انتشار: ۱۸:۵۵ - ۲۲ آذر ۱۳۹۴
ربکا جلیلی، همسر محمدرضا لطفی در گفتگو با تابناک فرهنگی :

تمام حاشیه ها و پشت پرده های باغمزار استاد لطفی

اکنون مزار محمدرضا لطفی نزدیک 19 ماه است که درگیر ساخت یک پروژه تجاری شده و حاشیه های بسیاری را به همراه داشته که باعث شده یکی از جریان سازترین و تاثیرگذارترین اساتید موسیقی معاصر کشورمان مزاری در خور شان نداشته باشد.

سایت تابناک فرهنگی در همین راستان با ربکا جلیلی، همسر زنده یاد محمدرضا لطفی درباره بحث باغمزار و همچنین آینده میراث این موسیقیدان گفت و گو گویی کرده است که می خوانید:


•    با توجه به ساخت پروژه تجاری در کنار باغ مزار استاد لطفی..لطف کنید درباره مراحل کار و نتایج صحبت کنید؟

-    از داد و وداد آنهمه گفتند و نكردند
يارب چقدر فاصله ى دست و زبان است
خون مى چكد از ديده در اين كنج صبورى  
اين صبر كه من مى كنم افشردن جان است...

بيش از يك ماه از گودبردارى و آغاز ساخت و ساز تجارى در زمين وقفى مجاور باغ مزار استاد لطفى در گرگان مى گذرد. از زمانى كه نارضايتى علاقمندان فرهنگ و هنر به تجارى سازى در چند مترى سنگ مزار استاد لطفى در رسانه ها و جرايد بازتابى گسترده يافت و حتى اخبار ٢٠:٣٠ شبكه ى دو سيما روز جمعه ٢٩ آبان ماه به اين موضوع پرداخت، حداقل اتفاق مثبت اين بوده كه علت نابسامان ماندن محوطه اى كه "باغ-مزار استاد لطفى" در گرگان ناميده مى شود، مشخص شده و پرده ى ابهامى كه ١٩ ماه است مزار استاد گرفتار آن است تا حدودى كنار رفته. در اينجا مايلم به طور مختصر به داستان پروژه ى باغ مزار بپردازم تا در ادامه شرايط فعلى را عنوان كنم.

در همان نخستين ساعات صبح جمعه ى تلخ ١٢ ارديبهشت ماه سال گذشته كه خبر درگذشت استاد به گرگان رسيد و برادر ايشان اعلام كردند استاد لطفى بنا به وصيت خود در گرگان به خاك سپرده مى شود، عده اى از علاقمندان استاد در گرگان و افراد خانواده ى او كه ساكن گرگان هستند شوراى شهر و شهردارى گرگان را متقاعد كردند تا محوطه اى جداگانه براى مزار و خاكسپارى ايشان در نظر گرفته شود.

از بين دو سه گزينه ى پيشنهادى در نهايت محوطه ى فعلى به وسعت تقريبى ٢٢٠٠ متر مربع كه متعلق به شهردارى گرگان و واقع در محله قديمى سبزه مشهد گرگان است، انتخاب شد. حدودا يك ماه پس از مراسم خاكسپارى طى سفر هيئت دولت به گرگان، وزارت راه و شهرسازى اعلام كرد احياء و بهسازى محله سبزه مشهد و احداث باغ مزار استاد لطفى را در دستور كار خود قرار مى دهد.

بودجه ى آن از محل درآمدهاى اين وزارت خانه (بودجه ى ملى و نه استانى) تخصيص داده خواهد شد و اداره ى عمران و بهسازى شهرى ايران به عنوان مجرى طرح معرفى مى شود. مشاورين مجرى طرح در تهران، پروژه ى باغ مزار را كه شامل ساختمان هاى فرهنگى و باغ پيرامون مزار استاد مى شود و در عين حال مرمت و احياء تكيه ى سبزه مشهد را دربرمى گيرد طراحى مى كنند.

در طرح داده شده زمين هاى همجوار جهت احداث بناهاى مورد نياز براى باغ مزار در نظر گرفته مى شوند كه برخى متعلق به اوقاف استان گلستان مى باشند و مشكل نيز از همين جا آغاز مى شود. گرچه در آبان ماه سال گذشته جناب آقاى دكتر آخوندى، وزير راه و شهرسازى در مصاحبه ى زنده ى تلويزيونى با شبكه ى استان گلستان نويد احداث "طرح ملى باغ مزار استاد لطفى" را به مردم مى دهند اما به دلايل مختلف اين طرح هرگز به تصويب كميسيون ماده ى پنج در شهردارى گرگان نرسيده و جلسات انجام شده ميان نهادهاى ذى ربط يعنى شهردارى گرگان، اداره ى ميراث فرهنگى استان، سازمان اوقاف استان با راه و شهرسازى استان راه به جايى نمى برد.

سازمان اوقاف از ابتدا مخالفت خود را با تخصيص زمين واقع در ضلع شرقى مزار اعلام مى كند. علت را عدم امكان تغيير كاربرى از تجارى به فرهنگى به دلايل شرعى بيان مى كند. كسى به دنبال راه كارى براى جلب رضايت اوقاف و بلامانع اعلام شدن تغيير كاربرى از طريق قانونى و شرعى نمى رود. گفته مى شود از طرف راه و شهرسازى استان مبلغى دو يا سه برابر قيمت منطقه به اوقاف پيشنهاد شده كه اوقاف در نهايت رد كرده است. در اين فاصله نه طرح را تغيير مى دهند و نه براى تخصيص ساير زمين ها اقدام مى كنند.

من از آنچه تا به اين مرحله عنوان شد هرگز مستنداتى مشاهده نكرده ام. نه نامه اى مبنى بر تصويب شدن طرح در شوراى داخلى وزارت راه و شهرسازى، نه مكتوباتى كه نشان دهد بودجه ى ملى درنظر گرفته شده تصويب شده است و نه صورت جلسه اى كه نشان دهد به اوقاف پيشنهاداتى شده اما رد كرده است. تنها مستنداتى كه من در اختيار دارم طرح باغ مزار است كه جناب آقاى دكتر حجت و مشاورانشان لطف كرده و بهمن ماه سال گذشته در اختيار من قرار دادند و نامه ى ميراث فرهنگى استان مورخ ١٤ شهريور ١٣٩٤ كه ساخت مركز تجارى تا ارتفاع هفت متر را در زمين اوقاف واقع در ضلع شرقى محوطه ى فعلى مزار بلامانع اعلام مى كند، مابقى اطلاعات من شفاهى است كه در صحبت با شخص شهردار گرگان، رئيس ميراث فرهنگى استان، مسئولان راه و شهرسازى استان و ساير پيگيران تحقق يافتن طرح باغ مزار به من گفته شده است.

•    و نتیجه چه شد...

-    متاسفانه نتيجه اين شده كه على رغم ها تلاش ها و وعده هاى داده شده محوطه ى فعلى به بهانه ى طرحى ملى كه كسى هم تصويبش نكرده بيش از هجده ماه است كه به امان خدا رها شده است. پس از آنكه اوقاف استان زمين خود را واگذار، ميراث فرهنگى استان هم ساخت مركز تجارى در بافتى قديمى و نيازمند احياء، مرمت و بهسازى را بلامانع اعلام و شهردارى هم جواز ساخت صادر مى كند؛ در تاريخ ٨ آبان ماه سال جارى گودبردارى در زمين مجاور آغاز مى شود و تازه همگان متوجه مى شوند اى دل غافل! نه فقط باغ مزارى احداث و مركز فرهنگى در جوار مزار استاد ساخته نشد كه برعكس زمين هاى مجاور جهت تجارى سازى واگذار شده اند، طرح ملى موجود به حالت تعليق درآمده، بودجه اى هم اگر موجود بوده صرف غير شده و هيچ كس هم متولى ساخت باغ مزار نيست...

پى آمد بازتاب اعتراض به تجارى سازى، جلسه ى شوراى اسلامى شهر گرگان و متعاقب آن جلسه ى فوق العاده ى كميسيون فرهنگى شهرستان گرگان با موضوع بحث پيرامون احداث باغ مزار با حضور نهادهاى ذى ربط تشكيل شد. در اين جلسه به نقل از ايرنا، خبرگزارى رسمى جمهورى اسلامى ايران، جناب آقاى رئوف رئيس اداره اوقاف استان گلستان اعلام كرد در صورتى كه نماينده ولى فقيه در سازمان اوقاف و امور خيريه كل كشور اعلام كنند تغيير كاربرى از تجارى به فرهنگى بلامانع است، اوقاف استان در خصوص تخصيص زمين خود به باغ مزار تجديد نظر خواهد كرد، علاوه بر آن "جهت همدلى با مردم" و "احترام به استاد لطفى" فعلا تجارى سازى متوقف مى شود. اما متاسفانه نه ساخت و ساز متوقف شد و نه خبر مندرج در ايرنا تكذيب... در اين فاصله احداث مركز تجارى به سرعت در حال انجام و فونداسيون بنا هم پى ريزى شده است... گرچه چند بارى عنوان شد نامه اى به اوقاف كل كشور جهت درخواست براى تغيير كاربرى ارسال شده است يا نشده و يا اگر شده من آن را روئيت نكرده ام. اوقاف استان نيز در جلسات تشكيل شده پس از جلسه كميسيون فرهنگى بر حق قانونى خود يعنى ادامه ى ساخت و احداث مركز تجارى مشاركتى در مجاور مزار مصر است.

•    ظاهرا پس از اعتراض رسانه ای علاقه مندان و مکتب خانه میرزاعبدالله کمیته پیگیری باغ مزار استاد لطفی در شورای شهر گرگان تشکیل شده است..

-    بله! طى دو هفته ى اخير يك اتفاق مثبت رخ داده و آن هم تشكيل كميته ى پيگيرى باغ مزار استاد توسط شوراى اسلامى شهر گرگان است و اين طور به نظر مى رسد كه بالاخره باغ مزار استاد لطفى دوباره متولى يافته است. با توجه به اين مسئله كه وزارت راه و شهرسازى و مجرى طرح منتخب يعنى سازمان عمران و بهسازى شهرى ايران، پس از واگذار شدن زمين اوقاف هم جوار محوطه ى فعلى موفق به توقف تجارى سازى نشده، اقدامى جهت تخصيص يافتن ساير زمين هاى هم جوار جهت توسعه ى محوطه ى فعلى نكرده و همينطور طرح جديدى نيز ارائه نكرده اند، در اين مرحله بايد به كميته ى پيگرى تشكيل شده اميد داشت كه اقدامات لازم را انجام دهد.

نكته ى مهم به نظر من اين است: افرادى كه در فاصله ى ١٢ تا ١٥ ارديبهشت ١٣٩٣ با هر نيت و هر قصدى محوطه ى فعلى را جهت خاكسپارى استاد لطفى درنظر گرفتند و موجب گشتند تا ايشان نه در محل دفن عمومى بلكه در محوطه اى جداگانه به خاك سپرده شوند موظف هستند تا شان و حرمت مزار او را حفظ و در اولويت اول محوطه ى فعلى مزار ايشان را سامان دهند.

در ادامه از حضور مزار ايشان در گرگان جهت ارتقاع و رشد فرهنگى استفاده كنند. "محمدرضا لطفى" برخلاف گفته ى برخى مسئولان و رسانه ها در شهرستان گرگان تنها "نوازنده ى تار" كه "شهير" بوده باشد، نبود! ايشان "هنرمندى ملى" است كه تاثير مستقيم بر چندين نسل از موسيقى دانان اين مرز و بوم گذاشته است. تاريخ قضاوت خواهد كرد او كه بود و چه كرد. جايگاه چنين نوادرى تنها با گذر زمان مشخص مى شود همانطور كه امروز جايگاه فردوسى، حافظ، مولانا و بسيارى بزرگان ما مسلما بسيار بيشتر از زمان حياتشان براى فرهنگ و ادب و هنر اين مرز و بوم مشخص شده است.

محمدرضا لطفى پاسداشت حرمت هنر و هنرمند را "وظيفه ى دولت ها و حكومت ها" مى دانست. دغدغه ى او فرهنگ و هنر بود و هرگز اجازه نداد از او سوءاستفاده ابزارى، سياسى و يا جناحى شود. هرگز هنر و شرف خود را با سكه، دلار، ويلا و مشابه آن نه پيش از انقلاب و نه بعد از آن؛ نه در داخل و نه در خارج از كشور عوض نكرد. او انسانى بود كه همواره به كيفيت بيش از كميت بها مى داد. ساده زيست، مردمى و عاشق طبيعت بود. هرگز كلاس درسش بدون آن كه شاخه گلى در مقابلش قرار داشته باشد برگزار نشد. به بارگاه و امثالهم هم اعتقاد نداشت. هرگز پايش را به قونيه نگذاشت چون از ديدن آنكه از مولانا بهره ورى اقتصادى مى كنند رنج مى برد.

آنها كه همه گونه تدبير كردند تا انسانى را كه به بارگاه اعتقاد نداشت در جايى به غير از محل دفن عمومى به خاك بسپرند موظف هستند تا حضور پيكر او را در گرگان دست مايه ى حركتى قرار دهند كه جانمايه ى تمام تلاش هاى او در همه ى عمرش بود يعنى كمك به رشد و ارتقاع سطح فرهنگى و هنرى شهر و حفظ بافت تاريخى و قديمى كه در مجاورت آن به خاك سپرده شد. مكانى در شان او برپا كنند، وسعت نظر داشته، آينده نگر باشند و بدانند شايد روزى چند دهه يا چند صد سال ديگر، چون امروز بر مزار حافظ و سعدى و فردوسى، ممكن است در اين مكان كنفرانس و كنگره ى بين المللى موسيقى برگزار شود. در اينجا به سخنان خود استاد لطفى استناد مى كنم:
"هنرمندانى كه ملى مى شوند، حرمت ملت ايران هستند. آنها متعلق به حكومت ها و مردم كنونى هم نيستند. آنها متعلق به يك آرمان انسانى هستند كه در تمامى قرون هنرشان جاودانه مى ماند، همواره آثارشان زيباست و در دل آدميان رسيده و متعهد در نامحدوده ى جغرافيايى زندگى مى كنند، اگرچه نيستند اما هنرشان هميشه هست."

من طى يك سال و نيم گذشته تا پيش از آغاز تجارى سازى در جوار محوطه ى مزار با توجه به شناختى كه نسبت به حساسيت هاى مزار يك موسيقى دان در كشورمان دارم همواره از بلاتكليف ماندن محوطه ى فعلى ابراز نگرانى كرده و اميد به اجراى طرح باغ مزار و وعده هاى داده شده داشته ام و با رعايت احترام نسبت به همه ى افراد ذكر شده سكوت كرده ام. اما امروز ديگر اين سكوت را جايز نمى دانم. با تشكر از كليه ى مسئولان در نهادهاى مختلف كه تا به امروز سعى در تحقق پروژه ى باغ مزار داشته اند و همين طور شوراى شهر گرگان كه پس از يك سال و نيم سكوت اكنون كميته اى جهت پيگرى تحقق پروژه ى باغ مزار تشكيل داده اند،

همانگونه كه به دبير اين كميته جناب آقاى مهندس سبطى، عضو شوراى شهر گرگان گفته ام، اعلام مى كنم به عنوان يكى از وراث قانونى و همسر استاد لطفى مايل هستم تا از اين به بعد به صورت مستقل و مستند در جريان امور مربوط به مزار ايشان قرار بگيرم و درخواست دارم با توجه به تخصص خودم كه آرشيتكت هستم و با توجه به شناختى كه از پرنسيپ ها و ارزش هايى كه استاد لطفى در همه عمر به آن پايبند بود، دارم مورد مشورت و همفكرى قرار بگيرم.

در مقام همسر ايشان هيچ گونه تعرض يا بى حرمتى به محوطه ى فعلى مزار را تاب نياورده و مخالف هرگونه استفاده ى ابزارى، حال جهت جلب آرا براى هر انتخابات پيش رو در شهر يا استان و يا هر گونه سوءاستفاده ى تجارى، سياسى و يا جناحى از حضور پيكر ايشان در گرگان هستم. هرجا كارى درجهت حفظ حرمت، شان و در راستاى انجام كارها با اهداف فرهنگى باشد در كنار متوليان باغ مزار استاد هستم، درغير اين صورت اين حق را براى خود قائلم كه در هر زمان نارضايتى خود را اعلام كنم.


•    شما عنوان كرديد يكى از وراث قانونى استاد هستيد. با توجه به اينكه برخى صحبت ها از جانب ساير افراد خانوداه ى استاد مى شود سئوال اين است كه وراث استاد لطفى چه كسانى هستند و آيا اين مسئله قانونا مشخص شده است؟

وراث قانونى استاد لطفى دو فرزند ايشان و شخص من هستيم. به جز ما سه نفر هر فرد ديگر، حتى اگر از بستگان استاد لطفى باشد، اگر نظرى در رابطه با باغ مزار استاد اعلام كند، اين نظر شخصى اوست و وجه ى قانونى ندارد مگر آنكه وكيل قانونى يك و يا هر دو فرزند استاد باشند. تنها نماينده ى قانونى من هم وكيل قانونى من هستند. گواهى حصر وراثت كه وراث قانونى هر فرد متوفى را مشخص مى كند على رغم خواست مشخص و اصرار من به انجام كارها از طريق قانونى و در اسرع وقت، با تاخير بسيار زياد، با تلاش هاى وكيل من و عبور ازموانع بسيار بالاخره همين يكى دو هفته ى اخير صادر شده و مطابق آن وراث قانونى استاد لطفى دو فرزند استاد و من هستيم و نه شخص ديگر.


•    چرا موسسه آوای شیدا که یادگار لطفی و میراث اندیشه وی است مثل سابق فعالیت ندارد؟

-    نمى توان كتمان كرد "محمدرضا لطفى" با آن كاريزماى بى مانند، با مديريت جدى و راهگشايش، با سخت كوشى و پيگيرى مداومش كه از بذل هرگونه وقت آزاد خود دريغ نداشت؛ به علاوه ى تمام توانايى هاى او چه در مقام مدير هنرى آواى شيدا، چه در مقام پژوهشگر و نويسنده ى مقالات، چه همت او در جمع كردن ساير پژوهشگران و نويسندگان به گرد يك ميز و مهمتر از همه در مقام نوازنده اى چيره دست و توانا، موسيقى دان، رديف دان، آهنگساز و سرپرست گروه هاى سه گانه شيدا؛ انسجام و دقت در جزئيات كار، بهره بردن از حساسيت بالاى گوش ابسلوت خود همراه با آگاهى كامل از ظرافت هاى صوتى در ضبط، اديت و توليد موسيقى ناب، جدى و هنرى؛ پديده اى بود كه از ديدگاه من حقيقتا جايگزينى ندارد و ادامه ى كار آواى شيدا بى حضور لطفى، كارى است كه انجامش لرزه بر اندام هر فرد آگاه به امور و دردآشناى اين راه مى اندازد...

نبايد فراموش كرد دغدغه ى فرهنگى او در همه ى عمر، عشق او به پيشرفت موسيقى و به موازات آن تشويق به پويايى جوانان و عاشقان اين راه بود كه مهمترين عامل تحرك مؤسسه ى آواى شيدا در اين سال ها مى شد... اينكه لطفى يك تنه به اندازه چندين نفر، پركار و بى وقفه زحمت مى كشيد و ديگران را با عشق، علاقه و اعتماد چنان به كار مى گرفت كه همگان به شوق حضور در كنار او با جان و دل به فعاليت مشغول بودند، مسئله اى است كه بى حضور لطفى هرگز همان نخواهد شد كه روزگارى بود. انسانى چندين و چند وجهى چون او به اين زودى ها و شايد در اين روزگارِ يك شبه ره صد ساله رفتن خواستن ها، در عصر تكنولوژى و سهل الوصول بودن همه چيز، روحيه ى مصرف گرايى حاكم و سلطه ى ماديات بر معنويات به اين آسانى ها جايگزين نمى يابد...

با وجود اين من بر اين عقيده هستم و تاكيد مى كنم بسيارى كارها هست كه قابل انجام و به ثمر رساندن است. اعتقاد دارم موسسه آواى شيدا به راحتى مى تواند با مديريت صحيح، دلسوز و از همه مهمتر با دغدغه ى فرهنگى به كار خود ادامه دهد. همت بلند مى خواهد تا آنچه بر زمين مانده را در حد توان نزديك به خواست استاد لطفى به ثمر رسانده شود. اعتقاد راسخ دارم عدم انجام و به حال خود رها كردن آن به هر دليل موجه يا غيرموجه، خيانتى خواهد بود به شخصيت هنرى و طرز تفكر لطفى و بر باد دادن زحماتى كه لطفى با تحمل سختى هاى فراوان و پرداخت هزينه هاى زياد در زندگى شخصىى انجام داد. مسلم است با آنچه او تا به امروز انجام داده و با آثارى كه هم اكنون در دسترس علاقمندان او هست، لطفى نقش خود را به حد كمال و بيشتر از آن ايفا و حضورش در تاريخ هنر و فرهنگ اين مرز و بوم جاودانه است اما هنوز بسيارى كارهاى ديگر در راستاى حفظ و سامان دادن به ميراث معنوى او مى توان انجام داد.

در پاسخ به سئوال شما در مورد فعاليت آواى شيدا پس از لطفى، تنها مى توانم در حال حاضر اظهار بى اطلاعى كامل كنم. من از زمان فوت همسرم تا به امروز در جريان نحوه ى عملكرد و اداره ى آواى شيدا و فعاليت هاى آن نيستم، در آنجا به هيچ وجه حضور نداشته و تا به امروز هيچ گونه اطلاعى به من در اين مورد داده نشده است. موسسه ى آواى شيدا در حال حاضر تحت نظارت آقاى حشمت الله (تورج) لطفى، برادر استاد لطفى و آقاى سرود لطفى فرزند استاد اداره مى شود.

فرزند ارشد استاد لطفى سال هاست ساكن خارج از كشور مى باشد و فرزند دومش كه پيش از فوت پدر به ايران آمد، در حال حاضر اينجاست و به اتفاق عموى خود اداره ى آواى شيدا و مكتب خانه ى ميرزا عبدالله را به خواست خود بر عهده گرفته اند. اميد دارم كه كارها به شايستگى تا به اين زمان پيش رفته باشد. همانطور كه عنوان كردم به تازگى وراث قانونى استاد لطفى مشخص شده و اين تازه مرحله ى اول است تا سير قانونى كارها به سرانجام برسد. در حال حاضر مكتب خانه ى ميرزا عبدالله و موسسه ى آواى شيدا در حالى از اواخر خرداد ماه سال گذشته به فعاليت مشغول هستند كه تكليف قانونى بسيارى مسائل مشخص نبوده است.

البته از آنجا كه مجوز آموزشگاه از زمانى كه همسرم در قيد حيات بود به نام هنرمند گرامى آقاى فرخ مظهرى است، راه اندازى مجدد آموزشگاه قاعدتا با مجوز ايشان صورت گرفته اما من از نحوه ى اداره و كليه ى امور مربوطه كاملا بى اطلاع هستم. برادر استاد از ابتدا اعلام كردند خود به طور كامل واقف به همه ى امور هستند و به بهترين نحو ممكن در راستاى فعاليت هاى لطفى كارها را پيش خواهند برد. من البته در يك سال و نيم گذشته نديده ام توليدى از طرف آواى شيدا در بازار عرضه شده باشد، به نظر مى آيد برخى از آثارى كه در زمان لطفى منتشر شده بودند هم تجديد چاپ نشده و در بازار موجود نيستند. آخرين كتاب سال شيدا كه مقاله ى مهمى نيز از استاد لطفى در مجموعه ى مقالات آن بود و لطفى تاكيد بسيار زياد بر چاپ آن در اسرع وقت داشت و تقريبا آماده ى انتشار بود، هنوز در بازار عرضه نشده است.

نامه ى شيدايى هم نديده ام كه به عنوان بولتن داخلى حداقل در چند ورق يادى از "محمدرضا لطفى" كرده باشد. سايت رسمى آواى شيدا اين طور كه به نظر مى رسد فعال نيست و به روز نمى شود. كارهاى در شرف اتمامى هم بود كه در آخرين سى دى و نامه ى شيدا ذكر شده بود 'به زودى منتشر خواهد شد' كه نمى دانم در حال حاضر در چه مرحله هستند. البته شايد يك سال و نيم گذشته صرف آماده شدن اين كارها شده و به زودى منتشر شوند. به هر حال آرزويم اين است كه همه چيز به خوبى انجام شده و در راستاى فعاليت هاى گذشته بوده باشد.

•      بسیاری از منتقدان نگران این هستند که پس از لطفی چه بلایی بر سر میراث و گنجینه وی خواهد آمد. آیا تمهیداتی اندیشیده شده که این اثار منتشر شود؟

-    من تنها از جانب شخص خودم و در مقام همسر ايشان پاسخ مى دهم. همانطور كه عنوان كردم در انتظار پايان يافتن سير قانونى كارها هستم. من به شخصه با توجه به اينكه سال هاى سال شاهد تلاش و زحمات بى وقفه ى استاد لطفى در زمينه هاى مختلف بوده ام؛ علاوه بر آن عضو هيئت مؤسس و هيئت مديره ى انجمن شيدا در زوريخ بوده و به مدت دو سال نيز مدير شيداى زوريخ بودم، به همين دليل در بسيارى از تلاشها و فعاليت هاى استاد به طور مستقيم و يا غيرمستقيم فعال بوده ام؛ بيشترين تلاش خود را در حد توان و با توجه به امكانات قانونى خود انجام خواهم داد تا ميراث اين بزرگ مرد حفظ، به روش صحيح نگهدارى، آرشيو و آنچه قابل ارائه و در راستاى خواسته هاى لطفى است در اختيار علاقمندان قرار بگيرد.

خواست و روش او اينگونه بود كه كارها توسط متخصص دلسوز (و نه هر متخصصى) صورت بگيرد و به نحوه ى صحيح و علمى انجام شود. ما در تمام سال هاى گذشته چه در سالهايى كه زوريخ (سوييس) زندگى مى كرديم و چه پس از بازگشتمان به ايران در سفرها هميشه به موزه ها، مجموعه هاى شخصى موجود در كشورهاى اروپايى و دانشكده هاى اتنوموزيكولوژى و آرشيوهايشان سر مى زديم و اطلاعات كسب مى كرديم. اميدوارم هركس قانونا متولى اين امر مى شود در راستاى حساسيت هاى لطفى و با شناخت و درك صحيح به اين امر مهم بپردازد و فراموش نكند لطفى بر تخصص، سواد، بينش و درك صحيح فرهنگى تاكيد داشت و همواره از انجام كارها به طريق غيراصولى، غيرفرهنگى و توسط افراد غيرمتخصص انتقاد مى كرد.

نكته اى كه مايلم عنوان كنم اين است كه من در نظر دارم يا صحيح تر بگويم آرزويم اين است در آينده در تهران مكانى را به لطفى اختصاص دهم كه مى تواند "خانه ى لطفى" ناميده شود، يا مانند ساختمان ما در زوريخ "عمارت شيدا" و يا نام ديگرى داشته باشد. نظر و خواست من اين است كه اين خانه، محلى باشد براى علاقمندان، دوستان و شاگردان او تا در فضايى كه با سليقه ى او فراهم مى شود گرد هم بيايند و فعاليت هاى فرهنگى، مطابق با آنچه ما در سال هاى خارج از كشور انجام مى داديم در آن رخ دهد.

محلى شايد تا حدودى مشابه "موزه ى خاطرات" با اين تفاوت كه با حضور علاقمندان و اتفاقات هنرى زنده باشد و نه موزه اى مرده... و آرزويم هست بتوانم كارهايى كه دو نفرى دوست داشتيم انجام دهيم اما هيچ گاه فرصت انجام آن دست نداد در آن مكان به ياد او انجام شود... من قصد دارم تا با بودجه ى شخصى و به صورت كاملا مستقل اين كار را انجام دهم و براى اين كار زمان خاصى را در نظر نگرفته ام. هرگاه امكان انجام آن براى من مقدور باشد، انجام خواهم داد. البته با فرزندان همسرم در اين رابطه صحبت كرده و گفته ام دوست دارم چنين فضايى را در تهران (با سرمايه ى خودم) به پدرشان اختصاص دهم و در جريان هستند. اين عهدى است كه من با خودم كرده ام و آرزويم اين است كه بتوانم تا زمانى در قيد حيات هستم به آن جامه ى عمل بپوشانم.


•    به طور دقیق درباره آثار باقی مانده از لطفی که شما از آن خبر دارید بگویید.

-    در اين رابطه در حال حاضر پاسخى ندارم كه بدهم. تنها ذكر مى كنم تاخير در انجام كارها به روال صحيح و قانونى موجب بسيارى نابسامانى ها شده است. در فاصله ى يك سال و نيم گذشته بسيارى آثار استاد در فضاى مجازى و در فروشگاه ها در داخل و خارج از كشور حتى با نام جعلى و با كيفيت هاى پايين كپى و به فروش مى رسند. من به شخصه و در حد توان هرگاه متوجه تخلفى شده ام، عكس العمل نشان داده ام، اما متاسفانه بى تاثير...

حتى اثرى كه در سال هاى سكونت ما در زوريخ به شخصه براى دريافت كپى رايت بين المللى آن اقدام و آن را ثبت كردم، اكنون با نام جعلى در شركتى به نام پرشياركوردز در دوبى به فروش مى رسد. من به سازمان كپى رايت بين المللى اطلاع دادم، اما چون تا همين چند هفته پيش برگه ى انحصار وراثت نداشته ايم ترتيب اثر نداده اند. آيتونز و ساير شركت هاى بين المللى كه مطابق با قانون، بى اجازه صاحب اثر مجاز به فروش آثار هنرمندى نيستند، برخى آثار لطفى را مى فروشند. بى شك جعلى صورت گرفته و كسى اثر را به نام خود به ثبت رسانده.

من نمى دانم آيا آواى شيدا كه موسسه اى رسمى است پيگير چنين تخلفاتى هست يا خير. حال از عكس هاى خصوصى كه افراد پس از استاد به ناگهان در فضاى مجازى قرار داده اند و به طور مثال عكسى كه شخص من از همسرم و يكى از شاگردانش در خانه ى خواهرم در زوريخ گرفته ام، بى اجازه ى من يا خواهرم توسط يكى از شاگردان استاد از روزنامه اى در ايران سر درآورده هم كه بگذريم، افرادى كه ضبط هاى خصوصى را به هر طريق به دست آورده اند بى توجه در فضاى مجازى پخش مى كنند. حتى برخى معتمدين استاد به طور مثال يا در حين اجراى كنسرت بى اجازه ضبط كرده و يا اثرى از استاد به دليل اعتماد نزد آنها به امانت بوده، آنها هم متاسفانه فراموش كرده اند كه لطفى همواره مى گفت: "اگر اثرى از من پيش شما به امانت است، مانند اين است كه من پاكت دربسته اى را به امانت به شما سپرده ام، نه خود درش را باز كنيد و نه به ديگرى بدهيد"...

فيلم كنسرت تكنوازى استاد در فستيوال يونس امر در تركيه به ناگهان پس از فوت ايشان بر روى يوتيوب قرار گرفت. در حالى من حضور داشتم هنگامى كه استاد در تركيه به برگزاركننده تاكيد كرد قرارداد آنها فقط براى يك شب اجراى كنسرت است و بى اجازه ى او حق تكثير و توضيع فيلم را ندارند. خوب اين قرارداد در آواى شيدا موجود است اما من نمى دانم كسى پيگير بوده يا خير. آخرين كنسرت استاد در سوئد و مقدارى صحبت هاى خصوصى او با دوستان بى اجازه در اختيار شبكه ى بى بى سى قرار گرفت و پخش شد، در حالى كه اصل فيلم كنسرت را استاد چون هميشه پس از كنسرت از برگزاركنندگان گرفت و آنها مجاز به داشتن و يا پخشش نبوده اند...

اميدوارم در آينده نزديك بتوان از طريق قانون جلوى اينگونه تخلفات را گرفت و كارها را مطابق خواست لطفى قانونى، سيستماتيك و در راستاى اهداف فرهنگى و هنرى لطفى پيش برد. به هرحال بخش عمده ى اين مسئوليت بنا به قانون بر عهده ى فرزندان استاد است، من به سهم خودم هرجا بتوانم آنچه در توانم باشد را انجام مى دهم و هرجا از من در جهت حفظ، نگاهدارى و انجام كارها مطابق با خواست لطفى و در راستاى نگاه مشخص او كه بارها و بارها در مقالات و نوشته هاى خود به رشته ى تحرير درآورده، كمكى برآيد در كنار فرزندان ايشان هستم.

گفت و گو از آمن خادمی
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: