انتشار: ۱۸:۱۸ - ۰۴ دی ۱۳۹۴
به گزارش سرویس موسیقی تابناک فرهنگی، برخلاف کشورهای توسعه یافته که ورزش و موسیقی رکنی اساسی در زندگی روزمره شان دارد اما در کشور ما اینگونه نیست و این ارتباطی به دارا و ندار بودن ندارد.اینکه خانواده ای احساس کند که به جای کلاس های مختلف یادگیری زبان باید بچه اش موسیقی یاد بگیرد و با اسطوره های سرزمین مادریش آشنا شود تا در این دنیا پرتلاطم احساس تنهایی و بی هویتی نکند کاملا به درک وی تفکر و جهان بینی وی بستگی دارد.

شاید به اندازه کمتر از انگشتان یک دست هستند کسانی که در عرصه موسیقی کودک فعالیت کنند و شاید تنها کسی که اعتقاد ندارد حتما باید موزیسین از دل کلاس های موسیقی کودک بیرون بیاید ، سودابه سالم است. سودابه سالم می گوید: ايران كشوري با تنوع فرهنگي غني بوده و براي من بسيار مهم است كه بچه ها از تنوع فرهنگي لذت ببرند؛ در بسياري از كشورها هم كه اين تنوع را ندارند، فرهنگ هاي ديگر را به كودكانشان مي آموزند. خوشبختانه ما در كشورمان اين تنوع فرهنگ را داريم و بسيار لازم است كه كودكان ايراني با آن آشنا شده و با نگاه حقارت آميز به آن نگاه نكنند.

«سودابه سالم» متولد 1333 و فارغ‌التحصیل هنرستان ملی و دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران از جمله ‌کسانی ‌است که به مطالعه،بررسی و آموزش مداوم در زمینه موسیقی کودک پرداخته و به طور متمرکز به این کار مشغول است.سالم پس از حضور در دوره‌های موسیقی درمانی و خلاقیت موسیقی مؤسسه «کارل ارف»دانشگاه موتزارت اتریش،به عنوان یکی از صاحب‌نظران موسیقی کودک در ایران فعالیت خود را آغاز کرده است. اکنون سودابه سالم پژوهشگر و آهنگساز در جدیدترین فعالیت هنری اش کنسرت«ترانه های کودکی 2» را برای مخاطبان کودک و نوجوان در برج آزادی به روی صحنه می برد. این کنسرت با اجرای«ارکستر کودکان و نوجوانان ایران زمین» به رهبری پریا شکوهی و کارگردانی الکا هدایت دیشب 3 دی و امشب 4 دی در سالن اصلی برج آزادی روی صحنه می رود. با این مدرس موسیقی کودک گفت و گویی کرده ایم:


در آموزش موسيقي به كودكان ،چه نكاتي را در نظر مي گيريد؟


ما به عنوان مربي به كودك كمك مي كنيم تا روابط ميان پديده ها را بفهمد و دريابد كاركرد دنياي پيرامونش چگونه است. او مهارت هاي زندگي را پيدا مي كند و دست هايش تواناتر و ديد چشم هايش قوي تر مي شود و در نهايت تمام حواس او حساس تر مي شود وكمك به رشد همه جانبه هوش مي شود. هر مربي كه پيش من كار مي كند، هم بايد به ويژگي هاي جسمي و ذهني كودك آگاه باشد و همچنين بتواند كلاس را با مطرح كردن شعرها، ترانه ها، داستان ها، موسيقي هاي محلي و حتي موسيقي ملل اداره كند. مربي بايد خلاق باشد و بتواند كلاس را بدون تدريس مستقيم طراحي كرده و كودك را با الفباي موسيقي آشنا كند. به اين ترتيب، هر كلاس با توجه به اين كه چه گروه از كودكان و با چه ويژگي هايي در آن شركت دارند، تكرار شدني نيست و بنابر اين هر كلاس خود تبديل به يك اثر هنري مي شود. خود مربي بايد از كلاسش لذت ببرد و به بچه ها نيز اين لذت يادگيري را منتقل كند. براي اين كار بايد مربي كودك درون قوي داشته باشد و فرصت كودكي كردن را به كودكان بدهد. در همين كلاس، مربي مي تواند حس آرامش را ايجاد كرده و يك كلاس خلاق و خوب را براساس عناصر فرهنگ ملي و جهاني طراحي كند. مربي بايد بتواند حتما كودكي و ويژگي هاي اين دوران را به خوبي درك كند.

رسانه ملی بی محتواترین موسیقی را برای کودک تولید می کند/آموزش موسیقی ارتباط به موزیسین شدن ندارد

رسانه ملی بی محتواترین موسیقی را برای کودک تولید می کند/آموزش موسیقی ارتباطی به موزیسین شدن ندارد

شما بر این باورید که آموزش موسیقی باید مبتنی بر مبنای علمی و با تکیه بر ویژگی های بومی هر کشور باشد و این به چه معناست و چگونه می توان چنین کاری را انجام داد؟


کسی که با کودک کار می کند،ابتدا باید کودک را بشناسد و بداند که کودک در دوره های مختلف رشد خود دارای ویژگی های جسمی و ذهنی خاصی است.هر کس که می خواهد با کودک کار کند،اگر در این باره نداند نمی تواند بر این اساس فعالیتی را تعریف کند.دانستن اینکه کودک در چه سنی چه نیازهایی دارد،به مربی کمک می کند تا بداند برنامه ریزی که انجام می دهد برای چه کودکی و در چه گروه سنی باشد.درباره تکیه این آموزش ها بر ویژگی بومی مسئله این است که ما وقتی از آموزش ادبیات،موسیقی،هنر و...صحبت می کنیم،باید بر اساس زبان مادری کار کنیم.آنچه مسلم است،نمی توانیم برای کودکانمان از قصه ها و ترانه های غیر ایرانی استفاده کنیم.چون برای او معنی ندارد و آنچه برایش آشناست،قصه ها و ترانه های فارسی است که مادرش برای او خوانده تا بتواند ویژگی ها و موسیقی زبان فارسی را به فرزندش بیاموزد تا در نهایت بتواند واژه های این زبان را خوب ادا کند.در اینجا می بینیم که این مادر با وجود نداشتن آن تجربه علمی و آگاهی به مراحل رشد،تنها با تجربه کلی مادر سرزمین آن منطقه به این نتیجه رسیده که برای کودکش در سنین مختلف چه فعالیت هایی مناسب است.برای نمونه،ما بازی های انگشتی داریم که فقط برای کشور ما نیست و در همه کشورها هنگامی که می خواهند به کودک اعداد را بیاموزند،از این بازی کمک می گیرند یا وقتی بخواهند نام حیوانات را یاد بدهند،در بازی ها و شعرها توجه کودک را به صدای حیوانات جلب می کنند.اگر به این بازی ها و شعرها توجه کنیم،به سادگی در می یابیم که در همه آنها کلیه ویژگی های رشد وجود دارد که مادران هر سرزمین آن را طراحی کرده اند.

با توجه به این صحبت شما،گرایش کودکان امروز ما به فرهنگ بیگانه رو به افزایش است و این بیشتر به سبب ناآشنایی آنان با فرهنگ بومی و مهم جلوه ندادن آن است.به نظر شما برای رهایی از این بیگانگی چه باید کرد؟

در حال حاضر در طراحی وسایلی که برای بازی کودک هست،به شیوه ما نیست و بیشتر بر اساس طراحی هایی است که در سایر کشورها با توجه به ویژگی های کودکان آنجا انجام شده است.ما به عنوان مصرف کننده اینها را برای بچه های خود تهیه می کنیم و درست است که در طراحی آنها نهایت دقت و ظرافت به کار می رود؛اما این طراحی بیشتر مناسب کودکان آن کشورهاست.از سوی دیگر،ما برای آنچه که خودمان داریم هیچ کاری نکرده ایم و از همه مهم تر ما در مدارس آموزش هنر را حذف کرده ایم.در اینجا باید به نکته ای اشاره کنم که وقتی مدرسه به شکل امروزی در جهان طراحی شد و اگر یکی از پایه گذاران آن را روسو بدانیم که نقطه آغازین نربیت را از دامان مادر می داند،به این نکته نیز باید دقت کنیم که همان داستان هایی را که مادران برای کودکان تعریف می کنند،تا چه اندازه اهمیت دارد و در کشورهای دیگر چقدر روی آنها با کمک از تکنولوژی امروزی کار می شود و هر روز آنها را از نو می سازند.بخش مهمی از آمورش در این مدرسه،آموزش فرهنگ و هنر است؛اما در ایران که مدرسه امروزی اواخر قرن 19 رواج یافت،ابتدا ویژه آقایان بود و حدود 30 سال طول کشید تا خانم ها هم بتوانند مانند آنان در این مدرسه تحصیل کنند.زمانی که رفتن به این مدرسه در ایران رواج پیدا کرد،هرگز در آن به فرهنگ و هنر ایران بهایی داده نشد و علاوه بر آن،هیچ زنی جزو طراحان این مدرسه نبود.در نتیجه می بینیم که هیچ جایی برای آموزش فرهنگ ما نیست و نگاه فقط برای آن چیزی است که در غرب بوده است.درست است که ما می توانیم در ریاضیات و علوم مرتبط با آن که دستاوردهای بشری به شمار می آیند،از نمونه های غرب استفاده کنیم؛اما نمی توانیم درباره آموزش فرهنگ و تاریخ خودمان در شرایطی که دارای فرهنگ و تمدن ویژه ای هستیم،از نمونه های غربی استفاده کنیم.در مدارسی که اواخر قرن 19 در ایران متداول شد،هرگز از فرهنگ و تکنیکی که مادران آن سرزمین داشتند،اثری نبود و در نتیجه می بینیم که مدرسه ما را کمی با ویژگی های فرهنگی خود بیگانه می سازد و مادری که در این مدرسه پروش می یابد نیز چیزی از این فرهنگ نیاموخته تا به فرزندش منتقل کند.در رسانه های امروز ما هم به خاطر محدودیت هایی که وجود دارد،نشانه ای از این ویژگی ها نیست.برای نمونه رقص قاسم آبادی یا رقصی که در تربت جام داریم،مانند یک مدرسه به زیبایی روند کاشت،داشت و برداشت را با موسیقی به نسل آینده یاد می دهد و این تنها یکی از فعالیت هایی است که در آن آموزش نیز صورت می گیرد.در تمام ترانه ها،بازی ها و...نوعی آموزش وجود دارد و امروز سیستم آموزشی در مدارس ما به گونه ای است که پدر و مادری که از آنها بیرون می آیند،کمترین آگاهی را درباره سرزمین خود دارند و نمی توانند آن را در تربیت نسل آینده به کار ببرند.شاید یکی از بهنرین راه ها برای رهایی از چنین معضلی این باشد که شعاری عمل نکنیم.مسئولان و متولیان فرهنگ و هنر و به ویژه سازمان های مرتبط با امور کودکان هم می توانند کمک بسیار موثری در این زمینه باشند و تنها روی فعالیت های محدود متمرکز نشوند؛بلکه در این زمینه سرمایه گذاری کرده و این فرصت را به کسانی که اندیشه های نو دارند نیز بدهند.باید دیدگاه ها دگرگون شود.متأسفانه رسانه های ما بی محتواترین تولیدات را برای کودکان دارد و به نظر من درصد بسیار زیاد آن اثر منفی دارد.باید در رسانه ها با یک نگاه امروزی تجدیدنظر کرد؛نگاهی که بر اساس پژوهش و تخصص باشد و در آموزش و پرورش هم به اینگونه مسائل بهای بیشتری داده شود.

رسانه ملی بی محتواترین موسیقی را برای کودک تولید می کند/آموزش موسیقی ارتباط به موزیسین شدن ندارد

رسانه ملی بی محتواترین موسیقی را برای کودک تولید می کند/آموزش موسیقی ارتباطی به موزیسین شدن ندارد

ارکستر ایران زمین

با توجه به اینکه الان درباره رسانه ها صحبت کردید،موسیقی یکی از ارکان جدایی ناپذیر برنامه های تلویزیونی برای کودک در سراسر دنیاست.نظرتان درباره موسیقی برنامه های کودک در ایران چیست؟

من همیشه گفته ام که موسیقی بخشی از دوران کودکی است و اگر دقت کرده باشید،تقریباً هیچ تولید برنامه ای که در ارتباط با کودک باشد را بدون موسیقی نمی بینید.در همه تولیدات مربوط به کودک،موسیقی جزء جدایی ناپذیر بوده و در کشور ما اجرای بخشی از این برنامه ها را خانم ها به عهده دارند و بخشی هم آقایان.در این برنامه ها،خانم ها نه اجازه حرکت دارند و نه آواز خواندن و برای جلب توجه بچه ناچار است که فقط صدایش را نازک و یکنواخت کند و حرف زدنش بسیار مصنوعی است.در صورتی که یک مجری برنامه کودک باید بسیار به ادبیات صحبت و کلماتی که می گوید،آگاه باشد.آنچه که در برنامه های کودک تلویزیون ایران وجود دارد اینکه مجریان زحمتکش آن در واقع یک دوره کارآموزی را طی می کنند و بدون اینکه تمرین کرده یا آگاه باشند و فن بیانی را بدانند تنها با ظاهری که مورد تأیید مسئولان مربوط برای اجرای برنامه کودک است،انتخاب می شوند و بچه ها نیز چون چاره ای ندارند و اینها تنها کسانی هستند که در تلویزیون می بینند،به آنها ابراز علاقه می کنند.از سویی،آموزشی که در برنامه های کودک تلویزیون هست بسیار مستقیم بوده و این در حالیست که می توان آموزش را در همین برنامه ها با اندکی خلاقیت به گونه ای انجام داد که کودک خود به این نتیجه برسد چه کاری خوب یا بد است.

متأسفانه نوع نگرش برخی مراکز آموزشی کودکان و نیز والدین آنان در زمینه موسیقی کودک به نواختن چند آهنگ ریتمیک خلاصه می شود.آیا با این روش می توان در حوزه موسیقی کودک پیشرفت کرد؟

پاسخ دادن به این پرسش کمی سخت است و باید گفت که آیا این حداقلی را که به بچه ها داده می شود را باید برداشت؟!برخی اوقات کودکانی که حافظه خوبی دارند،این آهنگ ها را می خوانند؛اما این از نظر درک و شعور موسیقی هیچ کمکی به وی نمی شود.آموزش این آهنگ های ریتمیک برای کودکی که حافظه خوبی ندارد و آهنگ یادش نمی ماند،ممکن است او را یه این نتیجه برساند که نمی تواند موسیقی را ادامه دهد و این برایش ضربه بزرگی خواهد بود.آموزش چند آهنگ ریتمیک در حقیقت هیچ ربطی به آموزش موسیقی ندارد.به هر حال،هنگامی که بخواهیم هنری را به کودک بیاموزیم ابندا آن هنر باید برای او معنی پیدا کند و این نیاز به زمان و آموزش با نوعی تفکر ویژه دارد.یاد گرفتن چند آهنگ ریتمیک،تقلید چتد آهنگ بوده و آموزش موسیقی نیست و به درک و شعور آن کودک و اینکه در آینده تشخیص دهد که چه موسیقی مناسب گوش کردن است،کمکی نمی کند.در آموزش موسیقی ممکن است که اصلاً موزیسینی تربیت نشود؛اما کسانی که با موسیقی آشنا می شوند بتوانند نوع موسیقی که گوش می کنند را انتخاب کرده و حداقل تولیدات موسیقی دارای کیفیت باشد.وقتی در کلاس های موسیقی به آموزش همین چند آهنگ ریتمیک بسنده می کنیم،تولیدات موسیقی ما هم بی کیفیت شده و کمتر در ذهن می مانند و در نتیجه سلیقه شنوندگان نیز سطحی شده است.


گفتگو از: آمن خادمی

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
  • ناشناس
  • Iran, Islamic Republic of
  • ۱۵:۵۳ - ۱۳۹۴/۱۱/۰۶
0
1
فلک را جور بی اندازه گشته است/ جهان را رسم و آینن تازه گشته است/
هزار امروز هم آواز زاغ است/ گل از بی رونقی ها خار باغ است!