم خوب شعر بخوانید او را مثال می زنم، عسکر شاهی شعر را زیبا و خوب ادا می‌کند.

پس از این سخنان این شاعر اردبیلی گفت: دو غزل می‌خوانم که پیرامون اتمام حجت حضرت اباعبدالله است.

غزلی ترکی و پاسخ تحسین برانگیز به همان زبان

این شاعر در ادامه شعری خواند و رهبر انقلاب بارها ایشان را تحسین فرمودند.

اما از دیگر شاعرانی که شعر ترکی خواند بابک اسلامی از اهر بود که شعری با عنوان «اینتظار غزل» رو خواند. او پیش از قرائت شعرش سلام مردم شهرش را رساند و معظم له هم با زبان ترکی فرمودند: سلام مراهم برسانید.

چکمرم گوز نفسیم وارسا بیر آن یوللاردان

نه قه در دامسا دامیب باغریما قان یوللاردان

این شاعر یکی از حاضرینی بود که با احساس شعرخود را خواند که قزوه هم به این موضوع اشاره کرد.

قزوه نام جواد اسلامی را می‌گوید.

جواد اسلامی از دیگر شاعران جوانی بود که از خراسان شمالی دعوت به شعرخواندن شد، او شعری را درباره گستاخی عربستان خواند.

بگذار بگویم که نگیرند به بازی

تیغ سخنم را دله دزدان حجازی

ما مژده ی پیغام رسولیم به سلمان

ما حافظ و خیّام و خراسانی و رازی

حاشا که نشینیم و تو در خطه ی رستم

برگرده ی یاران علی اسب بتازی!

ما راست درفشی که نه شرقی ونه غربی

نه رومی و زنگی است، نه تورانی و تازی

اسکندر و ضحاک بگو خشم بگیرند

کی سحر شود کاوه در این شعبده بازی؟

شیریم و نمک خورده ی اولاد پیمبر

ما را نه نگاهی ست به شاهان نه نیازی

امّا تو چه داری که به جزفتنه ببافی؟

امّا تو چه داری که به جز فرقه بسازی؟

تا کُرد و لُر و ترک و بلوچ اند برادر

حاشا که بر این خاک کنی دست درازی!

رهبر انقلاب جدا از اینکه در فواصل ابیات لب به تحسین می‌گشودند در پایان نیز فرمودند: آفرین خیلی خوب بود.

میلاد حبیبی شاعری از اصفهان بود که بلافاصله پس از نام او به دلیل اینکه میلاد عرفان‌پور از شاعران برجسته کشورمان پشت او در ردیف عقب نشسته بود، آقا فرمودند یک آقا میلاد دیگر هم آنجا نشسته است.

حبیبی پس از سلام ادب، شروع به خواندن غزلش کرد:

به دست شعله‌های شمع دادم دامن خود را

مگر ثابت کنم پروانه مسلک بودن خود را

اگر تقدیر، تن دادن به فرمان زلیخا بود

همان بهتر که دست گرگ می‌دیدم تن خود را

تو را ای عشق از بین هوس ها یافتم آخر

شبیه آن که در انبار کاهی سوزن خود را

اگر این بار رو در رو شدم با خود در آیینه

به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را

بگو با آسمانِ بغض دارِ پیرهن از ابر

برای گریه کردن پاره کن پیراهن خود را

به امیدی که شاید بگذری از کوچه ام یک شب

به در آویختم فانوس هر شب روشن خود را

رهبر انقلاب در مقاطعی از شعرخوانی این شاعر مثل مصرع: «مگر ثابت کنم پروانه مسلک بودن خود را» فرمودند: بارک‌الله.

و در بخشی دیگر برای مصرع «همان بهتر که دست گرگ می دیدم تن خود را» رهبر انقلاب در واکنشی عنوان کردند: بله همینطور است.

اما پس از این ابیات آقا فرمودند شاعر بیت پایانی را دو مرتبه تکرار کند.

که شاعر اینگونه خواند: به امیدی که شاید بگذری از کوچه ام یک شب/ به در آویختم فانوس هر شب روشن خود را

آقا فرمودند: آفرین، اهل کجا هستید؟ که «حبیبی» در پاسخ عنوان کرد: خمینی شهر،‌اهل اصفهانم.

آقا باز هم به تحسین شاعر پرداختند و فرمودند: آفرین خیلی خوب بود.

پس از این تشویق‌ها این بار نوبت امیری اسفندقه بود که درباره این شاعر جوان بگوید: حبیبی از شاگردان شهرستان ادب و در دوره‌های ادبی زیر نظر آقای مودب آموزش دیده است.

و نوبت میرسد به محمود حبیبی کسبی، اسفندقه در معرفی او می گوید: کسبی در انتخاب اشعار این دوره نقش داشته و جزو داوران بوده است.

 

سپس حبیبی کسبی با سلامی آغاز کلام کرده و می‌گوید: با اجازه قصیده ای در مدح امام رضا (ع) تقدیم می‌کنم..

رسیدم دوباره به درگاره شاهی

چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی

همینطور ادامه می‌دهدتا به بیتی که اشاره به نقاره خانه دارد می‌رسد. آقا می‌فرمایند. فلسفه نقاره خانه هم معلوم شد. نباشد آفتاب نمی‌زند!

امیری اسفندقه در آغاز دعوت از شاعران بیتی زبا می‌خواند. معمولا عادت دارد انتخاب‌های ناب داشته باشد . این مسئله از دید رهبر انقلاب دور نمی‌ماند و ایشان تحسینش می‌کنند.

سیدعلی شکر‌الهی شاعر نجف آبادی دیگر است که شعر می‌خواند.

در بیتی از اشعارش فعل باید تغییر می‌کرده و آقا به درستی سریع به آن اشاره می‌کند و از زده ام به جای بزنم استفاده می‌کنند و آن را صحیح تر می‌دانند که حضار هم بر آن مهر تائید می‌زنند.

این نکته سنجی فرصتی شد تا قزوه بگوید:: به گروه داوران منتخب که آثار را انتخاب و داوری می‌کنند می‌گویم دقت کنید سوتی ندهیم. آقا بلافاصله پاسخ دادند: اینها سوتی نیست.

از سرزمین مازندران و خطه سبز سارای اما شاعری معرفی شد تا سروده اش را بخواند.

رضا صالحی دیگر شاعری بود که در محفل شعرا غزل خواند.

گر نباشد عشق، دنیا جای تنگی بیش نیست

بیستون بی‌تیشه فرهاد، سنگی بیش نیست

چرخ این نه آسیا از اشک ما در گردش است

بعد عشاق این جهان جز آب و رنگی بیش نیست

هر قدم سنگ عدم افتاده پیش پای ما

در مسیر زندگی، تیمور، لنگی بیش نیست

یوسف از دامان پاکش طعم زندان را چشید

کام یونس از جهان کام نهنگی بیش نیست

پیرهن چون پاره شد بویش به کنعان می‌رسد

غنچه قبل از وا شدن زندان رنگی بیش نیست

چشم وا کردیم و عمر آمد به سر همچون حباب

از نبودن تا فنا دنیا درنگی بیش نیست

رهبر معظم انقلاب در پایان شعر این شاعر فرمودند: بیت یوسف را مجدد بخوانید.

شاعر اینطور خواند:

یوسف از دامان پاکش طعم زندان را چشید

کام یونس از جهان کام نهنگی بیش نیست

رهبری فرمودند: حبس و زندان یک چیز بیشتر نیست. مصرع حافظ را در گیومه بگذارید. یوسف از امان پاک خود به زندان می‌رود.

واکنش رهبر انقلاب به قصیده ای درباره پرچم

جواد جعفری نسب از سبزوار هم در این محفل صمیمانه شعرخواند اما پیش از آن گفت: قصیده‌ای برای پرچم پرافتخار کشورم و در واکنش به هتک حرمت صورت گرفته به آن سروده‌ام که می‌خوانم.

این پرچمی که در همه دوران سر آمد است

از انقلاب کاوه ی آهنگر آمده ست

از گرگ و میش مبهم اسطوره های دور

از روشنِ حماسه ی این کشور آمده ست

در دست های رستم دستان در اهتزاز

بر شانه ی سیاوَش از آتش در آمده ست

با سرخِ لعل و سبزِ زمرّد، سپید دُر

در جلوه زار عشق به صد زیور آمده ست

خون دل از خیانت تاریخ، خورده است

از خاک و خون و خنجر و خاکسترآمده ست

از آتش تو نیست هراسش که بارها

ققنوس وار از دل آتش برآمده ست

در موج خیز حادثه افتاده است و باز

خیزان به رزم معرکه ای دیگر آمده ست

تنها نه با مَوالی مختار بوده است

هر جای در حمایت حق با سر آمده ست

با سربدارها به سرِ دار رفته است

چنگیز در برابر او مضطر آمده ست

گاهی برای قوّت قلب رییس علی

در رزمگاه دشمن افسونگر آمده ست

گاهی انیس جنگلیان بوده است و گاه

مشروطه خواه را علمِ لشگر آمده ست

حبل المتین وحدت مستضعفان شده ست

آیینه دار هیمنه ی رهبر آمده ست

در جبهه تیر و ترکش خمپاره خورده است

شب زنده دار خلوت همسنگر آمده ست

گاهی شده ست زینت تابوت لاله ای

با عطرو بوی دسته گلی پَر پَر آمده ست

چون پرچمی که در کف سردار کربلاست

گاهی مدافع حرم حیدر آمده ست

زخم سنان دشمن و زخم زبان دوست

از هر طرف به پیکر او خنجر آمده ست

با این همه همیشه سرافراز و ماندگار

در اهتزاز بر سر این کشور آمده ست

حضرت آیت‌الله خامنه ای در پایان فرمودند: الحمدالله،‌خیلی خوب ؛ موضوع جدیدی هم بود. موضوع پرچم جدید بود و خیلی خوب.

 

فاطمه معصومه شریف دیگر شاعر اهل قم شعری را خواند که رهبر انقلاب بارها و بارها در فواصل ابیات فرمودند: آفرین. خوب بود، خیلی خوب بود.

توبه ی ما را شکسته اشتباه دیگری

از گناهی می روم سوی گناه دیگری

لحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم می دهد

می گذارد بر سر هر راه، چاه دیگری

گریه باید کرد تنها در عزای تو حسین

توبه غیر از این ندارد هیچ راه دیگری

مثل حر، من نیز برگشتم که غیر از خیمه ات

نیست ما را در همه عالم پناه دیگری

از سیاهی نیست بالاتر ولی رنگ غمت

هست بالاتر ز هر رنگ سیاه دیگری

ای زمان در طول تاریخ اینچنین داری سراغ؟

بی کفن، لب تشنه، بی سر پادشاه دیگری؟

آه از آن ساعت از آن گودال و از آن قتلگاه ...

آه از آن تل که خودش شد قتلگاه دیگری ...

می کشیدند آه هم شمشیرها هم نیزه ها

از دل هر تیر برمی خاست آه دیگری

کاش در آن لحظه ها یا خواهرش آنجا نبود

یا نمی انداخت بر جسمش نگاه دیگری... ی.

***

نقطه ی پایان دنیا نیست هرگز کربلا

نه! جهان می ایستد در ایستگاه دیگری

 انتقام خون اورا یک نفر خواهد گرفت

از پس این ابرها پیداست ماه دیگری...

شاعری قمی یا کاشانی!

در خاتمه پدر این شاعر از کاشانی بود شاعر نکته‌ای را متذکر شد که آقا در مواجهه با سخن قزوه برای قمی خطاب کردن شاعر و تاکید پدر این شاعر فرمودند: تعصب کاشانی‌گری نمی‌گذارد.

شاگرد حجت‌الاسم ذکریا اخلاقی نفر بعد بود که قزوه او را اینطور معرفی کرد. عالیه مهرابی شاگرد استاد اخلاقی از یزد.

عالیه مهرابی از استان یزد از شاعرانی بود که در این مراسم شعرخواند.

این شاعر پیش از شعرخوانی سلام مردم یزد را خدمت مقام معظم رهبری رساند و رهبر انقلاب هم متقابلا فرمودند: سلام مرا هم به ایشان برسانید.

مهرابی در ادامه اینگونه خواند:

روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم

دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم

 

شد آخرین لباس تنت، دستمال اشک

این روضه را برای محرم گذاشتم

 

گفتی که صبر پیشه کن ای باغ مریمم

هر روز ختم سوره‌ی مریم گذاشتم

 

هر بار روی خون تو قیمت گذاشتند

غم‌های تازه‌ای بر روی غم گذاشتم

 

هرگز تکان شانه‌ی دل را کسی ندید

من داغ لرزه را به دل بم گذاشتم

 

تو در رکاب حضرت زینب قدم زدی

من بر رکاب  صبر تو، خاتم گذاشتم

 

حالا من و یتیمی گل‌های باغ تو

قابی که روی چادر بختم گذاشتم

 

این خانه بعد رفتن تو سنگر من است

این گونه پا به خطّ مقدّم گذاشتم

رهبر انقلاب پس از بیت آخر این شاعر یزدی فرمودند: خیلی خوب، پرداختن به حال همسران شهیدان اینهم موضوعی است که در شعر کمتر داشتیم، دو فیلم یا چند فیلم در این رابطه ساخته شده ولی در زمینه شعر کم بود، خوب است گفته شود، در این زمینه خصوصا خانم‌ها که بهتر می‌فهمند و می‌توانند بهتر بگویند. آفرین.

فائزه زرافشانی غزلی در استقبال از مطروحه رهبر انقلاب خواندو گفت: این غزل را در استقبال از مطروحه شما سروده‌ام که تقدیم‌تان می‌کنم.

دلم می‌خواست باشم راهی دشت جنون من هم

گل سرخی کنار لاله‌های واژگون من هم

 

بگو نام مرا در زمره‌ی عشاق بنویسند

که خوردم خون دل‌ها بیستون در بیستون من هم

 

چه شد عطر تنت؟ پیراهنت را بادها بردند

رهایم کن که شیون سر دهم در سووشون من هم

 

هلا چاووش خوانان در غم گل نوحه خوان باشد

که امشب خون ببارم با نوای ارغنون من هم

 

پس از کوچ غم انگیزه تون هر شب خلوتی دارم

میان خیمه اناالیه راجعون من هم

رهبر انقلاب پس از شعرخوانی این شاعر فرمودند: بسیار خوب، طیب‌الله انفاسکم. خیلی خوب.

میکروفن به بخش خانم‌ها رسیده بود و نوبت شعرخواندن آنها یک به یک می‌رسید.

سمانه روشنایی دیگر بانوی شاعری بود که از استان قم به شعرخوانی پرداخت:

آسمان بی‌شک پر از تکبیره الاحرام اوست

غم همیشه تشنه‌ی دریای ناآرام اوست

 

اوج تفسیر تمام آیه‌های عاشقی

در میان خطبه‌های کربلا تا شام اوست

 

مثل نام مرتضی بعد از پیمبر دیده‌ام

هر کج انام حسین(ع) آمد، پس از آن نام اوست!؟

 

چشم هایش هیچ چیز غیر زیبایی ندید

مارایت... اولین و آخرین پیغام اوست

 

شیعه بی‌تردید بی‌زینب(س) به پایان می‌رسید

در دل ایمانی اگر داریم از اسلام اوست

 

 از نجف تا کربلا موکب به کوکب می‌روم

هر کجا پا می‌گذاریم سفره‌ی اکرام اوست

 

کربلا پایان پرچم داری زینب نبود

تازه‌ این آغاز ختم سوره‌ی انعام اوست

رهبرانقلاب پس از اتمام شعر این شاعر قمی فرمودند: بسیار خوب. طیب‌الله. مضمون کربلا و حضرت زینب(س) را خوب پرورانده اید، قبلا آقای فرید هم این را گفته‌اند. کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود...

آقا در ادامه خطاب به این شاعر جوان فرمودند، بیت «مارایت» را دوباره بخوانید.

روشنایی سپس این بیت را مجددا خواند و معظم له فرمودند: مارأیتُ یعنی ندیده‌ام، در حالیکه می‌خواهید بگوئید «ما رأیتُ الاّ جمیلاً». پیشنهاد می‌کنم  بنویسید: "مارایت الا جمیلا آخرین پیغام اوست".

پس از این نکته دقیق رهبر انقلاب تمامی شاعر حاضر لب به تحسین گشودند.

سیده فرشته حسینی از شاعران ایلامی حاضر در این مراسم شعری در رثای  امام موسی کاظم علیه السلام خواند:

جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی

تمامِ مردمِ ایران سرِ خوانِ شما هستند
که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی

اثر کرده دعایت در زنی آوازه‌خوان حتی
و این یعنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی

مبادا آنکه دِینی باشد از زنجیر بر دوشت
 غل و زنجیر را، دیوارِ زندان را دعا کردی

به ضربِ تازیانه روزه‌ات را باز‌ می‌کردند
تو اما قبلِ افطارت نگهبان را دعا کردی

 در پایان شعر این شاعر رهبر انقلاب فرمودند: مصرع «اثر کرده دعایت در زنی آوازه‌خوان حتی/
و این یعنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی» را دو مرتبه بخوانید.

شاعر پس از شعرخوانی گفت: منظور این است که همه رو سیاهان را دعا کردی.

رهبر انقلاب فرمودند: آفرین.

محمد حسین ملکیان از شعرای جوان که معمولا سروده‌هایش در دیدارهای مختلف تحسین رهبر انقلاب را به همراه دارد در این مراسم نیز شعری خواند که رهبر انقلاب بارها او را تحسین کردند.

یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه

غم دین بود در اندیشه ی مردم، غم نان نه

شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه

کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را ، پشیمان نه

سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه

یکی فریاد می زد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه

یکی فریاد سر می داد بر پیکر سری دارم
که آن را می سپارم دست تیغ و بر گریبان نه

برای او که کشتن را صلاح خویش می داند
تفاوت می کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه

دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!

کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه!


گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه!

به جمهوری اسلامی ایران گفته ایم "آری"
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه"

کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما می شود تحریم، کتمان نه

دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه!

شعر ملکیان به حدی قوی و دارای مضمون بود که شاعران حاضر هم بارها با :آفرین» او را تشویق می‌کردند.

محمدحسین ملکیان غوغا کرد

رهبر انقلاب هم پس از تحسین‌های مکرر در میانه ابیات در پایان شعرخوانی این شاعر فرمودند: خیلی خوب بود، نکته مهمی است مسئله گوهرشاد، چرا که پس از سال‌های متمادی یعنی از سال 1314 تا امروز که 1397 است پس از هشتاد و اندی سال مسئله گوهرشاد مسئله مظلوم است.

ایشان در بخشی دیگر فرمودند: این مضووع جزء مسایلی است که سال‌ها پادشاهان پهلوی و در دوران آنها موجب شد مسکوت بماند، پس از انقلاب هم به آن نپرداختیم، البته برخی دوستان در مشهد پرداختند اما کمتر. خیلی خوب بود.

اما حالا نوبت تنها شعر طنز مراسم رسید.

در دیدارهای نیمه ماه مبارک رمضان در کنار اشعار حماسی، اجتماعی و اخلاقی اغلب اشعار طنز طرفداران خاص خود را دارد و می‌تواند فضای دیدار را با نشاط‌تر کند.

در دیدار شب گذشته شاعران با رهبر انقلاب هم عباس احمدی شعر طنزی خواند که شعف و نشاط را به حسینیه امام خمینی منتقل کرد.

وی در جملاتی پیش از آغاز شعرخوانی گفت:قطعه طنز آمیزی نوشتم که نقدی بر محافل ادبی و شبهای شعر است که آنها را به نقد می‌کشد. بخش‌هایی از آن هم تضمینی‌است از شعر سعدی.

با اجازه سعدی، می‌خوانم:

یک شب به هوای طلب فوت و فن شعر

رفتم شب شعری منِ استاد ندیده

تا این که از این راه شود شعر تَر من

مطلوب دل و دیده ی اصحاب جریده

دیدم چه مراعات نظیری است در آنجا

داخل شدم و حیرت من گشت عدیده

مردان همگی پاچه ی شلوار تفنگی

زن ها همگی مانتوی پندار دریده

بر بینی شان تیغ عمل خورده و لب ها

بوتاکس شده همچو انار ترکیده

من غرق تفکر شده بودم که به ناگاه

آهو بره ای همچو گل شاخه بریده

با نیّت بد زد به دلم چشمک نابی

گفتم: برو ای شاعره ی خیر ندیده

از سوی دگر هلهله برخاست به ناگاه

گفتم چه شده؟ - حضرت استاد رسیده

آمد به جلو البته بر دوش مریدان

استاد که در نوع خودش بود پدیده

از مرتبه ی زلف، زده طعنه به گوریل

پیش از جلسه شصت گرم شیره کشیده

می شد به یقین گفت که در مملکت شعر

یک تپّه نمانده است که بر آن نپریده!

القصه نشستیم در آن جمع، ولیکن

زان خیل ندیدیم کسی صاحب ایده

ترس من از این بود و یقین داشتم این را

کاین عقده بدل میشود آخر به عقیده

از آن طرف محفل یک دفعه به پا خاست

قرتی بچه ای لاغرک و رنگ پریده

مویش فشن و دور سرش را زده با تیغ

چون مرتع سبزی که در آن گاو چریده!

بالای تریبون شد و آنگاه چنین خواند:

طرفه غزلی - گرچه خودش گفت: قصیده! -

«ای یار وفا کرده و پیوند بریده

این بود وفاداری و عهد تو ندیده؟

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم

گرگ دهن آلوده ی یوسف ندریده»

من داد زدم: آی عمو! شعر ز سعدی است

پیچید به خود مثل یکی مارگزیده:

گفتا که شکایت کنم از دزدی سعدی!

بر صورت او هم بزنم چند کشیده!

گفتم: دهدت عقل، خدا، زد به ملاجم

رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده!

آقا پس از این شعر طنز که بارها خنده حاضران و معظم‌له را در بر داشت فرمودند: دستتان درد نکند؛ خدا صبرتان دهد.

در این مراسم حسین مودب از شاعران اهل تربت جام (مشهد) غزلی را خواند. اما پیش از آن گفت: خدا را شاکرم برای فرصتی که در اختیارم قرار گرفت. غزلی را به شهدای مدافع حرم خصوصا شهید حججی تقدیم می‌کنم.

در ادامه اینگونه خواند:

ما اگر گم گشته‌ی راهیم عیب از جاده نیست

جاده ها جا می‌گذارند آن که را آماده نیست

 

آب و نان از آن دونان، آسمان از آنِ ما

این قفس سقف نگاه مردم آزاده نیست

 

پیش پای دوست افتاد، اما سربلند

پیش پا افتاد، اما پیش پاافتاده نیست

 

از وضو با خون دل آن «گونه» گل انداخته

خنده‌ی مستانه‌ی این زخم‌ها از باده نیست

 

ساده از این کوچه‌ها، این نام‌ها رد می‌شویم

رد شدن از معبر خون شهیدان ساده نیست!

در پایان این شعر آقا فرمودند: بسیار خوب، خیلی خوب بود.

سید اکبر سلیمانی از کهگیلویه و بویراحمد در این دیدار چند رباعی خواند. اما پیش از آن سلام مردم شهرش را خدمت رهبر انقلاب رساند و معظم‌له فرمودند:سلام برشما و بر آنها.

در راه تو مردمت همه پر جنمند

در مکتب عشق یک به یک هم قسمند

سرتاسر خاک میهنم یک حرم است

مرد و زن آن مدافعان حرمند

آقا پس از رباعی اول فرمودند: آفرین

سلیمانی در ادامه این شعر را خواند:

کسی با دل من لب به سخن باز نکرد

آغوشی به روی عشق من باز نکرد

هربار صدا زدم رفیقانم را

جز زخم دلم کسی دهن باز نکرد

رهبر انقلاب مجددا این شاعر را تحسین کردند.

و سلیمانی در خاتمه این رباعی را خواند:

یاد تو تمام کار و بارم شده است

عشقت همه‌ی دار و ندارم شده است

بر سینه اگرچه داغ دارم از تو

این داغ مدال افتخارم شده است

حضرت آیت‌الله خامنه ای در پایان شعرخوانی این شاعر فرمودند: بسیار خوب.

 

مجید لشکری دیگر شاعری بود که غزلی کوتاه در جمع شاعران و محضر رهبر انقلاب خواند.

 چون آبله آیینه‌ی بی‌تابی و داغیم

در دیده‌ی صحرای جنون، چشم و چراغیم

ما را نگرفتند و گرفتند به طعنه

همسایه‌ی دیوار به دیوار سراغیم

چون حلقه‌ی در بسته و از حلقه گریزان

ضدّیم و جناسیم، فِراقیم و فَراغیم

دَردیم که با حوصله درمان نگرفته‌ست

دُردیم که با خلوت پیمانه ایاغیم

از قرعه‌ی ما هیچ‌کسی خیر ندیده‌ست

اوراق خزانیم، تهی‌دستی باغیم

بر جوهر ما سرمه‌ی ناسور کشیدند

زخمیم که دمساز سیه‌بختی زاغیم

رهبر انقلاب پس از خاتمه شعر این شاعر فرمودند: انشالله موفق باشید. خوب بود.

پرندآور هم شعری خواند و قزوه اما در این فاصله گفت: 27 شاعر شعرخواند از اینجا به بعد مجلس دست شماست دوست داریم از منویات شما استفاده کنیم.

آقا هم فرمودند: می‌خواهیم شعر بخوانند آقای دکتر حداد اولین باشند.

دعوت رهبر انقلاب از حداد عادل: می‌خواهیم شعر بخوانند

در ادامه غلامعلی حداد عادل در اجابت این سخن رهبر انقلاب گفت: عنوان امسال را در نوروز حمایت از کالا و تولید ملی و ایرانی اعلام فرمودید، پس از آن به دوش همه ما انواع وظایف افتاد. بنده نیز فکر کردم یکی از کارهایی که باید انجام دهم این است که با شعر فرهنگ حمایت و استفاده از کالای ایرانی را تبلیغ کنم.

این شعر را می‌خوانم:

منم پاک فرزند ایران زمین

چراغی در این خاک نورانی‌ام

اگر ترک و کرد و لر و ترکمن

بلوچ و عرب یا خراسانی‌ام

ز تبریز و شیراز از اهواز و رشت

زکرمان و یزدم، سپاهانیم

هوادار آبادی میهنم

نگهدار ایران ز ویرانی‌ام

ندارم به جز مهر ایران به دل

خریدار کالای ایرانی‌ام

پس از شعرخوانی رئیس فرهنگستان زبان و ادب پارسی مقام معظم رهبری فرمودند: شهرکرد و کهگیلویه و بویر احمد را نگفتید.

پس از این زکات رهبر انقلاب همه حاضران به تحسین ادامه دادند.

آقا نگاهی می‌کنند به صف اولی‌ها و می‌فرمایند آقای کلامی چیزی بخوانند او هم به فرموده رهبر شعر می‌خواند.

رهبر انقلاب رو به مرتضی امیری اسفندقه که بخشی از اجرای برنامه را برعهده داشت کردند و فرمودند: آقای امیری نمی‌خوانند امشب؟

پس از این جمله رهبر، این شاعر شروع به خواندن رباعی کرد:

این چفیه پاره بود پنهان در خاک

یا ابر بهاره بود پنهان در خاک

باور کن استخوان پوسیده نبود

یک مشت ستاره بود پنهان در خاک

***

با دوست در دل شب راز و نیاز دارم

شمعم که شادمانه سوز و گداز دارم

آئینه نگاهم همواره می‌درخشد

من خواب هم که بام چشمان باز دارم

***

حرفی نمانده باقی تا بشنوم بگویم

از بس که بی نییازم حال نماز دارم

قفلی نمانده باقی در سایه عنایت

در دست خود کلید درهای باز دارم

***

نزدیک می‌شود مرگ اما هنوز زود است

من تا به خود رسیدن راهی دراز دارم

آقا به امیری اسفندقه فرمودند : خوب کردید

وی پس از این شعر خطاب به رهبر انقلاب گفت: قصیده‌ای برای شهید حججی داشتم اما وقت را مراعات کردم.

آقا فرمودند: خوب کردید.

در این زمان حسینیه امام خمینی نشاط دیگری رفت.

آیت ‌الله خامنه‌ای در دیدار با شاعران خطاب به فاضل نظری فرمودند: آقای نظری نمی‌خوانند شعری برای ما؟

که فاضل نظری بلافاصله اینگونه آغاز به خواندن کرد: عاشقانه‌ای تقدیم می‌کنم.

من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است

مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است...

ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن
شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است

میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است

اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک
به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است...

معظم‌له در واکنش به بیت اول فاضل فرمودند: "قناعت هم دارید!"

این جمله رهبر انقلاب حاضران را به خنده وا داشت.

و در پایان شعر ایشان در واکنش به مصرع: «به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است...» فرمودند: «العیاذ بالله».

رهبر انقلاب پیش از سخنرانی خود در این مراسم از میلاد عرفان پور هم نام‌بردند و فرمودند: میلاد عرفان‌پور دو رباعی برایمان بخوانید.

عرفان‌پور هم که به ردیف جلوتر آمده بود اینگونه خواند:

یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
در خانه، جماعتی پی معجزه‌ها
بر طاقچه، قرآن فراموش شده

***

در این همه رنگ، آنچه می خواهی نیست
در این همه راه، غیر گمراهی نیست

در شهر خیابان به خیابان گشتم
آنقدر که آگهی ست آگاهی نیست

***

در اوج خدا را سر ساعت خواندند

ما را به تماشای قیامت خواندند

از کوچ پرندگان سخن گفتی و من

دیدم که نمازی به جماعت خواندند

***

آن مست همیشه با حیا چشم تو بود
آن آینه ی رو به خدا چشم تو بود

دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا چشم تو بود

***

ما سینه زدیم بی صدا باریدند

از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند

ما مدعیان صف اول بودیم

از آخر مجلس شهدا را چیدند..

آقا در پایان شعر عرفان پور دو مرتیه فرمودند: آفرین. آفرین.

آقا شعر خوانی میلاد عرفان‌پور را دوست دارد گویی از ابتدا منتظر شنیدن شعر از اوبوده؛ ‌مهدی سیار و عرفان در زمره شاعران برجسته کشور هستند که این روزهای معلمی در این حوزه را هم برعهده‌دارند، مودب و بسیار با ذوق.

تحسین ‌های رهبر انقلاب که تمام می‌شود یک شاعر خانم و یک آقا آنهم از چهره‌های جوان از رهبر انقلاب می‌خواهند تذکر دهند که نام جوان‌ها در لیست باشد و به نحوی بالاخره نوبت‌شان برا شعرخوانی برسد که رهبر انقلاب می‌فرمایند: برنامه‌ریزی این مجلس دست من نیت. آقایان و خانم‌ها بدانند. مجلس برای ماست و من تنها تصرفی که می‌کنم چند نفر آخر را گفتم شعر بخوانند.

دیدار با آغاز سخنرانی رهبر انقلاب به اتمام می‌رسد .

ایشان در بخش‌هایی از سخنانشان گفتمان‌سازی و جریان‌سازی در خصوص مسائلی همچون «عدالت، مقاومت و ترویج فضائل اخلاقی» را از دیگر رسالت‌های شاعران برشمردند و فرمودند: شعر فارسی همواره مملو از حکمت و اخلاق، و در تولید و تعمیق اندیشه و امید نقش‌آفرین بوده است که باید این روحیه و حالت در شعر امروز نیز برجسته و درخشان باشد.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تلاشها و سرمایه‌گذاری‌های مخالفان انقلاب برای منحرف‌ ساختن شعر و سوق دادن آن به مسائلی همچون «سطحی‌نگری در اندیشه، لاابالی‌گری در عمل، وادادگی در سیاست و بی‌تفاوتی در مواجهه با دشمن» تأکید کردند: در مقابل این تلاشها، باید «حکمت، جدیت و کوشش و انضباط در عمل، ژرف‌نگری در اندیشه، استحکام هویت و مجاهدت در مقابل دشمن» در اشعار برجسته شود.

ایشان همچنین سرود و ترانه خوب را در ایجاد نشاط و حرکت‌های اجتماعیِ مفید، بسیار اثرگذار دانستند و خاطرنشان کردند: باید از فرصت علاقه‌مندی مردم به شعر در جهت انتقال مفاهیم مورد نیاز جامعه به بهترین شکل استفاده کرد.

 حدود ساعت یک بامداد دیدار به پایان می‌رسد و پرونده محفلی دیگر بسته می‌شود اما کار خبر تازه آغاز.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: