انتشار: ۱۸:۳۳ - ۱۷ دی ۱۳۹۴
به بهانه زادروز دکتر کارل راجرز

دوستت دارم بی حرف پیش ...


کارل راجرز؛ روانشناس انسانگرایی که نیاز انسان رامی فهمید

از کودکی احساس تنهایی عمیقی داشت؛ فرزند چهارم خانواده ی هشت نفری راجرز، گرفتار قوانین پدر و مادری که حتی از ابراز آزاد هیجان بچه های خود جلوگیری می کردند!

کارل راجرز بعدها نوشت: «علاقه من به درمان ازتنهایی اولیه من سرچشمه می گیرد از خیال بافی ها و رویاهای روزگاری که فکر می کردم پدر و مادرم مرا دوست ندارند.»

جالب است که کارل آنقدر نگاهش متفاوت بود که در مورد روش والدینش می گفت: «آن ها قوانین خشک خود را به روشی دوست داشتنی اعمال می کردند...» اما او با فاصله گرفتن از تعالیم خشک و تعصبات کور مذهبی که میراث خانواده اش بود، تفکر علمی و آزادی عقیده و اندیشه را انتخاب نمود هرچند این انتخاب باعث ناراحتی آنها شد؛ دکتر کارل دراین باره می نویسد: «من توانستم خودم فکر کنم، خودم نتیجه بگیرم و موضعی راانتخاب کنم که به ان اعتقاد داشتم.»

کارل راجرز از پس سالها نگاه های درمانی پیچیده، از میان انبوه اطلاعات روانکاوی فروید و نگاه خشک رفتارگرایی، از درون تحلیل های طولانی روان درمانگران... توانست نگاهی نو را برای ما به ارمغان آورد؛ نگاهی که نه تنها در روان درمانی، که اتفاقاً اگر به گوشه ای از ان عمل شود در متن و سبک زندگی روزمره، دنیایی بهتر برای ما خواهد ساخت.

اگر بخواهیم تأثیرگذارترین فرد در تمام زندگی کارل راجرز را نام ببریم باید از خود او یاد کنیم. تأثیری که وام دار مادر، پدر و کس دیگری نمی تواند باشد.
او انتخاب کرد، تصمیم گرفت و دنیا را با نگاه خود معنا نمود, نگاهی آشنازدایانه که جهان را نه آنگونه که هست, بلکه آنگونه که باید باشد و آنطور که خود دوست دارد هویت می بخشد؛ پس این خود ماییم که انتخاب می کنیم چگونه ببینیم و چگونه زندگی کنیم.

دوستت دارم بی حرف پیش  ...

توجه مثبت نامشروط...

کارل راجرز مفهومی را پرورش داد که همچنان مغفول مانده و در خانواده های ما به آن عمل نمی شود.
او معتقد بود پدر و مادر باید فرزندش را بی شرط و انتظار و توقع دوست داشته باشد.
دوست داشتن، کالای فروشی در برابر خدمات و فرمانبر بودن نیست؛ دوست داشتن، حسی است که ورای هراتفاقی که بیفتد  بدون چشمداشت باید درخانواده جریان داشته باشد.

کودکی که برای دریافت هرگونه محبتی باید از موانع دستورات والدین بگذرد چون همیشه بدنبال ارزیابی رفتار خود و مقایسه آن با درخواست والدین هست نمی تواند استعدادهای حقیقی خود را شکوفا کند چون مثل یک اسیر در میان حصار باورهایی است که باید از آنها بگذرد تا کمترین حق خود یعنی دوست داشته شدن را بگیرد.

فرزندی که اگر مطابق میل والدین نباشد طرد شود نمیتوان از او انتظار داشت رازهایش نگرانی هایش افکارش و نقاط سوال انگیز زندگی خود را برای والدینش افشا کند.

دکتر کارل راجرز در روش درمانی خود دقیقاً همین را به مراجعین عرضه میکرد، بدون هیچ پیش پنداشت، بدون هیچ قضاوت، سعی می کرد دنیای تجربی سوژه را درک کند؛ با او همدلی کند و چنان با دنیای درون مراجعین مرتبط می شد که گویا مشکل متعلق به خود اوست.

شاید راجرز برای اختلالات روانی درمانهای خاص ارایه نداد، اما نوع نگاه او به بیمار و نگاه والای او به مقام انسان، نقطه عطفی ارزشمند و زیباست که اگرتنها آموزه ی او همین باشد تا ابد کافیست.

خلاصه آنکه او میخواست بگوید: هم دیگر را دوست داشته باشیم بدون حتی یک شرط
دوستت دارم بی حرف پیش...
محمد صالح آشنا
روان شناس

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: