انتشار: ۱۶:۳۹ - ۱۵ آبان ۱۳۹۴
بر کسی پوشیده نیست که ایران به یک قدرت منطقه ای تبدیل شده و امنیت و اقتدار کشور ما هم مثال زدنی است.

بی تردید این اقتدار و موقعیت عزتمندانه، وامدار انقلابی است که در سال57، ایران را از کشوری که فقط یکی از اقمار غرب در خاورمیانه بود به قدرتی مستقل و اثر گذار در جهان تبدیل کرد؛ البته این به معنای رسیدن به همه آرمان ها و آرزوهای ملت بویژه جوانان نیست. همه ما می دانیم که نسل جوان معتقد اما منتقد، از معضلاتی در داخل کشور رنج می برد؛ از تضییقات اقتصادی و معیشتی گرفته تا تداوم برخی محدودیتهای اجتماعی و سیاسی که تارفع همه آنها راه درازی در پیش داریم.

خوشبختانه پیروزی دولت تدبیر و امید در سال 92 بر شتاب پیمودن این مسیر افزوده است، اما آن چه که می خواهم با جوانان دغدغه مند و گاه سرخورده از تحقق آرزوهایشان در میان بگذارم، این است که مبادا داشته هایمان راهم نادیده بگیریم و از مواهبی که داریم بی بهره بمانیم؛ ازجمله اصل حیاتی ولایت فقیه در ما نیفست نظام اسلامی؛ اصلی که از ابتدای استقرار جمهوری اسلامی ایران محل منازعه اپوزیسیون با نظام بود و گاه به فجایعی چون ترورهای دهه شصت و غائله گروه های وابسته به غرب انجامید.

ترجیع همه آن خشونتها و فجایع نیز ضدیت گروههای معاند با اصل ولایت فقیه بود! ضدیتی که تا امروزهم غربیها شبانه روز بر طبل آن می کوبند تا تصور مساوی بودن این اصل را با دیکتاتوری های رایج در جهان به باوری در جوانان تبدیل کنند؛ یعنی دقیقاً از نقطه ثقل و شیرازه اقتدار و امنیت ایران برای ایجاد توهمی ناروا وخطرآفرین بهره ببرند.

سخن این است که مبادا ما نیز در این دام بیفتیم! هرچند با کمال تأسف، جریان های مشکوکی در بدنه نظام نیز سال هاست که خواسته یا ناخواسته در حال خدمت به تحقق این توهم خطرناکند! هم آنانکه با نفی هر گونه نظر و رأی ملت و دفاع نابرازنده و اغراق آمیز از ولایت فقیه، شامه نسل جوان را می آزارند و با دامن زدن به تداوم حصر و بند و محدودیت ها و آنجا که نتوانند، با پرخاش و خشونت، عملاً به جدا کردن نسل نوجوی جوان از دامن نظام و ولایت فقیه مشغول شده اند.

پس لازم است که از شر اینان هم درامان باشیم و با طنابی که تندروها در داخل و بیگانگان در خارج به کمک هم بافته اند به چاه ویل انکار و نفی موهبت بزرگ ولایت فقیه نیفتیم!

ولایت فقیه و تبعیت از آن، داعیه ای است که سالهاست با شیطنت افراطیون وغفلت خردمندان، ابزاری برای سوء استفاده خشونت طلبان شده است؛ این درحالی است که شأن، شخصیت و خاستگاه ولی فقیه زمان از جنس امام و بزرگانی چون شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید باهنر، آیت الله طالقانی و استوانه های زنده انقلاب همچون آیات موسوی اردبیلی، هاشمی و... است.

دانش، تدبیر و جنم ایشان نیز یادآور آن بزرگان است و قاطعیت و صلابت و ادبیات ایشان هم به ادبیات مدعیان تازه به دوران رسیده هیچ شباهتی ندارد. پس گزافه نیست که بگویم سرمایه و پشتوانه بزرگی چون ولایت فقیه بیش از هر شخص و جریانی به ملت و فرهیختگان و پیش کسوتان صدر انقلاب تعلق دارد.

معتدلان و اصلاح طلبان نیز باید بجای آنکه در موضع تدافعی و اثبات تبعیت خود از آن جایگاه قراربگیرند، خود مدعی و میداندار باشند!

اصلاح طلبان چرا نباید این حربه را از دست تندروها بگیرند؟ آیا فهرست خطاهای ما طولانی تراست یا فهرست جفاهایی که آنان لااقل در آن هشت سال به جایگاه رهبری روا داشتند؟

پس باید به خود آییم و طرحی نو دراندازیم! هم ما و هم نسل جوان معتقد اما منتقد.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: