انتشار: ۱۴:۰۱ - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴
دکتر فاطمه سوهان فکر
«به مناسبت روز بزرگداشت شاعر شهیر ایران زمین، فردوسی توسی به قلم «سرکار خانم دکتر فاطمه سوهان فکر» شاهنامه پژوه و استاد دانشگاه» :



 فردوسی توسی شاعر نامدار ایران، هماره زنده است و اعتبار و حرمت زبان و فرهنگ ایرانی به حرکت پرشکوه و حماسه وار او در آفرینش  شاهنامه وابسته است که فردوسی، خود اسطوره ای است ملّی برآمده از بطن تاریخ.

   کاخ سخنی که فردوسی برافراشت چنان شکوه است که هر چه بیشتر در اشکوبه ها و زوایای آن ره بیابی شیفته تر می شوی و کنجکاوتر برای شناخت ارزشهای ملی و فرهنگی خود.

  شاهنامه فردوسی دریایی ژرف است که غواصِّ خرد، هر چه بیشتر در آن غوص کند و بکاود به گوهرهایی ارزشمندتر و درخشان تر دست می یابد.

 فردوسی درشاهنامه آرمان شهری را پیش رو می آورد که پایه هایش بر حق و عدالت و مهر و فداکاری و از خود گذشتگی استوار است؛ خطاب فردوسی به انسان است و می خواهد بنای انسانیت آدمی، به استواری کوه باشد و از این رو همه جا به اقتضای جریان های حماسی و پهلوانی، خود که نماد انسانی آزاده و رستمی در میدان نبرد علیه بی خبری تاریخی ملی ایران است، حضور می یابد و به بشریت هشدار می دهد. پندها و توصیفهای وی هم با لحنی حماسی است و در سراسر شاهنامه بارانی از واژه های حماسی با هیبت و شکوه بر روح و جان می بارد تا پلیدیها را بشوید و انسانی آرمانی و کامل به جهان هستی ارائه دهد.


   او مسیر آریایی ها را در راستای نور پیش چشم می آورد که از تنگنای سیاهی و سرما به دنبال نور، جمشید وار به راه افتادند و با گردنه های مهیب خودخدا انگاری و جاه طلبی و رشک و خیانت و جنایت برخوردند و با ضحاک های اهریمنی و افراسیاب هایِ دد منش جنگیدند ولی همچنان با همّت بلند کاوه ها، فریدون ها، منوچهرها در برقراری سلطنتِ نور حق و عدالت و خرد کوشیدند و رستم وار به میدان حماسه آمده و با کشتن دیو سپید (سر دیوان اهریمنی) راه راستین حق را برای حفظ آزادگی و شرف ملی خود هموار کردند و رادمردان و زنانی چون ایرج ها، اغریرث ها، سهراب ها، سیاوش ها، فرودها و جریره ها را از دست دادند تا به آرمان شهر کیخسروی رسیدند.


   و یک چرخه اسطوره ای و حماسی را با سرافرازی طی کردند و به انسان کامل که شایستگی صعود به ملکوت اعلی را داشت، دست یافتند ولی این امید در گرداب یأس حماسه افتاد و باز چرخه ای نو آغاز شد و به دام خودکامگی گشتاسب ها گرفتار گردید که پرتوی نور اهورایی گردونه ی زرتشت را دستاویز اهداف اهریمنی خود ساخت و برای سرکوب نماد آزادگی و انسانیت و حق جویی و میهن پرستی، رستم، و اسفندیارها می گستره نور اهورایی و ایزدی را به جان هم افکند و باز چرخه هستی در فراز و نشیب راه حق و ناحق و نور و ظلمت و داد و بیداد به گردش در آمد و همه ی نمادهای خود را با مرگ اسفندیار و فرو افتادن رستم در چاه عذر نابرادر و کشته شدن رخش مرکب راهبرِ نور و حق و عدالت و با فروپاشی خاندان پهلوانی نابود کرد. باز چیرگی قدرت انحصار طلب، سلطه گرانِ تاریخ، ایرانیت ایرانی را تازیانه جهل و نادانی و ظلم و جور به قهقرای نکبت و ذلّت فرو کشاند تا آنکه فردوسی از تودرتویِ تاریخ سربرآورد و با سلاح واژگان فارسی برای نابودی یأس بازماندگان آریایی نسب و برآوردن کاخ امید در پیروزی نور بر ظلمت و اورمزد بر اهریمن، همت گماشت و مردانه علیه محمودیان از دست نشاندگان خلافت عباسی برخاست و همه تجارب ایرانی آریایی را از آغاز آفرینش تا به روزگار دست یابی تمدن درخشان و فرهنگ والای تاریخی با صرف مال و جان و نور دیدگان و گرو گذاری همه عشق و هستی اش در دستمایه پُر شکوهش شاهنامه به ارمغان نه تنها به ایرانی بلکه به جهان بشری اهداء کرد تا بخوانند و بیندیشند و همت بگمارند.


بر همه آحاد فرهنگی ما به ویژه دانشجویان گرامی، بایسته است با عشق و توجه بیشتری به شاهنامه بپردازند و آنرا بخوانند و بدان بیندیشند و رنجهای این شاعر آزاده و آزادی خواه و این جهان پهلوان پاسدار زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را پاس بدارند؛ نیکمردی مینوی که تمام تلاشش برپایی آرمان شهری است بر پایه پیروزی نور و تجلّی حق. و نوید اینکه :


«سر تیرگی اندر آید به خواب                    چو تیغ از میان بر کشد آفتاب»

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: