او همچنین گفت: یکی از موضوعاتی که در فردوسیشناسی میتوان به آن پرداخت این است که چرا به وی لقب حکیم دادهاند. میدانیم که حکمت ماده حکومت است و بدون آن نمیتوان حکومت را اداره کرد. فردوسی مجموعه اندیشهای است در قدرت حکومت. اگر فردوسی نبود، امروزه تفکر و زبان مردم به عربی بود.
فیاض در ادامه بیان کرد: یکی از کارهای بزرگ فردوسی این است که از اسطوره به تاریخ رسیده است. در پستمدرنیسم تاریخ به صورت داستان درآمده و این امر تحول بزرگی است. فردوسی اسطوره را از هخامنشیان حذف و وارد اشکانیان کرد، سپس آن را به ساسانیان انتقال داد. هر بیت شاهنامه فلسفه خاص خود را دارد. در اشعار وی ترکیبی از مضامین اسطورهای و تاریخی را میتوان دید. ممکن است در یک مصرع پراگماتیسم و در مصرع بعدی پدیدارشناسی بهکار رفته باشد و اشعار وی چارچوب مشخصی ندارد.
او گفت: تاریخ نشان داده که فردوسی فیلسوف بزرگ کشور ما است. خرد، راستی، درستی، دین و دانش پنج عنصری است که در اشعار فردوسی تکرار میشود. اگر این عناصر همیشه در کنار یکدیگر باشند یک حکومت عدالتگرا بهوجود میآید. در اشعار فردوسی چهار فرهنگ ترک، روم، چین و عرب را میتوان مشاهده کرد. فردوسی با میانفرهنگی بودن ایران کاملا واقعگرایانه برخورد کرده است.
این جامعهشناس اظهار کرد: فردوسی حکیم است و نمیتواند عارف باشد. فردوسی به نقد اجتماعی میپردازد که اگر آن را حذف کنیم از شاهنامه چیزی باقی نمیماند. ما ادبیات داستانی را فلسفه انضمامی مینامیم و شاهنامه فردوسی از این نوع است. نتیجه داستانهای فردوسی که دیالوگهای فراوانی دارد حکمتی، فلسفی و تاریخی برای حکومت است.
فیاض گفت: آغاز تمدنسازی هنگامی است که اشعار فردوسی به فلسفه تبدیل میشود. فردوسی با ساختار دین، هنر، ادبیات و فلسفه به یک چارچوب تمدن رسید. بعد از فلسفه باید به حقوق پرداخت. محال است بعد از فلسفه مدنیت بهوجود نیاید. تاریخ، فلسفه و حقوق سه وجه یک موضوع هستند.
منبع ایسنا