انتشار: ۲۲:۳۹ - ۱۶ مهر ۱۳۹۴

در سال­های اخیر موضوع بازگشت پیکر پاک شهدایی که سال­ها پیش و در جریان دفاع مقدس مفقود شده و اینک پس از دوره­ای طولانی پیدا گردیده و به دیار خویش باز می­گردند، به یکی از مسائل مهم اجتماعی و فرهنگی جامعه تبدیل شده و جدای از استقبال باشکوه مردم از این شهدا، گاه و بیگاه شاهد طرح مباحثی مختلف در محافل مختلف دانشگاهی، اجتماعی و سیاسی در این باره هستیم. مباحثی که گاه بوی غفلت به خود گرفته و یا بوی روشنفکرنمایی­هایی نخ نما شده که سعی در ایجاد تشکیک و ابهام­آفرینی نسبت به راه و رسم این شهدا دارند.

در این میان روح­ اله سهرابی در فیلم «خاکستر و برف» با دست گذاشتن بر این موضوع و از نگاهی تازه در سینمای ایران نسبت به بازگشت پیکر مطهر شهدا، سعی دارد تا به برخی از مباحث مطرح شده از سوی برخی غافلان یا روشنفکرنماها و ابهام ­آفرینی­‌های آنان پاسخ داده و به روشنگری در این زمینه بپردازد.

شخصیت «ابراهیم» به عنوان یک معلم که سعی دارد بازگشت پیکر فرزند خانواده همسرش را از مادر خانواده پنهان سازد تا سفر کاروان زیارتی با مدیریت خود وی به هم نخورد، نمادی از روشنفکرنماهایی است که نگاهی ظاهری و ابزاری به دین داشته و تا جایی که مذهب با منافع آنها در تضاد نباشد، آن را قبول دارند وگرنه حاضرند در برابر نمادهای واقعی دین­مداری و آزادگی از جمله شهدا قد علم کرده و به مقابله برخیزند.

در این میان «احسان» به عنوان دیپلماتی که مأموریت رساندن پیام پیدا شدن همرزم سابقش و فرزند این خانواده بر دوش وی گذاشته شده، به سفیری می­ماند که باید عطر شهدا و پیام آنها را دوباره در جامعه­ای که رنگ رخوت به خود گرفته و گرفتار نسیان شده، منتشر سازد و البته آنگاه که تحجر و روشنفکرنمایی دست در دست هم داده تا نگذارند پیام و راه و رسم شهیدان دوباره در جامعه زنده شود؛ چنین کاری آسان نیست.

با این حال با ورود مادر شهید به ماجرا و در حالی که همه او را بی­‌خبر از این کشاکش­‌ها می‌­دانند، درمی‌­یابیم این مادر که می‌­تواند نمادی از مام وطن باشد نه تنها بی­‌خبر از پیرامون خود نیست، بلکه آنگاه که اوج اختلافات و تفرق و سردرگمی افراد خانواده و دوستان و آشنایان را می­بیند، دلسوزانه و مدبرانه پا به صحنه گذاشته و با فداکاری سعی در آرامش افراد خانواده و اهالی محل می­نماید، ایثاری که نشان از بزرگواری مادران وطن و شهدا دارد. نمادی از برفی سپید و مائده­ای آسمانی که بر خاکستر کینه­ها و تفرقه­ها نشسته و آن را از بین می­برد.

سهرابی در «خاکستر و برف» نشان داده است که از اندیشه ای متعهدانه در حوزه سینما برخوردار است که با تسلط بر تکنیک، نوید کارگردانی متعهد و متخصص را می دهد.

اگر کارگردانی را مجموعه‌­ا‌‌ی از تسلط بر تکنیک­‌های مختلفی از جمله میزانسن، دکوپاژ، بازی­گیری و نیز هدایت دیگر عوامل از جمله فیلمبردار، گریمور و غیره بدانیم، باید اذعان نمود سهرابی توانسته به خوبی از پس این آیتم‌­ها برآمده و در حوزه کارگردانی نمره خوبی کسب کند.

لوکیشن شمال گرچه برای برخی کارگردان­ها وسوسه‌­انگیز می­‌نماید و آنها را دچار نگاهی توریستی می­کند، اما «سهرابی» در «خاکستر و برف» لوکیشن شمال را تنها و تنها در خدمت مضمون و درام خویش قرار داده و با به تصویر کشیدن فضایی سرد، مه گرفته و طوفانی شرایط سختی را که قهرمان قصه با آن روبروست، به شکلی عینی و در همان حال تمثیل­‌وار به تماشاگر منتقل می­‌کند.

جالب است که بدانیم استفاده هوشمندانه از لوکیشن فیلم که در آثار فیلمسازان هوشمند، ورای مکانی ساده، تبدیل به یک شخصیت گردیده و بار مهمی از فضاسازی فیلم را بر دوش می­‌کشند، قبلاً نیز در فیلم بلند و خوش­ساختی از همین کارگردان به نام «محدوده­ ابری» رخ داده و در آن فیلم نیز لوکیشن­‌های کوهستانی و برفی بار مهمی از فضاسازی و انتقال مفهوم فیلم را بر دوش می­‌کشند.

و کلام آخر اینکه شکی نیست که اگر «سهرابی» در فیلم بعدی خویش با فیلمنامه‌­ای قوی‌­تر ظاهر شود، شاهد اثری ماندگارتر از وی در سینمای ایران خواهیم بود.

منبع: فارس نیوز

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: