انتشار: ۰۲:۲۳ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۵

نگاهی به وضعیت ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها

واحدهای درسی رشته ادبیات و گرایش‌های آن همواره برای علاقه‌مندان و دانشجویان این رشته محل بحث بوده است.

عكس كتاب

یکی از بخش‌های مهم ادبیات که به اعتقاد خیلی‌ها مورد بی‌مهری قرار گرفته، ادبیات معاصر است. نزدیک به سه سال از تغییر واحدهای درسی و افزایش واحدهای مربوط به ادبیات معاصر گذشته است، اما آیا این تغییرها بر روند آموزشی این دوره مهم از ادبیات تاثیر داشته است؟ آیا تغییر واحدها، بدون همکاری استادان و نویسندگان معاصر موفق خواهد بود؟

کتابخبرنگار ادبیات و کتاب ایسنا برای پاسخ به این پرسش‌ها با استادان ادبیات و دست‌اندرکاران این موضوع به گفت‌وگو نشسته است. این گزارش مجموع نظرات حسن ذوالفقاری، محمد دهقانی، بهزاد خواجات، باقر صدری‌نیا، نسرین فقیه، احمد تمیم‌داری، قدرت‌الله طاهری، عیسی امن‌خانی، اسماعیل آذر و بهروز یاسمی است.

وضعیت کنونی ادبیات معاصر

پس از تغییر واحدهای رشته ادبیات در سال 1391 وضعیت توجه به ادبیات معاصر نسبتا بهتر شده است. در این برنامه به جز درس‌های اصلی، بخش درس‌های اجباری و اختیاری نیز به ادبیات معاصر نگاهی ویژه دارد. اما برخی هنوز از این وضعیت رضایت کامل ندارند و معتقدند در برنامه‌ریزی به عقل و تجربیات جمعی توجه نشده است.
 
حسن ذوالفقاری در این‌باره می‌گوید: این واحدها دست گروه‌های درسی را برای انتخاب درس‌ها باز گذاشته است و به جز واحدهای نظری، واحدهای خلاقه نیز گنجانده شده است که تا حدود زیادی مشکل را رفع می‌کند.

اما بهروز یاسمی نحوه پذیرش دانشجو را مناسب نمی‌داند و اظهار می‌کند: تست‌های امتحانی تنها ناظر به اطلاعات و محفوظات هستند؛ نه دانش و آگاهی مبتنی بر درک و دریافت‌های عمیق ادبی و کوچک‌ترین ارتباطی با خلاقیت و توانمندی‌های ادبی و ذوقی شرکت‌کننده ندارند.

کیفیت و کمیت واحدها

در برنامه‌های آموزشی بیشتر از کمیت، کیفیت اهمیت دارد. برخی از استادان معتقدند اگر تعداد کم واحد درسی مربوط به ادبیات معاصر به‌درستی تدریس شود دیگر به افزایش واحد و تغییر برنامه نیاز نیست. همچنین نکته مهم دیگری که در کیفیت تحصیل دانشجویان ادبیات تاثیر می‌گذارد و از نظر کارشناسان در برنامه‌های درسی مورد غفلت قرار گرفته، آموزش زبان خارجی است.

احمد تمیم‌داری درباره کمیت وکیفیت واحدهای ادبیات بیان می‌کند: ما باید در دانشکده به دانشجو ابزاری برای تحلیل ادبیات بدهیم تا از طریق این ابزار تحلیل، نگارش و تولید یاد بگیرد. تولید ادبی ما نسبت به تعداد دانشجویان و استادان کشور بسیار کم است، زیرا حالت تئوری‌زدگی پیدا کرده‌ایم.

اهمیت ادبیات کهن

باید پذیرفت که زیرساخت‌های شخصیتی، فکری، نظری و بنیان‌های ادبیات معاصر در ادبیات کهن نهفته است و دانشجویان باید به هر دو بخش ادبیات کهن و معاصر بپردازند؛ اما در یک نگاه کوتاه محتوای ادبیات کهن و معاصر قابل قیاس نیست، به همین سبب برخی از استادان این رشته، کم پرداختن به این حوزه را طبیعی تلقی می‌کنند.

بهزاد خواجات با بیان این‌که «کمبود منابع یکی از دلایل نپرداختن به ادبیات معاصر است» می‌گوید: هزار سال پیشینه شعر کلاسیک ایران منبع خوبی برای تحقیق، مطالعه و آموزش است، در حالی‌که در ادبیات معاصر چنین منبعی نداریم. گرچه جریان‌سازی شعر معاصر ایران نسبت به شعر سنتی سریع‌تر اتفاق افتاده است، اما متاسفانه منابع کمتری به چشم می‌خورد.

قدرت‌الله طاهری نیز می‌گوید: البته در حوزه سرفصل‌های درسی تا حدی برنامه‌ریزان حق دارند به ادبیات معاصر نپردازند. باید بر ادبیات زمان بگذرد تا مشخص شود چه کسی در این حوزه ماندگار خواهد شد. عنصر زمان و جاافتادگی و تثبیت آثار ادبی در حافظه جمعی ما، دلیل قانع‌کننده‌ای برای کم‌توجهی به ادبیات معاصر است.

اما بهروز یاسمی درباره اهمیت ارتباط ادبیات کهن و معاصر اظهار می‌کند: دانشجوی ادبیات قاعدتا باید سنت ادبی کشور خود را به عنوان بن‌مایه خوانده باشد، اما نباید مجبور شود چشم و گوشش را بر صدای شعر امروز بیرون ببندد. واقعیت این است که بین آن‌چه در محافل ادبی به عنوان شاخص پسند اجتماع می‌گذرد، با آن‌چه در دانشکده‌های ادبیات به عنوان معیار رسمی تدریس می‌شود، شکاف عمیق و بی‌اعتمادی شدیدی وجود دارد.

ایجاد گرایش

جدا کردن ادبیات از زبان فارسی و ایجاد گرایش یکی از اساسی‌ترین راه حل‌های متخصصان این حوزه است. برخی نیز معتقدند خود ادبیات فارسی هم می‌تواند به انشعاب‌های دیگر تقسیم شود زیرا نه تنها درباره ادبیات معاصر بلکه حق مطلب درباره ادبیات سنتی هم ادا نشده است.

نسرین فقیه درباره نیاز به گرایش در رشته ادبیات و زبان فارسی می‌گوید: ما نمی‌توانیم در همه دوره‌ها تعدادی واحد اضافه کنیم، اما می‌توان یک گرایش در دوره لیسانس یا دکترا اضافه کرد. اگر بگوییم واحدهای مربوط به ادبیات معاصر کم است باید در قیاس با واحدهای دیگر آن را در نظر بگیریم‌. اول باید بدانیم هدف از لیسانس ادبیات چیست و در ادامه ادبیات معاصر را به عنوان جزئی از آن هدف کلی بررسی کرد.

تاثیر دانشجو، استاد و مدیریت آموزش

در حوزه آموزش ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها یک مثلث شامل استاد و مدیریت آموزش وجود دارد که هر یک به صورت مستقیم بر کمیت و کیفیت آموزش تاثیر می‌گذارند.

برخی از کارشناسان درباره تاثیر دانشجو معتقدند که لزومی ندارد حتما واحدی در درس‌های اصلی وجود داشته باشد. دانشجویان علاقه‌مند می‌توانند جریان‌های ادبیات را به صورت شخصی بررسی کنند، البته باید آموزش و هدایت آموزشی در دانشگاه‌ها وجود داشته باشد.

باقر صدری‌نیا در این‌باره می‌گوید: زمانی که ساعات محدودی در اختیار یک درس قرار داده شده، طبیعتا دانشجو به طور ناگزیر، موظف است در همان محدوده زمانی به آن درس بپردازد. ممکن است کسی براساس علایق فردی‌اش دنبال این حوزه برود، اما علاقه و پرداختن خود دانشجو مسؤلیت برنامه‌ریزی و آموزش صحیح را از دانشگاه‌ها سلب نمی‌کند.

می‌توان گفت در این مثلث استادان تاثیرگذارترین بخش هستند، اما متأسفانه بسیاری از آن‌ها صاحب صلاحیت نیستند زیرا باید با ادبیات جهان هم آشنایی داشته باشند، اما در ایران چنین نیست. همچنین اطلاع و اشراف کامل بر شعر نو ندارند.

صدری‌نیا درباره تاثیر استاد نیز می‌افزاید: آن‌چه به اعتقاد من اهمیت درجه اول را دارد تربیت نیروی‌های علمی شایسته و کارآمد برای تدریس این درس‌هاست. متأسفانه گروه‌های ادبیات غالبا از استادان زبده و کارآمد خالی شده‌ و گرفتار فقر مزمن فکری‌اند. در آغاز باید برای این معضل بنیادی چاره‌ای اندیشید.

مدیران فرهنگی و آموزش عالی هم با تصمیمات بنیادی خود بر وضعیت کلان این رشته موثرند.

محمد دهقانی با بیان این‌که «مدیران دانشگاه به تنهایی نمی‌توانند کاری انجام دهند» می‌گوید: باید فضای رسمی، مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، فرهنگ رسمی جامعه و مردم نیز با آن‌ها همکاری کنند. اگر همه این عوامل دست به دست هم دهند می‌توان چنین فضایی را در دانشگاه‌ها ایجاد کرد.

تعامل دانشگاه با نویسندگان معاصر

برای آموزش خلاقیت‌های ادبی در دانشکده‌ها باید از نویسندگان و شاعران معاصر تراز اول بهره ببریم. برخی از کارشناسان دلیل نبود توجه را رغبت نشان ندادن اهالی دانشگاهی به منتقدان و مولفان و تمایل نداشتن نویسندگان و شاعران به نقد دانشگاهیان می‌دانند.

اسماعیل آذر با بیان این که «نویسنده، شاعر و مترجم نمی‌تواند خودش را به کسی تحمیل کند» می‌گوید: کسانی که تصمیم می‌گیرند، باید آن‌ها را به دانشگاه‌ها دعوت کنند. اگر تصمیم‌گیران آگاه باشند به این سوال می‌رسند که چرا دانشکده‌ها با مولفان معاصر ارتباط خوبی ندارند. باید راه حلی برای این مشکل‌ها اندیشید و آن را آسیب‌شناسی کرد.

مقاله‌ها و رساله‌های دانشگاهی

بخشی از روح جاری ادبیات معاصر در دانشکده‌ها که بازنمایی از وجود این حوزه محسوب می‌شود تحقیق‌ها و رساله‌هایی است که با موضوع ادبیات معاصر نوشته می‌شود. با توجه به گفته‌های استادهای ادبیات، رساله‌ها بیشتر مربوط به حوزه داستان هستند.

همچنین باید در نظر داشت تحقیق‌ها می‌توانند اطلاعات موثق، مستند و یا غیرمستند بدهند. این به میزان زیادی به استاد و دانشجو ارتباط دارد، زیرا برخی از دانشجویان تنها کپی‌پیست می‌کنند.

عیسی امن‌خانی اظهار می‌کند: به دلیل پرداختن کوتاه، اجمالی و سطحی، کسانی که درباره ادبیات پایان‌نامه می‌نویسند نیز کامل به این موضوع نمی‌پردازند. حتی اگر از کسی که ادبیات معاصر خوانده بپرسیم معاصر به چه معناست فهم دقیقی از این واژه ندارد. در واقع مبانی در دانشکده ادبیات فراموش شده است و فقط چند شعر می‌خوانیم و در همین حد می‌مانیم.

 

 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: