انتشار: ۱۷:۵۹ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۴

بنا به گزارش سرویس میراث فرهنگی و گردشگری تابناک فرهنگی، ایرانیان بنا به سنتی کهن، از روی آتش می پرند و در هر گوشه ای از این دیار ترانه ای می خوانند، اما آنچه در یاد همه ماست و هیچ گاه از خاطره ها نمی روند این نوای خوش خاطره انگیز است: زردی من از تو، سرخی تو از من.

افسوس که دیگر از آدابی چون کوزه شکنی، آب پاشی، فالگوش ایستادن، فال کوزه گرفتن و ... ردی نمانده است. چهارشنبه سوری در روزگاران گذشته که خیلی هم دور نیست با آداب خاص و گسترده ای برگزار می شده است. 
مراسم شب چهارشنبه سوری
بوته افروزی 
در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند. با غروب آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند. 


تهرانی ها 
تهرانی ها در هر بار پرش چنین می خوانند: «زردی من از تو _ سرخی تو از من» یا می گویند: غم برو شادی بیا، محنت برو، روزی بیا! یا می گویند: ای شب چهارشنبه، ای کلیه چار دنده، بده مراد بنده! 
بوته ها که سوخت و خاکستر شد، از هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع می کند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است. 
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلوده نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود ببرد. 

خراسانی ها 
در خراسان مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی، کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خَنَه رَ رِختُم به توی کوچه» خراسانی ها باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند. 

کردها
در کردستان غروب شب چهارشنبه، کودکان نیمسوز مشتعل و بوته های شعله ور را بر سر بام می برند و دور سر خود می چرخانند و در هوا پرتاب می کنند. در سنندج، مرکز استان کردستان، و پاره ای نقاط دیگر از کردستان، در خانه ها بوته آتش می زنند و جاروی کهنه و بی استفاده را در کوزه ای سفالین شکسته می گذارند و می افروزند و در آن اسپند می ریزند و از روی آن می پرند. 
معمولا بانوی خانه یا هر زنی دیگر کوزه را به نزدیک ترین چهار راه می برد و دور می اندازد و بدین ترتیب، شومی و نحوست را بیرون می افکند. این زن در راه بازگشت به پشت سر خود نگاه نمی کند. چون با نگاه کردن به پشت سر شومی و نحوست باز می گردد. 
در بیجار، زن ها خاکستر آتش شب چهارشنبه را با عروسکی که قبلا درست کرده اند از خانه بیرون می اندازند و باور دارند که عروسک بلا گردان اعضای خانواده خواهد شد. 

آب پاشی و آب بازی 
زنان روستایی برخی نقاط ایران برای دور کردن آفت و بلا و بدبختی در غروب شب چهارشنبه آخر سال، بی آن که با کسی سخنی بگویند به سر رودخانه، نهر یا چشمه می روند و جام یا کوزه ای آب از آن بر می دارند و به خانه می آورند. در خانه آب را روی اسباب خانه و در و دیوار می پاشند. گاهی آب جام یا کوزه را در راه به هر کسی ببینند، می پاشند و خیسشان می کنند، تا در سال نو سلامت و شاداب و باطراوت باشند. برخی نیز به درون رود و چشمه می روند و با چوبدستی آب به کسانی که در کنار رود و چشمه ایستاده اند، می پاشند و آنها را تبرک می کنند. 
برخی از روستاییان کرد، پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه آخر سال، کنار آب می روند و به آب شفاف و پاک می نگرند و کوزه و جامی از آب پر می کنند و برای اعضای خانواده خود می آورند و از روی آن سه بار می پرند. زنان بر چشم خود سرمه می کشند و برای تبرک و سلامت از آب کوزه نو می نوشند و به نزدیکان و همسایگان خود می نوشانند. اگر میسر باشد کوزه را از آب هفت چشمه پر می کنند و دست و روی خود را به نیت تبرک و سفید بختی با آب آن می شویند. 
در پاره ای نقاط، مادران در روز چهارشنبه سوری از خانه بیرون و به صحرا می روند و چند تار مو از گیسوی کودکان خود می چینند و به باد یا به آب جوی و رودخانه می دهند تا همراه تارهای مو درد و رنج و بلا را از تن کودکانشان به نسیم باد یا امواج آب بسپارند. 
در روز چهارشنبه آخر سال معمولا زنان ناخن های انگشتان دست خود را می چینند و چند تار مو از گیسوی خود می برند و همه را به آب رودخانه و جوی می دهند تا درد و بدبختی را از خود دور کنند. 

فالگوش نشینی
زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجت و آرزوی خود را برآورده می پندارند. ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.

قاشق زنی
زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با کاسه ای مسین برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند. صاحب خانه که می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا بنشن و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند. 

بخت گشایی
تا چند دهه پیش، برخی از بانوان خانواده های سنتی در آن، برای گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه آخر سال کارهایی می کردند که به سودمند بودن آنها باور داشتند. 
_ پس از بوته افروزی، زنی نیمسوزی برمی داشت و با آن در پی دخترش می دوید و او را از خانه بیرون می راند تا در سال نو از خانه پدر به خانه شوهر برود. 
_ پیش از آفتاب غروب، زنی به دباغخانه شهر می رفت و جامی از آب آن برمی داشت و به خانه می برد و آب را روی سر دختر خود می ریخت. 
_ زنی جلوی دامن پیراهن دختر «بخت بسته» را برمی چید و با قفلی به چاک پایین یقه اش می بست. شب هنگام او را به سر چهارراه می برد و می ایستادند. زنی که همراه دختر بود کلید قفل را به یکی از مردان جوان رهگذر می داد و از او می خواست تا قفل جامه دختر را بگشاید. 
تا چند سال پیش دختران دم بخت شیرازی در شب چهارشنبه آخر سال به سعدیه می رفتند و در آب نهر سعدیه و حوض ماهی آب تنی می کردند، یا با «جام چل کلید» آب بر می داشتند و بر سر و روی خود می ریختند. زنان شوهردار نیز برای سفید بختی و ایجاد مهر و محبت در دل شوهرانشان و باطل کردن سحر و جادوی هووها و دشمنانشان به سعدیه می رفتند و خود را در آب آن می شستند تا جادو و نکبت از آنان شسته و دور شود. 
در تهران قدیم زنان سیاه بخت و دختران بخت بسته برای سفید بختی و گشایش بخت به میدان ارک می رفتند و روی توپی به نام توپ مروارید می نشستند، یا از زیر لوله آن می گذشتند. گاهی هم زنان حاجت مند برای رسیدن به مراد و برآمدن آرزو تکه پارچه ای را به توپ دخیل می بستند. 
_ غروب شب چهارشنبه دختر یا زن «کاربسته» و «سیاه بخت» برای گشودن کار و بخت خود به سه دکان رو به قبله مراجعه می کرد و از دکان سوم مقداری «کندر»، «ویشا» و «اسپند» می خرید و به خانه می برد و دود می کرد. 

کوزه شکنی
ما زمانی که در میدان ارک تهران نقاره خانه ای بود، زنان برای دور کردن قضا و بلا از خود و خانواده به آن جا می رفتند و کوزه نو و آب ندیده ای را از بالای سر در نقاره خانه به زمین می افکندند و می شکستند. زنانی هم که نمی توانستند به میدان ارک بروند کوزه را از سربام خانه خود به زمین می انداختند. 

فال کوزه
زنان گردهم می آمدند و کوزه دهان گشاده کوچکی را در میان خود می گذاشتند و هر یک چیزی را به نام خود نشان می گذاشتند و در کوزه می انداختند. زنی هم چند تکه کاغذ تا شده را که بر روی هر یک از آنها غزلی از حافظ نوشته شده بود در کوزه می انداخت. 
آن گاه، دختر نابالغی دست در کوزه می کرد و کاغذی را همراه یکی از نشانه ها بیرون می آورد. زنی کاغذ را باز می کرد و غزل آن را می خواند. معنای غزل پاسخ نیت و فال زنی بود که نشانه اش را با کاغذ از کوزه بیرون آورده بودند. 

باطل کردن سحر و جادو
برای باطل کردن سحر و جادو از خانه و گشایش کار، «قلیاب» یا «قلیاب سرکه» درست می کردند و آن را در چهار کنج خانه و اتاق و سردر کوچه می پاشیدند و می گفتند: «هر کس کرده جادو عادل _ من می کنم جادو باطل».

آش چهارشنبه سوری
خانواده هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند. 

رفع نحسی کودک
برای بریده شدن «غش» و «ریسه» کودک شیرخوار و از میان بردن «نحسی»اش او را به میدان ارک می بردند و سه بار از زیر نقاره خانه و لوله توپ مروارید می گذراندند. همچنین ، در کوزه ای گندم می ریختند و آن را بر زمین می زدند و می شکاندند تا گندمش روی زمین پخش شود و پرندگان آن را بخورند. 

تقسیم آجیل چهارشنبه سورری
زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» از دکان رو به قبله می خریدند و پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه، آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است. 

چهارشنبه خاتون
مردم گیل و دیلم به بانوی و همی زیبایی به نام «چهارشنبه خایین» اعتقاد دارند و می گویند این زن زیبا در داخل آب چاه ها زندگی می کند و از سرنوشت همه چیز و همه کس آگاه است. اگر کسی در نیمه شب «گول گوله چهارشنبه» (چهارشنبه سوری) نیت کند و به قصد باخبر شدن از سرگذشت خود سر و گردنش را وارد دهانه چاه کند و چندین بار چهارشنبه خاتون را به نام بخواند، خاتون از شخصی که او را خوانده می خواهد تا گیسویش را بگیرد و او را از چاه بیرون بکشد. اگر شخص پاک باشد و جرات بکند و به خواست او عمل نماید، آرزویش برآورده می شود، ولی اگر پاک نباشد و یا بترسد، چهارشنبه خاتون از چاه درآمده سیلی محکمی به او می زند و پنهان می شود. 
زنان برای دیدار چهارشنبه خاتون و حاجت خواهی از او در سپیده دم چهارشنبه پیشگاه در خانه و کوچه و راه گذر او را بی آن که با کسی سخنی بگویند، می روبند. باور دارند که خاتون با جامه سفید و کلامی دلنشین به دیدارشان می آید. همچنین برای پذیرایی از چهارشنبه خاتون، خانه ها را می روبند و از آلودگی و پلیدی پاک می کنند و در چهارگوشه خانه اسپند می سوزانند. خاتون به خانه های کثیف و آلوده نمی آید و اهل خانه را از نعمت و برکت دیدار خود بی بهره می سازد. چهارشنبه خاتون را با کوکوی هفت سبزی و یا هفت گونه سبزی و خوراک های دیگر که آنها را در ایوان خانه و سر چاه می گذارند، پذیرایی می کنند. 

منبع خبر: روابط عمومی خبرگزاری میراث فرهنگی



ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: