انتشار: ۰۳:۳۴ - ۳۱ فروردين ۱۳۹۵
شهرام اقبال‌زاده
كتاب و كتابخواني در ايران مهجور، مظلوم و مغفول مانده و مهمترين آسيبي كه حوزه فرهنگ را در ايران تهديد مي‌كند، فقدان برنامه‌ريزي منسجم است كه سبب شده در بسياري از امور مانند رونق كتابخواني موفق نباشيم.

مهمترين آسيبي كه حوزه فرهنگ را در ايران تهديد مي‌كند، فقدان برنامه‌ريزي است كه سبب شده در اموري مانند رونق كتابخواني موفق نباشيم.

دراين زمينه، عوامل متعددي نقش داشته است اما مهمترين آن نبود برنامه‌ريزي‌هاي بلندمدت و ميان‌مدت در حوزه كتاب و كتابخواني است؛ به نحوي كه مي‌توان گفت نتايج برنامه‌ريزي‌هاي انجام گرفته براي برگزاري رويدادهاي بزرگ فرهنگي كه لازمه رونق كتاب و كتابخواني در كشور هستند، هنوز با وضع مطلوب فاصله دارد.

به عنوان مثال نمايشگاه‌ بين‌المللي كتاب تهران كه مهمترين رويداد فرهنگي در كشور ما محسوب مي‌شود به دليل مشكل برنامه‌ريزي منسجمي كه در سال‌هاي گذشته داشت تا كنون نتوانسته به مهم‌ترين هدف خود كه همان توسعه ترويج كتابخواني است دست يابد.
با اينكه مدعي هستيم داراي تنها انقلاب فرهنگي تاريخ جهان هستيم، متاسفانه با كاهش روزافزون تعداد افراد كتاب‌خوان مواجهيم و اين به نداشتن برنامه توسعه فرهنگي مدون و راهبردي مربوط مي‌شود.

با اينكه «كتاب» نماد و نمود توسعه فرهنگي است، در جامعه ما به قدر كافي به آن توجه نمي‌شود.

هرچند امروزه با گسترش فضاهاي مجازي و اينترنت امكان دسترسي به كتاب‌هاي تاليف و ترجمه و تازه‌هاي نشر دنيا افزايش پيدا كرده اما بايد توجه داشت كه اغلب افرادي كه از طريق فضاي مجازي كتاب مي‌خوانند بيشتر براي تفريح و سرگرمي به اين فضاها مي‌روند نه صرفا براي كتابخواني.
افزايش تعداد اين‌گونه افراد در جامعه ما كاملا اتفاقي بوده و بر اساس برنامه‌ريزي قبلي، صورت نگرفته است.

همچنين در صنعت نشر و بخش توليد كتاب كه شامل ناشران، نويسندگان، مترجمان، تصويرگران، گرافيست‌هاست، برنامه‌اي مدوني نداريم. در اين ميان، آفرينندگان آثار از همه مظلوم‌ترند و اكثرشان دو يا سه شغله هستند. تعداد نويسندگان و مترجمان حرفه‌اي ما به تعداد انگشتان دست است چون ميزان حق‌الزحمه‌اي كه دريافت مي‌كنند بسيار اندك است. همچنين بعد از گذشت سال‌ها، هنوز شبكه منسجم و سراسري براي توزيع كتاب نداريم.

اگر وضعيت كتابخواني در كشور را بر اساس جمعيت كشور، بسنجيم، مي‌بينيم كه در سال‌هاي ابتدايي انقلاب، تعداد شمارگان كتاب كودك و نوجوان در نخستين چاپ صدهزار نسخه بود و گاهي يك كتاب چندين بار هم تجديد چاپ مي‌شد، اين در حالي بود كه تعداد دانش‌آموزان، دانشجويان و استادان دانشگاه يك سوم زمان كنوني بود.

اين تعداد تيراژ كتاب نشانگر وجود كشش در بازار كتاب و بالا بودن تعداد افراد كتابخوان در جامعه بود اما حالا كه جمعيت دانش‌آموزان، دانشجويان و مدرسان دانشگاه چندين برابر گذشته شده ، تعداد شمارگان كتاب به يك دهم كاهش پيدا كرده و به صد نسخه رسيده است كه نشان‌دهنده نبود كشش در بازار و كمبود افراد كتابخوان بوده و اين وضعيت، حاكي از فاجعه فرهنگي است نه توسعه فرهنگي؛ معضلي كه تنها با مديريت بحران و برنامه‌ريزي درازمدت قابل برطرف شدن است.
براي رفع اين مشكل، بي‌شك بايد برنامه‌ توسعه فرهنگي با مشاركت اهل فرهنگ، نهادهاي مدني، دانشگاهيان، غيردانشگاهيان، نماينده كتابفروشان، كتابداران و غيره در سه عرصه توليد، توزيع و ترويج تدوين شود و لازم است از همه اقشار با طيف‌هاي مختلف فكري نظرخواهي و براي گروه‌هاي سني مختلف اعم از پيش‌دبستان، دبستان، راهنمايي، دبيرستان، دانشگاه و قلمرو فرهنگ عمومي سياست‌گذاري شود.
منبع : ایرنا
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: