انتشار: ۱۴:۱۲ - ۰۲ مهر ۱۳۹۴
یاحقی از هنرمندان صاحب سبک است و شیوه یی منحصر به خود در نوازندگی داشته است؛ به گونه یی که به محض قرار گرفتن آرشه اش بر روی ساز ویلون، صدای برخاسته از ساز، فریاد می زند که این صدای ساز پرویز خان یاحقی که دارید می شنوید. از چیزهایی که به ویلون استاد یاحقی رنگی منحصر به فرد و دلچسب داده است، کشیدن با ناخن بر روی سیم یا همان «پیتزیکاتو» های دلبرانه ی ایشان است که در حین نواختن جیغ ساز را در می آورد و سیم دل شنونده را می لرزاند.

به گزارش تابناک فرهنگی و به نقل از ایرنا، سی و یکم شهریور ماه سال 1315، یکی از نابغه های موسیقی و ساز ویلون، در تهران به دنیا آمد؛ پرویز یاحقی.

پرویز صدیقی پارسی که به پیروی از دایی هنرمندش، حسین خان یاحقی، نام هنری خود را «یاحقی» برگزیده بود، از نامی ترین نوازندگان و آهنگسازان موسیقی ایرانی به شمار می رود.

خبرنگار موسیقی ایرنا به مناسبت سالروز تولد مرحوم استاد یاحقی، صد و سی و دو روز مانده به نهمین سالگرد پروازِ غریبانه اش، با دو تن از چهره های مهم موسیقی گفت وگو کرده است .

استاد اکبر گلپایگانی، از مهم ترین خوانندگان موسیقی ایرانی در صد سال اخیر است که نیاز به معرفی ندارد. استاد آواز ایران، برایمان از یاحقی و همکاری های ماندگارشان و نیز تنهایی های پرویز یاحقی گفت.

« پرویز یاحقی شاگرد حسین خان یاحقی، دایی اش بود، ولی جدا از ردیف ها، که همه ی موسیقی دانان باید بلد باشند و می دانند، بداهه نواز بود. ما داشته ایم هنرمندان بزرگی مثل میرزاعبدالله، آقاحسین قلی و درویش خان را که ردیف دان بوده اند؛ این گونه ردیف دانان برای تدریس و آموزش بی نظیر هستند. اما پرویز یاحقی از هنرمندان بی مانند بداهه نوازی بود. یعنی فی البداهه در استودیو آنچه را که می خواست، خلق می کرد. به همین سبب مثلاً چندین شور می ساخت و می زد که یکی به دیگری شبیه نبود.»

** مردم پرویز یاحقی را منزوی کردند
استاد گلپایگانی درباره ی علت منزوی شدن پرویز یاحقی گفت: همه ی ویلونیست ها خوب بودند، اما پرویز یاحقی هنرِ بی مانندی داشت. وی بسیار خوب ساز می زد و در بداهه نوازی نظیر نداشت، اما چون مردم پرویز یاحقی را نمی فهمیدند، با همین درک نکردنِ او، این هنرمند بی مانند را الکی منزوی کردند. امروز برخی هنرمندان را داریم که با افتخار و غرور می گویند، شاعر هستند یا آهنگسازند و یا حتی می گویند دکتر هستند، اما این ها همه اش برای گول زدن مردم است. من خودم چند مدرک دکترای افتخاری دارم، اما هیچ گاه چیزی به زبان نیاورده ام. یا با افتخار می گویند فلان آقا «ردیف دان» است! مگر دیگر موسیقی دانان ردیف دان نیستند؟ مگر کسایی و شهناز ردیف نمی دانستند؟ پس این ها همه اش برای فریب دادن مردم است.

اسطوره ی آواز ایران افزود: من با همه ی هنرمندان بداهه نواز، مثل حسن کسایی، فرهنگ شریف، رضا ورزنده، جلیل شهناز و دیگران کار کرده ام، اما برنامه ی 212 با شعرِ عماد خراسانی (دلم آشفته ی آن مایه ی ناز است هنوز...)، یکی از خاطره انگیزترین برنامه هایم است؛ چراکه وقتی رفیتم داخل استودیو، خب من خواننده ی مرد بودم و پرویز یاحقی هم می دانست که نباید در محدوده ی چپ کوک بخوانم؛ مدولاسیونِ کار از شوشتری به گوشه ی یتیم سه گاه در می آمد. بی آنکه قبل از ضبط با هم صحبت و هماهنگی کرده باشیم، پرویز به گونه یی شروع کرد به ساز زدن که من ناگزیر می بایست چپ کوک می خواندم. بی آنکه به او چیزی بگویم، چپ کوک خواندم؛ و چه قدر هم خوب چپ کوک خواندم که این، البته تحت تأثیر ویلون نوازی عالی پرویز یاحقی بود.

** نگذاریم هنرمندان بزرگمان فراموش شوند
هنرمندان بزرگ ما دارند فراموش می شوند؛ افرادی مثل طاهرزاده یا قوامی و دیگران دارند فراموش می شوند، حتی دیگر خیلی از افراد نمی دانند مزار این ها کجا است. این ها هنرمندان ماندگاری بودند که برای دلشان کار می کردند، نه برای پول. پس باید این ها را به نسل امروز بشناسانیم.

من آواز را دوباره با مردم آشتی دادم، اما امروز آواز دارد رو به فراموشی می رود. موسیقی رپ و جاز و... هم در جای خود خوب است، اما باید به داد موسیقی ملی رسید. پرویز از بی نظیرترین آدم ها بود، اما متأسفانه می بینیم که او را رها کرده ایم و به سراغ دیگرانی رفته ایم که هنری ندارند. متأسفانه نسل امروز به راهی دیگر کشیده شده است، در حالی که جوانان با استعدادی داریم که اگر حمایت شوند، می توانند راه بنان و یاحقی و شهناز و کسایی و دیگر استادان را ادامه دهند. من، خودم شاگردی دارم که مانند روزگار جوانی ام می خواند و کارش بسیار خوب است، اما نمی گذارند او و امثال او مطرح شوند؛ عده یی مثل مافیا در موسیقی هستند که اجازه نمی دهند دیگرانی که استعداد و هنر دارند، وارد عرصه شوند.

باز هم تأکید می کنم که مردم، پرویز یاحقی را منزوی کردند، چرا که خود آن ها هستند که باید این تشخیص را بدهند که وقتی ویلون نوازی عالی پرویز یاحقی هست، چرا باید به سراغ برخی افراد رفت که در موسیقیشان بسیار ضعیف است؟

** پرویز یاحقی، دفتر ویلون را باز کرد و با رفتنش، این دفتر بسته شد
استاد مهیار فیروزبخت، یکی از ویلون نوازان و کمانچه کشان و آهنگسازان چیره دست هم روزگارمان است که همکاری های درخشانی با خوانندگان بزرگ موسیقی ایران، همچون استادان اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری، علیرضا افتخاری و... داشته است. استاد فیروزبخت را می توان مَفصلی مهم در پیوند دو نسل مختلف ویلون نوازان ایرانی دانست؛ چراکه او از موسیقیدانانی است که هم محضر استادان بزرگِ گذشته، همچون، حسین خان یاحقی، پرویز یاحقی و اسدالله ملک، را درک کرده و هم تأثیر مهمی بر موسیقی بعد از انقلاب، هم با آهنگسازی و هم با پرورش شاگردان، گذاشته است. وی که از شاگردان برجسته یاحقی است ابتدا در باره هنر نوازندگی این استاد بزرگ می گوید:
«آقای یاحقی گُلی بود در آسمان موسیقی ایران که فکر نکنم تا قرن ها نوازنده یی مثل یاحقی بیاید. یاحقی، تنها یک نفر بود، که آمد و رفت. او در خانواده یی پرورش یافت که همه هنرمند بودند؛ پدر و مادرش اهل هنر بودند و دایی اش، حسین خان یاحقی، تأثیر فراوانی بر وی گذاشتند و پرویز یاحقی از کودکی تحت تأثیر و تربیت ایشان رشد کردند.

در گذشته، ساز ویلون، صدای امروز را نداشت و وقتی استاد صبا در ارکسترها ساز می زد، سُلو زدن ویلون مرسوم نبود، چون کسی جرئت نمی کرد در ارکستر، تکنوازی ویلون کند. به آقای صبا می گویند و او یکی، دو تا سُلوی ویلون در ماهور و راست پنج گاه اجرا می کند، که من این برنامه ها را در رادیو شنیده ام. پس از صبا، حسین خان یاحقی هم در ارکستر سلو می زند و پس از او، پرویز یاحقی سلو نوازی ویلون می کند و اصلاً پرویز با یکی از همین نوازندگی هایش، یعنی با چهارمضراب سه گاه، وارد گود شد که تمام ایران او را شناختند .استادان تجویدی، بدیعی، ملک، خرم و دیگران، با اینکه هر کدام سبک خود را داشتند، اما همگی جلوه و تأثیری از نوازندگی یاحقی را در کار خود داشتند. به همین سبب باید گفت پرویز یاحقی، پس از صبا، بیش ترین اثرگذاری را داشته است.»

** شخصیت و روحیه ی استاد یاحقی
فیروزبخت در باره شخصیت و روحیه ی ممتاز یاحقی عنوان کرد : پرویز یاحقی انسانی با ادب، با شخصیت و بسیار هنرمند بود که هرچه از شخصیت والای او بگویم، زبانم قاصر است. پنجه ی ساز یاحقی را روزگار دیگر به خود نخواهد دید، چراکه دیگر شرایطِ پرویز یاحقی تکرار نخواهد شد؛ استادانی که او داشته، حال و هوایی که داشته، تشویق هایی که می شده و ...، همه در شکل گیری او تأثیر داشته است. حتی کسانی که دور و بر یاحقی بوده اند نیز تأثیر فراوانی در حال و هوای او داشتند؛ مثلاً فضل الله توکل که خود از نوازنده های بی نظیر سنتور است، هم زبان یاحقی بود. این ها حرف هم را می فهمیدند و سازهایشان با هم حرف می زد و جواب یکدیگر را می داد. درواقع باید گفت که پرویز یاحقی، دفتر ویلون را باز کرد و پس از او این دفتر بسته شد.

من از سال 47 تا 53 شاگرد آقای یاحقی بودم و با ایشان ارتباط فراوانی داشتم. پرویز خان به سبب ارادتی که به ایشان داشتم، هر 15 روز یک بار، چه من بودم، چه به سبب مسافرت حضور نداشتم، به خانه ی ما می آمد و بعضی وقت ها استاد بیژن ترقی (شاعر و ترانه سرای بزرگ) هم با ایشان می آمدند و با هم جلسه داشتیم و ساز می زدیم. من هم گاهی زیر صدای ساز ایشان، سنتور می زدم. برای من رفتن پرویز خان بسیار سنگین و دردآور بود.

**چرا یاحقی منزوی شد ؟
وی در پاسخ به این پرسش که چرا یاحقی منزوی شد ، گفت : نوازنده احتیاج به شنونده دارد؛ هر هنرمندی، هر گوینده یی اگر شنونده و مخاطب نداشته باشد، کاری نمی تواند بکند. یاحقی تا زمانی که به رادیو می آمد، بسیار با روحیه و بشّاش بود. او هر روز به کاری که می خواست بسازد و اجرا کند، فکر می کرد و خودش اصلاً در خانه سیستم مجهزی برای ضبط و صدابرداری تهیه کرده بود و در صدابرداری هم بسیار ماهر و عالی بود.

یاحقی سخنور خوبی هم بود و مدتی در رادیو، برنامه یی اجتماعی را اجرا می کرد. به هر حال پرویز یاحقی با چنین روحیه ی پر شوری، به یک باره از رادیو و تلویزیون بیرون می شود. او هنرمند بود و دوست داشت بازخورد کار خود را در مردم ببیند، پس طبیعی است که چنین فردی، وقتی از ارتباط با مخاطب محروم می شود، منزوی و خانه نشین گردد.

هنرمند وقتی شنونده نداشته نباشد، خموده می گردد، مثل بازنشستگانی که با خانه نشینی، اندک اندک از بین می روند. او به قدری به کارش علاقه داشت و آهنگی که می ساخت، برایش مهم بود، که هر وقت کاری می ساخت، به من می گفت برویم در بازار ببینیم نظر مردم درباره ی کار من چیست. شما ببینید، پرویز یاحقی کسی بود که وقتی به همراه بیژن ترقی به باغی می روند، تحت تأثیر فضای باغ و در گفتگوی با هم، آهنگ جاودانه ی «به رهی دیدم برگ خزان» را خلق می کند. این ماندگاری برای این است که او برای کارش وقت می گذاشت و گاهی با شاعری چون ترقی، سه ماه وقت می گذاشتند برای ساخت آهنگی، که البته نتیجه اش هم بسیار درخشان و ماندگار بود. مثل الآن نبود که برخی یک روزه آهنگ می سازند و ضبط می کنند.

باز هم تأکید می کنم، هنرمند شنونده می خواهد و کسی را می خواهد که دور و برش باشد، اما پرویز یاحقی پس از انقلاب تنها شد. من چون در صدا و سیما کار می کردم، بارها از او خواهش کردم که بیاید و کار کند. حتی به او گفتم که از طرف رییس وقت سازمان صدا و سیما (محمد هاشمی) این را دارم می گویم که باز گردد و ساز بزند؛ اما او دیگر قبول نکرد و در خانه ساز خود را می زد. به همین سبب، با اینکه تا آخرین روزهای عمرش، قدرت نوازندگی اش را داشت، اما روحیه ی خود را از دست داده بود و این بی روحیگی را در آهنگ های سال های پایانی عمرش می توان دید.

** همکاری ناتمام با علیرضا افتخاری
وی درپاسخ به این پرسش که گویا مرحوم استاد یاحقی در ماه های پایانی عمرشان، شش آهنگ برای صدای آقای علیرضا افتخاری ساخته بودند؛ تکلیف آن کارها چه شد؟، افزود:
آقای یاحقی به من گفتند که قرار است طبق اعلام آمادگی آقای افتخاری، چند آهنگ با ایشان کار کنند. من هم به استاد یاحقی گفتم که این آمادگی را دارم که کارها را در استودیو ضبط کنم و آماده سازم. حتی با چند شاعر از جمله مرحوم ترقی هم صحبت شده بود؛ اما مرحوم ترقی کسالت داشتند و کار به تعویق افتاده بود. حتی آقای یاحقی یک بار در خانه ی ما تلفنی از مرحوم ترقی شعرها را جویا شدند، اما به هر حال این اتفاق نیافتاد.

به واقع حیف شد؛ آهنگ پرویز یاحقی با صدای علیرضا افتخاری، از آن اتفاق های ماندگار بود که می توانست در موسیقی ما رقم بخورد، اما دریغ که این گونه نشد و استاد فیروزبخت نیز در تایید گفت : مرحوم استاد ملک، تا زمانی که زنده بود، قهار و سرِ وزن ساز می زدند، قدرت و پنجه و آرشه یشان خوب بود، استاد یاحقی هم همین طور بود؛ می خواهم بگویم که این ها سرِ حال خودشان بودند و اگر این اتفاق نیافتاد، از بدشانسی ما بود.
از: امیرحسین دولتشاهی
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: