انتشار: ۱۵:۳۲ - ۱۸ خرداد ۱۳۹۴
در مراسم نکوداشت پوری سلطانی، هوشنگ ابتهاج، بهاءالدین خرمشاهی، کامران فانی، عبدالله انوار و نوش‌آفرین انصاری از این بانوی پیشکسوت کتابدار گفتند.
حرف‌های سایه، خرمشاهی، فانی و... درباره پوری سلطانی

روز یکشنبه 17 خرداد به میزبانی کانون زبان فارسی و در یکی دیگر از شب‌های بخارا، شب پوری سلطانی برگزار شد. در ابتدای این مراسم علی دهباشی گفت: خوشحالیم که امشب رونمایی از جشن‌نامه پوری سلطانی با انتشار دویستمین شماره مجله بخارا مصادف شده است. از فروردین‌ماه 1369 که نخستین شماره کِلک را منتشر کردیم ( که 94 شماره ادامه داشت) تا امروز که دویستمین را ملاحظه می‎کنید، راهی پرماجرا را طی کردیم. ما با پشتیبانی و همفکری و ارشاد استادانی آغاز کردیم که امروز در میان ما نیستند. در این‌جا با ذکر نام شریف آن‌ها که آگر بودند در این مجلس حضور داشتند یادشان را گرامی می‎داریم؛ استادانی همچون: ایرج افشار، احمد تفضلی، غلامحسین یوسفی، مهرداد بهار، فریدون آدمیت، عبدالحسین زرین‌کوب، سیدجلال آشتیانی، امیرحسین آریان‎پور، مرتضی مممیز، اسماعیل فصیح، مهدی اخوان ثالث، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی، قمر آریان، علی فاضلی، شاهرخ مسکوب، محمدامین ریاحی، محمدحسن لطفی، سهراب شهیدثالث، محمود روح‎الامینی و محمدابراهیم باستانی پاریزی.

او در ادامه گفت: خوشحالیم که اکنون بخارا در قلمرو جغرافیای زبان فارسی از بلندی‎های پامیر و بدخشان تا هند و پاکستان خوانندگان خود را دارد.

سپس گزیده‎ای از فیلم مستند «برای کتاب‎هایم» به کارگردانی رضا حائری به نمایش درآمد.

حرف‌های سایه، خرمشاهی، فانی و... درباره پوری سلطانی

نخستین سخنران این مراسم سیدعبدالله انوار بود که نوشته‌ای را خواند و درباره پوری سلطانی گفت: به‌واقع این بانوی والامرتبه مَلَکی است در بین آدمیان و همین تلبس به لباس آدمی است که فلک سنگ جفا را با بی‌رحمی هر چه تمامتر تا آن‌جا که توان داشته بر سر او کوبیده است و فقط همین خصلت مَلَکی اوست که توانسته او را در برابر این جفای اهریمنانه فلک بایستاند و او بدون شکوه‌ای این رنج‌ها را صبورانه تحمل کند و گذشت عمر را با بهترین انیس یعنی کتاب و کارهای راجع به کتاب همراه کند.

این کتاب‌شناس پیشکسوت ادامه داد: پوری سلطانی در عنفوان جوانی و هنوز سه ماه از زندگی مشترک با همسرش نگذشته بود که شاهد کشته شدن همسر نویسنده نیک‌اندیش خود، زنده‌یاد مرتضی کیوان، به وسیله ستمکاران وقت شد؛ موضوعی که نه‌تنها ضربه شدید به پیکر زندگی این بانوی مفخم زد بلکه ضربه‌ای سخت بر پیکر هنر نویسندگی این مُلک نیز پرداخت. چه مرحوم کیوان از نویسندگان خوش‌قلم ادب فارسی به‌شمار می‌آمد. خانم سلطانی در پی این موضوع، بر این رفت که دست به کاری یازد که خواست شویش را نیز همراه داشته باشد. پس آن را در کار کتابخانه و کتابداری دید. در نتیجه به آموزش فن جدید کتابداری نو پرداخت و با این پردازش از جمله افرادی شد که فن جدید کتابداری را به کتابخانه‌های ایران برد.

حرف‌های سایه، خرمشاهی، فانی و... درباره پوری سلطانی

سپس نوش‌آفرین انصاری در سخنانی گفت: همواره از این‌که در طول زندگی، با دو بانوی بزرگوار که به این سرزمین خدمت‌های بسیار کرده‌اند نزدیک بوده‌ام، بر خود بالیده‌ام. در سال 1342، با توران میرهادی و در سال 1345، با پوری سلطانی آشنا شدم و با هر دو آن‌ها، که یکی در حوزه تعلیم و تربیت و دیگری در حوزه کتابداری و اطلاع‌رسانی بر گردن ایران و ایرانی حق دارند، ارتباط نزدیک داشته و دارم.

دبیر شورای کتاب کودک سپس به مشابهت‌های این دو با همدیگر اشاره کرد و سخنان خود را با ذکر خاطره‌ای که نشان‌دهنده عشق سلطانی به حرفه کتابداری بود به پایان رساند.

در ادامه بهاءالدین خرمشاهی نیز گفت: در این نوبهار، دلخوشی خویشان، دوستان و سپاهی از شاگردان استاد بزرگ و پایه‌گذار کتابداری علمی و امروزین ایران، عافیت و سلامت‌یابی سرکار خانم پوراندخت سلطانی شیرازی است.

این حافظ‌شناس پیشکسوت اظهار کرد: نزدیک به نیم قرن از آغاز خدمات علمی آموزشی پژوهشی این مهربانوی بزرگ می‌گذرد. امروزه شاگردان دوره‌های اولیه تدریس او خود اغلب استادان رشته کتابداری هستند. ده‌ها متن مرجع کتابداری یا مستقیماً یا با همکاری یا رهنمایی او تدوین و تألیف یافته و کتاب‌های علمی امروز ما را همتراز پیشرفته‌ترین کشورهای جهان ساخته است.

حرف‌های سایه، خرمشاهی، فانی و... درباره پوری سلطانی

خرمشاهی گفت: بیش از 40 سال سخت‌کوشی و آهسته و پیوسته کاری این استاد بزرگ و گروهی اندک‌شمار اما کاری و کارا از همکاران ایشان، ابتدا در مرکز خدمات کتابداری و سپس کتابخانه ملی، کتابداری ایران را به طرز علمی به طراز جهانی رسانده است. ناگفته نماند که تأسیس انجمن کتابداران ایران و نشریه‌اش و گسترش آموزش عالی کتابداری در کشورمان از سطح کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد تا دکترا نیز حاصل همت عالی و حمایت متعالی ایشان بوده است. و حتماً در دیجیتال‌سازی کتابخانه و مرکز اسناد ملی ایران هم مشورت و همکاری داشته‌اند. در سطح جهان هم این‌ همه کارایی و کوشایی نادر است. ایشان یک اثر معروف غیرکتابداری هم دارند، یعنی ترجمه هنر عشق ورزیدن، اثر اریک فروم که به حدود چاپ سی‌ام رسیده است.

خرمشاهی سپس سه قطعه شعری را که در 20 سال اخیر برای پوراندخت سلطانی سروده خواند.

کامران فانی هم پوری سلطانی را یکی از برجسته‌ترین و اثرگذارترین چهره‌های علمی و فرهنگی روزگار ما خواند و آشنایی با او را بزرگ‌ترین رویداد زندگی خود توصیف کرد و به بیان چگونگی این آشنایی پرداخت.

این کتاب‌شناس پیشکسوت سپس گفت: خانم سلطانی بی‌گمان در حوزه علم کتابداری و اطلاع‌رسانی شخصیتی یگانه و منحصربه‌فرد است. چه در ایران و چه در جهان شناخته‌شده‌ترین کتابدار ایرانی است. با 50 سال حضور مداوم و مستمر توانست بیش از همه کتابداری نوین را در ایران بنیان‌گذاری کند، گسترش دهد و شکوفایی بخشد.

حرف‌های سایه، خرمشاهی، فانی و... درباره پوری سلطانی

فانی در ادامه به فراز و فرودهای رشته کتابداری در ایران و نقش پوری سلطانی در رشد و توسعه آن در ایران پرداخت.

سپس گروه موسیقی سرو آزاد قطعاتی را اجرا کرد.

پس از اتمام موسیقی علی دهباشی به نمایندگی از جمع حاضر از سایه تقاضا کرد که چند کلمه‎ای از پوری سلطانی سحن بگوید و امیرهوشنگ ابتهاج نیز چنین گفت: پوری سلطانی برای من جان جانان است، یعنی مرتضی کیوان. از کیوان چه می‎توانم بگویم. فقط چند نکته ظریف درباره وصیت‎نامه‎ای است که از او به جا مانده. وقتی کیوان این وصیت‌نامه را می‎نوشت، از سرنوشت خود خبر داشت و می‎دانست چند ساعت دیگر نخواهد بود. اما در دست‌خط او هیچ ارتعاشی نمی‎بینیم. او که حتی عادت داشت وقت خواندن روزنامه‎های کیهان و اطلاعات غلط‎های آن‌ها را تصحیح می‎کرد. حتی تشدید «اما» را هم می‎گذاشت. این وصیت‎نامه را نیز طوری نوشته که انگار می‎خواهد نامه‎ای معمولی بنویسد.

این شاعر پیشکسوت ادامه داد: نکته دوم درباره این وصیت‎نامه نگرانی او نسبت به همسری است که هنوز بیش از دو سه ماه از ازدواجشان نمی‎گذرد. پوری سلطانی همیشه دردهای ماهانه‎ای داشت که عذابش می‎داد و دکترها به او گفته بودند که پس از ازدواج خوب می‎شود و در این‌جا مرتضی کیوان که نمی‎خواهد به همسر جوانش بگوید که پس از من ازدواج کن، چرا که خود را مالک او نمی‎داند که بخواهد چنین چیزی به او بگوید، با ظرافت می‎گوید، "پوری جان فکری هم به حال دردهای ماهانه‎ات بکن".

سایه افزود: و نکته سوم درباره تاریخ مرگ مرتضی است. در پایین این وصیت‎نامه تاریخ 26 مهر 1333 آمده، اما وقتی کیوان این وصیت‌نامه را می‎نوشته به این نکته توجه نداشته که شب از نیمه گذشته و نخستین ساعات بامداد بیست و هفتم است. بنابراین تاریخ مرگ کیوان 27 مهر 1333 است و نه 26. اما مدام سنگ قبر کیوان را می‎شکستند و ما برای خود علامتی داشتیم تا نشانی از گور او داشته باشیم و بتوانیم بر سر گورش برویم. بعد آن‌جا را خراب کردند و جایش بوستان درست کردند و بعد هم بوستان را ویران کردند و جایش ساختمان ساختند. وقتی آن بوستان را ساختند من این شعر را روی بشقابی نوشتم و به پوری هدیه کردم:

ساحتِ گور تو سروستان شد

ای عزیز دلِ من

تو کدامین سروی.

حرف‌های سایه، خرمشاهی، فانی و... درباره پوری سلطانی

سپس پوری سلطانی در سخنانی گفت: دلم می‎خواست بدانید که تنها چیزی که در تمام این سال‎های سخت و پرتلاطم به من قوت ایستادگی داد، عشق به مردم سرزمینم بود. حالا هم که ناتوان و رنجور در حضور مهربان شما ایستاده‎ام، بسیار خوشحالم که نقشی، هر چند کوچک، در پیشرفت کتابداری ایران داشته‎ام. کتابخانه‎ ملی را مثل بچه‎ام دوست داشتم و هنوز هم دلم برایش می‎تپد و شور می‎زند.

او ادامه داد: کتابخانه‌ها، بویژه کتابخانه ملی که مادر سایر کتابخانه‎ها محسوب می‎شود، پشتیبان همه فعالیت‎های فرهنگی و آموزشی هر کشور است. افسوس که هنوز این مسئله برای بسیاری از مسئولان ما نامفهوم است. همه دوستان دست‌اندرکار شاهدند که چگونه توانستیم زیربناهای کتابداری نوین را با دست‎های خالی در ایران بسازیم و آن چنان موفق عمل کردیم که بارها از طرف مجامع بین‎المللی کتابداری جهانی مورد تشویق و تمجید قرار گرفتیم.

سلطانی افزود: اما من هنوز ناامید نشده‎ام و انتظار دارم جوانانی که رشته کتابداری را به عنوان حرفه خود انتخاب کرده‎اند، بدانند در چه راه مقدسی قدم گذاشته‎اند و آرزو دارم با عشق و آگاهی و بردباری، موانع را از سر راه بردارند و مدیرانِ موفقی برای مبارزه با جهل و بی‎عدالتی باشند.

او در ادامه گفت: سایه جان من و آقایان فانی و خرمشاهی عزیز و نازنین و خانم‎ها دکتر نوش‌آفرین انصاری، دوست و همکار دیرینه‎ام و فریده رهنما، همراهِ یگانه همه زندگی‌ام و نیز جناب استاد انوار و استاد مجتبایی عزیز که با همه گرفتاری‌هایشان در این جمع حضور یافتند، گرچه مرا شرمنده کردند ولی برایم افتخار آفریدند. و نیز با نهایت امتنان از مجله بخارا، به سرپرستی آقای دهباشی عزیز و سخت‎کوش که اکنون دویستمین شماره مجله را منتشر کرده‎اند، تبریک می‎گویم. خوب می‎دانم در این شرایط، استمرار در انتشار یک مجله وزین چقدر سخت است و چه جانی از آدم می‎گیرد. جناب آقای دهباشی، از این که شبی فراموش‌نشدنی برایم ساختید سپاسگزارم.برای همه شما عزیزان روزگاری خوش و عمری باعزت و سرافرازی و جهانی پر از صلح و آرامش آرزو می‎کنم.

حرف‌های سایه، خرمشاهی، فانی و... درباره پوری سلطانی

این مراسم که با همکاری بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایره‎العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار برگزار شد با جشن انتشار دویستمین شماره بخارا همزمان شده بود.

در این مراسم احمد پوری، صفدر تقی‎زاده، محمدعلی عمویی، شکوفه شهیدی، فریده رهنما، فریبرز رئیس‌دانا، ناهید حبیبی آزاد، ربکا جلیلی (همسر محمدرضا لطفی)، محبوبه مهاجر، ماندانا صدیق بهزادی، نگار اسکندرفر و ... حضور داشتند.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: