انتشار: ۰۴:۴۴ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۴
سرویس موسیقی تابناک فرهنگی_ فقط می توان هاج و واج ایستاد و مات ماند و به چشمانش زل زد؛ به چشمان کسی که از شما می پرسد«چگونه است که شنیدن موسیقی در تمامی برنامه های صدا و سیما ایرادی ندارد اما نشان دادن تصویر سازهایی که همین موسیقی را تولید می کنند غیرمجاز محسوب می شود؟» طنز تلخی است؛ تلخ تر از آنکه حتی دیگر میلی برای بیانش از سوی اهالی موسیقی باقی مانده باشد. طنز تلخ و تکراری است که در تمام این سالها گاه با شوخی و مزاح و گاه با دلخوری و ناامیدی از سوی اهالی موسیقی بیان شده است؛ اما گویا این گلایه های محجوبانه و دلسوزانه هیچ خریداری ندارد و چاره ای نیست جز کنار آمدن با این یاس بی پایان. 

شب گذشته حدود ساعت 23 موج گسترده ای از پیام های اس ام اسی و تلگرامی بین اهالی موسیقی رد و بدل شد که همگی با ادبیاتی متفاوت به طرف مقابلشان تاکید می کردند به سرعت نگاهی به شبکه نمایش بیندازد. مراسم افتتاحیه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر از شبکه نمایش در حال پخش بود. حجت اشرف زاده خواننده قطعه«ماهی و ماه» به همراه چند نوازنده، این اثر را اجرا می کردند و تصویری بسیار تیره و مات و با فصله زیاد از نوازنده ها در حال پخش بود؛ تصویری که در آن نه نوازنده ها و نه سازهایشان قابل تشخیص نبودند.

پخش همین تصویر بی کیفیت و مبهم از ساز، بسیاری از اهالی رسانه و اهالی فرهنگ و هنر را به قدری متعجب و مشعوف کرده بود که بسیاری برای اطلاع رسانی آن سعی مجدانه می کردند تا دیگران را در شعف خود سهیم کنند. اما به واقع چنین واکنشی چه معنا و پیامی می تواند داشته باشد؟ 

 این واکنش بیشتر به یک طنز تلخ و گزنده شباهت دارد؛ در واقع یعنی، اصلا کسی از تلویزیون ملی کشورمان انتظار نداشته تا بخش مهمی از گنجینه فرهنگی هنری ایران را که به نوعی«میراث معنوی مردم جهان» نیز محسوب می شود پخش کند. یعنی اصلا کسی انتظار چنین کار فرهنگی در زمینه موسیقی از صدا و سیما نداشته و ندارد.

کمی سخت به نظر می رسد اما باید باور کنیم که بیش از سه دهه است انواع جشنواره های موسیقی در چارچوب قوانین کشورمان برگزار می شود آن هم با بودجه دستگاه ها و نهادهای دولتی و غیر دولتی؛ کنسرتهای قانونی با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اقصی نقاط کشورمان به روی صحنه می رود ؛ آلبوم های مختلف در تمامی ژانرهای مورد پذیرش دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر می شود؛ چند هنرستان موسیقی و هزاران آموزشگاه آزاد موسیقی داریم؛ در دانشگاه ها هم موسیقی تدریس می شود؛ در تمام برنامه های رادیو و تلویزیون هم تقریبا بدون استثنا موسیقی وجود و حضور چشمگیری دارد اما با این وجود نشان دادن ساز از صدا و سیما اتفاق نمی افتد. 

در چنین شرایطی چند سئوال اساسی مطرح می شود؛ اول اینکه اصولا چه نیازی به نشان دادن ساز(به ویژه سازهای بومی و ملی کشورمان) از صدا و سیما وجود دارد؟ و دوم اینکه نشان ندادن ساز از تلویزیون کشورمان تا کنون چه اثراتی بر فرهنگ نسل جدید ایران گذاشته است؟

محمدرضا درویشی معتقد است موسیقی نواحی کشورمان محکوم به فناست و این روند طی سالهای اخیر با سرعت زیادی تشدید شده است  و مردم دیگر توجهی به موسیقی نواحی ایران ندارند. این سخنان درویشی تا حدود زیادی صحیح است اما به نظر می رسد تبصره هایی نیز برای آن می توان قائل شد. 

چند سال قبل وقتی اولین آلبوم تصویری گروه«رستاک» به بازار آمد با استقبال بسیار جالب توجه مردم روبرو شد. رستاک نغمه ها و ترانه های شناخته شده موسیقی نواحی مختلف ایران را با آنسامبلی شهری تر اجرا کرده بود که البته نقدهایی جدی نیز به کارشان وجود داشت؛ منتهی با تمام این اوصاف پس از انتشار اولین آلبوم تصویری گروه رستاک به یکباره طیف های گسترده ای از طبقات مختلف اجتماعی در کشورمان به واسطه برخورد تصویری با موسیقی نواحی، بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند و نه تنها تمام آهنگهای همان آلبوم در خاطره ها جاودانه شد بلکه در زمینه معرفی سازهای بومی نیز اتفاق بسیار جالبی روی داد و مردم با سازها کشورمان آشنا شدند. بسیاری از این آثار رستاک پیشتر حتی شاید با کیفیت بهتری نیز به صورت صوتی توسط گروه ها و افراد دیگری اجرا و پخش شده بود منتهی به هیچ عنوان تاثیر جادویی اجرای تصویری آلبوم گروه رستاک را نتوانسته بودند بر روی مردم بگذارند.

با توجه به همین تجربه گروه رستاک باید اذعان داشت مردم کشورمان طی چند دهه اخیر هرگز اجرای تصویری یک گروه موسیقی را همراه با نمایش سازهایشان در صدا و سیما ندیده اند و به طور طبیعی نیز کمترین تاثیر را در زمینه آشنایی با فرهنگ موسیقایی ایران از رسانه ملی دریافت کرده اند. اما در نقطه مقابل صدا و سیما، رسانه هایی که خارج از مرزهای کشورمان فعالیت می کنند عملکرد بسیار اثرگذار و مهمی در تربیت ذائقه شنیداری ما ایرانی ها داشته اند.  

به واسطه پیشرفت تکنولوژی و گسترش امکانات ارتباطی مانند ماهواره و اینترنت و گوشی های هوشمند تلفن همراه، نسل جدید و قدیم مان از طریق رسانه های خارجی با انواع و اقسام سازها و موسیقی های غیر ایرانی آشنایی پیدا کرده اند. به هر حال خارجی ها مانند ما با مسئله نشان ندادن ساز در شبکه هایشان مواجه نیستند و مخاطب ایرانی نیز بر همین اساس بخش مهمی از نیاز فرهنگی خود را که در داخل کشور از آن غفلت شده به واسطه جذابیت های بسیار بالای موزیک های همراه با تصویر از همین شبکه های خارجی تامین می کند.

افزایش شناخت مردم و به ویژه نسل جوان و نوجوان و کودک ایرانی نسبت به برخی از همین موسیقی های خارجی فی نفسه بد نیست و شاید هم اجتناب ناپذیر باشد، به شرط اینکه ما نیز پیش از کانالهای خارجی توانسته باشیم فرهنگ بومی موسیقی کشورمان را به مردممان عرضه کنیم. نه اینکه عرصه را به طور کامل به نفع موسیقی غیر ایرانی و رسانه های خارجی خالی بگذاریم و حتی اجازه نشان دادن سازهای ملی مان را نیز در تلویزیون ملی کشورمان ندهیم. 

روزی میلاد کیایی(آهنگساز و نوازنده پیشکسوت سنتور) از حضورش در یک برنامه تلویزیونی سخن می گفت که طی آن از برخورد ناراحت کننده دست اندرکاران برنامه مورد نظر برای استتار کردن سازش با گلدان بسیار آزرده شده بود. کیایی با دلخوری و بدون اینکه اثری بنوازد این برنامه را که به طور زنده روی آنتن می رفت ترک کرده بود. این موزیسین با دلخوری بسیاری می گفت: تصویر مصرف مواد مخدر از تلویزیون پخش می شود؛ تصویر جنایات و کشتار داعش و جنگ های دیگر نمایش داده می شود؛ هزار و یک تصویر مخرب و مشمئزکننده دیگر هم از تلویزیون کشورمان روی آنتن می رود اما هیچ تصویری از سازهای ملی مان که بخش مهم و انکار نشدنی از فرهنگمان هستند را نمایش نمی دهند. ساز نوازنده را پشت گلدان پنهان می کنند تا دیده نشود و فقط صدایش شنیده شود؛ بعد مخاطب، تکان خوردن های مسخره فردی را می بینند که پشت یک گلدان صدای موسیقی تولید می کند.

کیایی بعدها تعریف می کرد ظاهرا همان سالها مادری طی تماس با همین برنامه تلویزیونی از مجریان برنامه پرسیده بود: فرزند من به شدت گریه می کند و آرام نمی شود؛ پسر من از وقتی برنامه شما را دیده با چوب روی گلدان می کوبد اما نمی تواند صدای موسیقی ایجاد می کند و به همین دلیل با گریه و زاری ما را کلافه کرده است؛ ما هم هر چه به او می گوییم پشت گلدان آن آقای نوازنده یک ساز چوبی وجود دارد به خرج نمی رود لطف شما برایش توضیح بدهید.

داستان نشان ندادن ساز از صدا و سیما، طنز تلخی است؛ تلخ تر از آنکه حتی دیگر میلی برای بیانش از سوی اهالی موسیقی باقی مانده باشد. دست اندرکاران فرهنگی کشورمان یا همین امروز باید فکری به حال این موضع کنند ؛ یا اینکه می بایست در زمینه موسیقی به طور کلی بی خیال ماجرای فرهنگ سازی شوند و با رفع موانع و برخی فیلترهای نا کارآمد اجازه دهند رسانه های خارجی پروسه فرهنگسازی خودشان را با خیال راحت تر اجرایی کنند.

نویسنده: سعید اداک
سرویس موسیقی تابناک فرهنگی


ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
  • علی
  • Iran, Islamic Republic of
  • ۰۸:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۲
0
1
کاش در این مقاله عریض و طویل که البته بسیار پرمایه هم نگاشته بودید.به اجرای بی کیفیت و بسیار غبر حرفه ای شخص اقای اشرف زاده اشاره میکردید.البته جدا اجرای گروه موسیقی همراه کننده ایشان که کار خودرا به نحو احسن انجام دادند.براستی شبهه پرداخت پول برای خواندن و اجرادر افتتاحیه فیلم فجر میتواند جدی باشد.چگونه بک خواننده میتواند از اول تا اخر برنامه اش را فالش و خارج بخواند و به شعور حضار و بینندگان مراسم توهین کند و یعنی یکنفر در اهالی مطبوعات وجودندارد که تشخیص داده باشد این اقا واجرایش توهین امیز بود کسی نیست که به این اقا بگوید فعلا کلاس برود بطور جدی و نوسنده ایی چون شما چیزی ننویسد.مگراینکه تشخیص نداده باشید که در اینصورت جای تعجب است حضور شما در عرصه نوشتاری موسیقی
  • رضا
  • Iran, Islamic Republic of
  • ۰۸:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۳
1
0
علی آقا کلا پرتی از موضوع!! اگه یه ذره بیشتر دقت میکردی متوجه میشدی که موضوع درباره ساز زدن شخص نیست بلکه درباره نشان ندادن ساز در صدا سیما هستش !! ای کاش میتونستی تشخیص بدی