عکس ها از طاها طالب
به گزاش خبرنگار موسیقی تابناک فرهنگی، شب گذشته(چهارشنبه 25 آذر) فرهنگسرای ارسباران میزبان مراسم یادمان زندهیاد بهمن بوستان پژوهشگر، ادیب و نویسنده بود؛ هنرمندی و ادیبی که اهالی موسیقی هم به واسطه حضور پررنگش در رادیو و تلویزیون او را به خوبی میشناسند.
دکتر پارسینژاد یکی از دوستان و اساتید دانشگاه تهران اولین سخنران این مراسم بود. او در ابتدای سخنانش از پدر و خانواده بهمن بوستان گفت: «بهمن بوستان فرزند مجدالاولی بوستان داماد وحید دستگردی بود. در اعتبار دستگردی همین بس که پس از هفتاد سال بعد از تصحیح او، تصحیح دقیقتری از آثار نظامی گنجوی ارایه نشده است. 50 سال پیش به اتفاق دوستم شفیعی کدکنی به کتابخانه مجتبی مینوی میرفتیم. استادانی مثل دکتر زریاب خویی دکتر سید جعفر شهیدی و... به این کتابخانه میآمدند و ما جوانانی بودیم که برای آموختن بیشتر به این محل مراجعه میکردیم. مجدالاولی از قضات دادگستری و کسی بود که ایرج میرزا قطعهای برای او گفته است. او کسی بود که سید احمد کسروی در کتاب شرح زندگیاش از او به نیکی یاد کرده است.»
بوستان تنها یک ادیب نبوداو در ادامه از سابقه آشناییاش با بوستان گفت: «من با بهمن در سال 1338 آشنا شدم. او دوسال پیش از من به دانشکده آمده بود. از همان لحظه آغاز آشنایی متوجه شدم که او شخصیت ممتازی است که مورد توجه استاد ما دکتر محمد معین است. دکتر معین به ما تحقیق در متون را درس میدادند و بهمن علاوه بر دستیاری او در فرهنگنامه دهخدا، در بعضی از مدخلهای فرهنگ معین با ایشان همکاری میکرد و بسیار مورد اعتماد ایشان بود.»
کسانی که با بهمن آشنایی داشته باشند، میدانند که او هنرمندی تک بعدی نبود و به واسطه مطالعات و پژوهشهای عمیقش در زمینههای مختلف دستی بر آتش داشت. استاد پارسینژاد هم در ادامه گفتههایش به همین نکته اشاره کرد: «بهمن تنها یک ادیب نبود. او مردی بود دوستدار طبیعت، کوهنوری، غارپیمایی و دیگر خصوصیاتی که من به عنوان ادیب با آن برخورد کردم، شاید متفاوت باشد. اما جنبهها و ویژگیهای متفاوت را در خودش جمع کرده بود.»
پارسینژاد بخش بعدی سخنانش را به بیان خاطرهای از حضورشان در تلویزیون اختصاص داد: «وقتی به دعوت رضا قطبی به تلوزیون ملی ایران رفتم، بهمن از طریق دوست مشترکمان یعنی علی هاشمی از من خواست تا من او را به تلویزیون معرفی کنم. من او را به مقامی در تلویزیون معرفی کردم و ایشان از من رسیدند که او در چه زمینهای میتواند کمک کند؟ من هم گفتم ایشان ادیب و دستیار استاد معین است و در خوشنویسی و موسیقی هم صاحبنظر است و علاوه بر این شناخت کاملی هم از ورزش باستانی و تاریخ آن دارد. وقتی من از ویژگیهای متفاوت بهمن گفتم، آن فرد حرف مرا باور نمیکرد و وقتی در اولین ملاقات با بوستان دیدار کرد، شروع به پرسیدن سوالات مختلف کرد و از بهمن خواست تا از سعدی چند بیتی بخواند. بهمن هم شروع کرد از بوستان و گلستان خواند و در ادامه هم قصیدهای از خاقانی خواند. او سپس از علاقهاش به ملکالشعرای بهار گفت و قصیدهای طولانی نیز از این شاعر خواند. مجددا آن مقام در نلویزیون از موسیقی پرسید و بهمن هم شروع کردن به تفصیل از باربد و نکیسا و... گفت و در ادامه از نظریات فارابی و ابن سینا و فخررازی در موسیقی سخن به میان آورد. علم و آگاهی بوستان مقام تلویزیون را تحت تاثیر قرار داد و اورا بسیار متعجب کرد. حوزه آگاهی و دانس بوستان بینظیر بود و از نظر من بهمن بوستان یک ایرانی کامل تمام عیار بود.»
هنرمندانی که از فراموشی و خاموشی بیرون کشیده شدندبخشهای پایانی سخنان این استاد دانشگاه شنیدنیتر بود: «در زمانی که بوستان در تلویزیون کار میکرد، شخصیتهایی مثل احمد عبادی، حسن کسایی، جلیل شهناز و مجد و... در انزوا بودند و بهمن پای آنها را به تلویزیون باز کرد. او برنامه «هفت شهر عشق» را ادامه داد و باعث شد این شخصیتها از فراموشی و خاموشی بیرون کشیده شوند. امیدوارم خانواده او منشا خدمت به فرهنگ ایران باشند.»
نامههای بهمن بوستان درس زندگی میدادمهندس هوشنگ امیر اردلان از دوستان و همراهان بهمن بوستان که برای خواندن اشعاری به یاد این ادیب روی صحنه آمده بود، چند کلامی هم از همراهیاش با بوستان گفت: «بهمن بوستان یک نفر نبود، او یک قبیله بود. روزگاری که در غربت بودم، بهمن بوستان، بیژن بیژنی و یدالله کابلی کسانی بودند که همواره برای من نامه میفرستادند. نامههای بهمن بوستان به من درس زندگی میداد. من نميدانستم که بهمن بوستان شاعر هم است اما مرصعترین شعرش، دو فرزند او علی و رضا بوستان هستند.»
در بخش دیگری از این مراسم محمد معتمدی به همراه علی بوستان به روی صحنه آمد و به اجرای برنامه پرداخت.
کاش در زمان زندگی بوستان چنین مراسمی برگزار میشدمحمدرضا طالقانی رییس سابق فدراسیون کشتی را کمتر کسی است نشناسد. این پهلوان خوشنام و محبوب نیز یکی دیگر از دوستان بهمن بوستان بود. بوستان به واسطه این که دستی بر آتش ورزشهای باستانی و پهلوانی هم داشت، در میان جامعه ورزشی نیز شناخته شده بود به همین واسطه است که طالقانی درباره او میگوید: «من از بهمن بوستان تقلید میکردم و وقتی کنار ایشان مینشستم مدام به این فکر میکردم که چه چیزی میتوانم از ایشان یاد بگیرم. وقتی برای آخرین بار به دیدار او رفتم، همسرشان به من گفتند اگر حافظهشان یاری نکرد، عیبی ندارد. تا من به خدمت ایشان رسیدم او به من گفت: «یا علی پهلوون» و دست روی سر من گذاشت و بسیار خوشحال شدم. کاش در زمان زندگی بهمن بوستان چنین مراسمی برایش گرفته میشد. »
روایتی از آخرین کنسرت بهاری سیدعلیرضا میرعلینقی یکی از شاگردان بهمن بوستان است که به واسطه حضورش در حوزه هنری مدتی را نیز کنار این ادیب سپری کرده بود. این پژوهشگر که به دعوت عباس سجادی پشت تریبون قرار گرفته بود، از روزهای آشناییاش با بهمن بوستان گفت: «من با صدای بهمن بوستان از دوران کودکی آشنا شدم و صدای ایشان زودتر از تصویرشان در خاطرم نقش بست. در مرکز موسیقی حوزه هنری باب شاگردی از ایشان فراهم شد و نکتههای فراوان از ایشان آموختم. به یاد دارم در آخرین کنسرت بهاری در سال 84 که در تالار اندیشه برگزار میشد، ایشان به پشت صحنه رفتند و طی زمانی کوتاه اطلاعات ارزشمندی از استاد بهاری گرفتند. گنجینهای از کارهای اینچنینی نزد خانواده بهمن بوستان است که امیدوارم سال آینده، جشن رونمایی آثار ایشان را داشته باشیم.»
بسیاری از حاضرین در این مراسم منتظر شنیدن سخنرانی حسین علیزاده بودند. این استاد موسیقی ایران که از ابتدای این مراسم در سالن حضور داشت هم در سخنانی گفت: «این سخنی که میگویند کسی که از دنیا میرود، زنده است واقعا بهمن بوستان اینگونه است. هوشنگ اردلان عزیز اشاره کرد؛ روح بهمن بوستان اینجاست. من هم از زاویهای دیگر میگویم. واقعا برخیها آنقدر بزرگ و خالص هستند که همیشه وجودشان احساس میشود و مرگ در مورد آنها معنی پیدا نمیکند.»
خودم را یکی از شاگردان بهمن بوستان میدانمحسین علیزاده با وجود تمام بزرگیاش در موسیقی امروز ایران، خود را شاگرد بوستان میداند: «من خودم را یکی از شاگردان بهمن بوستان می دانم. معمولا در زندگینامههایی که از امثال من مینویسند، تنها نام استادان موسیقی نوشته میشود اما واقعا کسانی وجود دارند که در زندگی ما نقش بسیار بسزایی دارند و ما از آنها بسیار میآموزیم ولی از نظر تخصصی هرگز نامی از آنها برده نمیشود.»
این آهنگساز در ادامه سخنانش را به بیان خاطرهای از اولین دیدارش با بوستان اختصاص داد: «بوستان در واقع یکی از مشوقین من بود. وقتی که 24 -25 سالم بود، روزی از حیاط رادیو عبور میکردم که ایشان را دیدم. همین برنامه رادیویی بهمن بوستان که امشب هم بخشهایی از آن را پخش کردند، برنامه بسیار جذابی از ایشان بود. در آن زمان خیلی هم با یکدیگر آشنا نبودیم اما ایشان از همان اول من را حسین صدا زد. من به هر حال این اسم را بسیار دوست دارم. برگشتم و دیدم یک آقای بلند و خوش تیپ و خوش صدا من را صدا میکند. به من گفت این قطعه جدید تو را که از برنامه گلچین هفته پخش شده شنیدهام و به نظر اثر خوبی است و من این قطعه را برای آرم برنامهام استفاده کردهام. برای من افتخار بسیار بزرگی بود چرا که شنیده بودم فردی به اسم بهمن بوستان وجود دارد که موسیقی را بسیار خوب میشناسد.»
بوستان یکی از افراد تعیین کننده در برنامه موسیقی رادیو و تلویزیون بودعلیزاده سخنانش را این گونه ادامه داد: «وقتی از رادیو و موسیقی رادیو صحبت شده خیلی کم از بهمن بوستان سخن گفته شده در حالی که بهمن بوستان یکی از افراد تعیین کننده در برنامه موسیقی رادیو و تلویزیون بود و بسیاری از برنامه های موسیقی که تلویزیون پخش میشد، تهیه کننده و برنامهریز آن بهمن بوستان بود. وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم تشویقی که آن روز در حیاط رادیو توسط بهمن بوستان صورت گرفت؛ بعدها نیز ادامه داشت. همیشه فکر میکردم که کسی معلم انسان است که او را بفهمد و انسان را تشویق کند؛ به هر بسیاری از معلمها هستند که نه تنها شاگردشان را تشویق نمیکنند بلکه ممکن است جلو او را نیز بگیرند.»
خالق نینوا در ادامه خاطرهای دیگر از بهمن بوستان را بازگو کرد: «من وقتی میخواهم از استادانم یاد کنم بهمن بوستان برایم جایگاه ویژهای دارد. آن زمان که مدتها در ایران نبودم و بعدها به ایران برگشتم روزی ایشان به همراه علی (فرزند بهمن بوستان) پیش من آمدند. او علی را به سمت من هل داد و گفت علی را به تو سپردم. من خوشحالم که علی امروز در کنار ما هست و حضوری بسیار تعیین کننده دارد و بویی از پدرش دارد. رضا (فرزند دیگر بهمن بوستان) نیز همچنین کارهای ارزشمندی انجام میدهد، منتهی خودش بسیار بی سروصدا است.»
بهمن بوستان یعنی«ایران»حسین علیزاده قبل از این که سازش را به دست بگیرد و به تکنوازی تار بپردازد، گفت: «وقتی همه ما میگوییم«ایران»، بلافاصله انعکاسی در وجود ما پیدا میکند. ما کسانی هستیم که تظاهر نمیکنیم و شعار نمیدهیم. زیباترین خصوصیتی هم که امشب در اینجا دیده میشود این است که فضا شعار زده نیست و حس خوبی در بین ما جاری است. همین لحظه هم که میگوییم«ایران» حس عجیبی پیدا میکنم چرا که این کلمه هویت ما را ترسیم میکند. تمام زندگی و هویت و تاریخ ما را تعیین میکند. اصلا بدون آن وجودمان بی معنی است. بعضیها هستند که نامشان واقعا همان بار را دارد. وقتی این دوستان در این مراسم از بهمن بوستان صحبت میکردند، من احساس میکردم که از ایران سخن م گویند. بهمن بوستان به این دلیل به ذهن ما و حافظه تاریخی ما مینشیند که خود ایران است. بهمن بوستان در واقع یکی از ارزشهایی است که هیچ وقت فراموش نمیشود به دلیل اینکه تمام خصوصیتهایش سمبلی از ایران بود؛ او یک ایرانی واقعی بود و من وقتی میگویم بهمن بوستان یعنی«ایران»